پیری زودرس جمعیتِ ایران و عقیم شدن فکریِ جامعه با سونامی مهاجرت نیروی جوان

در حقیقت دوستانی که نگران پیری جمعیت ایرانِ عزیز هستند، لطفا قبل از آن یا حداقل هم اندازه ی آن، نگران پیری جمعیت ایران نه از باب زاد و ولد کمتر، بلکه از باب شدتِ مهاجرتِ نیروی جوان و خلاق باشند!

در دو دهه گذشته، از دوران دبیرستان که بصورت یک تا دو روز در هفته کار در بازار را شروع کردم ( توزیع نرم افزار در ناحیه مرکزی ایران) تا به امروز همواره چوب سیاست را خورده ام اما کار سیاسی نکرده ام. در این زمان نیر می خواهم صرفا از منظر تاثیر تشدید مهاجرت نیروهای جوان و نه نیروهای نخبه و استعداد برتر بر روی عدم توفیق جذب نیروی کار که اخیرا در شرکت با آن مواجه شده ام، بنویسم.

مهاجرت نیروهای جوان و فعال متولد ایران، بشدت افزایش یافته است. این مهاجرت صرفا از بابت مشکلات اقتصادی در نتیجه عدم امید به آینده یا عدم کامیابی در مسیر خلاقیت و کار حرفه ای می باشد که موجب می شود نیروی کار جوانِ جمعیت ایران از دست برود و لذا "جامعه دچار پیری زودرس" گردد. معمولا نیز بیشتر افراد مهاجر کننده دارای ایده های خلاق هستند و در نتیجه جامعه ایرانی با فقدان افراد ایده پرداز در کارآفرینی و اشتغالزایی نیز عقیم خواهد شد.

در واقع امروز دیگر همه بخش های مربوط به چالش مهاجرت نیروی جوان و خلاق، اذعان دارند بیش از یک دهه است که با پدیده ای بنام "سونامی مهاجرت" مواجه هستیم و مسئولان حداقل به روی مبارک خود نیز نمی آورند. پاسخ برخی افراد نیمچه مسئول که حداقل خود در جلسات شنیده ام در مجموع یکی از این دو جمله ی زیر بوده است:

"بروند، کسی که دلسوز کشورش باشد خودش می ماند، همان بهتر که اینها بروند!"

و یا

"بگذار اینها بروند اینجا که شغل و کاری برایشان نداریم حداقل با رفتن شان معضل اجتماعی و آشفتگی به بار نمی آورند!"

تغییر لفظ "فرار مغزها" (Brain drain or Human capital flight) به "مهاجرت نخبگان" و کم کم حذف واژه "مغز" و بعد هم حذف واژه "نخبه" از مهاجرین نتیجه تلاش های اخیر و چند ساله یکی از بخش هایی ست که مسئولیت مستقیم در این زمینه دارد اما بهتر دیده است تا صورت مسئله را بسیار آهسته پاک نماید. در نهایت کار به جایی رسیده است که امثال بنده نیز عمیقا و عاجزانه درخواست کنیم اگر نمی خواهیم کاری بکنیم حداقل کمک کنیم هم وطنان مان بروند، بگذارید هر کس می خواهد برود، حداقل ترین کمک اینست که در مسیر رفتنش مانع تراشی نشود. متاسفانه حتی برای مهاجرت نیز ویژگی های خاصی داریم به نحوی که طرف به حد جنون می رسد اگر تازه بتواند موفق شده و برود!


آزادسازی مدرک دانشگاهی، مسئله ی خدمت سربازی، مسئله ی خروج تنهای دختران، تعهدات یک طرفه دولتی اخذ شده از افراد، تنها چند مورد کوچک از عواملی است که هر فرد ایرانی قبل از مهاجرت با آنها دست و پنجه نرم می کند. همچنین هزینه های سنگین و مدت زمان طولانی انتظار افراد در ترجمه، اپلای برای موقعیت های شغلی و درخواست صدور ویزا نیز عذاب آور می شود بخصوص که اینها بیشتر تحت شعاع سیاست های کلی کشور است اما سایه اش را بر سر مبارک تک تک هموطنان انداخته است. عده ای حتما از بیان این واقعیت ها، حس نا امیدی، وطن فروشی، یا اشتباهِ دیگری را برداشت می کنند که شفاف می گویم ما با پدیده ی نوظهور "وطن گریزی" و نه وطن فروشی مواجه ایم.

افرای که به وطن گریزی رسیده اند را دریابیم. سخن من دو سو دارد یک آنکه کمک کنیم هر کس به این حد رسیده است که تصمیم به رفتن دارد، راحت بتواند برود وگرنه کم کم به کره شمالی می رسیم که افراد بدون اجازه دولت حق خروج از کشور نخواهند داشت و البته الان هم با برخی ماده واحده ها و مباحث کاملا غلط حقوقی خیلی از افراد امکان مهاجرت شان صلب شده است. لذا پیشنهاد می کنم با تعریف یک شاخص kpi در عملکرد هر بخش مسببین رشد "وطن گریزی" بخش جوان جامعه تببین و برای افکار عمومی شفاف گردد.

دوم اینکه بیایید فکر چاره ای کنیم. حرکتی بکنیم تا در 5 سال اینده شاهد مهاجرت کمتر باشیم و نه اینکه با اجبار و مانع تراشی مهاجرت را کاهش دهیم بلکه با روش های بازبینی، اصلاح و ایجاد ساز و کارها.

یکی از راه حل های گوگولی و سوگولی دوستان برای جذب استعدادهای برتر بویژه نیروی کارآفرین جوان، قبل تر مراکز رشد (انکوباتورها و پارک های علم و فناوری) و کمی اخیرتر استارتآپ ها و سرمایه گذاری خطرپذیر در وی سی ها بوده است. نمی خواهم متن سرتاسر نا امید کننده باشد پس در توفیقات بزرگ! این بخش مهر سکوت می زنم.

یک راه حل fun هم اینست که مسئله را به حال خود رها کنیم و با این اوضاع که پیش می رود شاهد مهاجرت بخش میانسال که هستیم بزودی و احتمالا شاهد مهاجرت بخش سالمند نیز خواهیم بود و به تناسب مهاجرت جوانان و سالمندان در نتیجه مسئله ی پیری زودرس جمعیت ایران خود به خود حل می شود!

اما از شوخی گذشته، همه ی ایرانیان دغدغه ی صحیح مسئولین در خصوص پیری جمعیت و خطرات آن را درک می کنند و بنده نیز این نگرانی را کاملا قبول دارم اما خواهش می کنم مسئله ی پیری جامعه ایرانی را صرفا به زاد و ولد گره نزنید که بعد گفته شود وضعیت اقتصادی عامل کاهش موالید است بلکه وضعیت بد اقتصادی و نبود ساز و کارهای ویژه جهت کارآفرینی سالم و جهش حقیقی تولید ملی باعث شده است تا نیروی جوان مهاجرت کند و نتیجه سونامی مهاجرت جوانان، پیری زود رس بدنه اصلی کار و تولید جامعه است. در واقع بخش هدایت گر در کارآفرینی و نوک پیکان در حل معضلات اقتصادی جامعه را داریم از دست می دهیم.

در این روزها که به کمک کرونا برخی نخبگان و مهاجرین به ایران بازگشته اند و یا به دلایل دیگر که امید افزایش موالید است! اما از آنسوی سکه، سایر کشورها همه تلاش شان را می کنند تا با ایجاد راه حل هایی مثل ویزای استارتآپی و غیره افراد دارای ایده و جوان را جذب نمایند. پس در سایه ی توجه و تمرکز بر چالش کرونا، عقیم شدن بخش پویا و جوان جمعیت کشور را فراموش نکنیم.

گریه بر ملتی که نه تنها نخبگانش بلکه نیروی جوان، خلاق و کاری اش را از دست می دهد و لبخندی از روی شادکامی برای آنها که حداقل با مهاجرت و پیاده سازی ایده هایشان به آسایش رسیده اند...