کار که عار نیست

دانشجو که کارش درس خواندن است و اگر تحصیلاتش تکمیلی باشد، پژوهش هم به آن اضافه می‌شود و همه دانشجوها هم بر همین سیاق رفتار می‌کنند، ولی چون بعد از فارغ‌التحصیلی بالاخره باید سر کار بروید، گفتیم برخی از معضلات کار یافتن را اینجا برشماریم:

پیش نیاز: اگر محل تحصیل و اینکه با چه خانواده‌ای وصلت می‌کنید را فاکتور بگیریم، پیش‌نیاز اساسی رشته تحصیلی مناسبی‌ست که انتخاب کرده‌اید، علی الخصوص کامپیوتر، وگرنه یک سینه‌سوخته هستید و نیازمند یک‌سری اصلاحات و دکمه‌های «غلط کردم».

آگهی‌های شغلی: آگهی‌های شغلی با استراتژی «یکی مرد جنگی به از صد هزار» نوشته می‌شوند؛ ریز به ریز قابلیت‌های جهان خلقت در بخش توانمندی‌های موردنیاز نوشته شده، ولی با حقوق وزارت کار، آن هم پس از گذراندن دوره آزمایشی. در بعضی از استارت‌آپ های نوپای ایرانی چنان سطح خفن بودن نیروی کار مورد انتظار بالاست که حتی بیل گیتس و ایلان ماسک نیز ممکن است پس از ارسال رزومه ریجکت شوند. پس آماده باشید. حتما در نظر داشته باشید جملاتی مثل «ما یک خانواده هستیم»، «یک جوان پرتلاش و باانگیزه»، «حقوق کم می‌دیم ولی تجربه می‌شه برات» و «محیط شاداب» دام‌هایی در کمین‌تان هستند و هرجایی این موارد را شنیدید و دیدید، تا می‌توانید دور شوید. از من شنیده بگیرید که هیچ‌وقت با بچه‌های منابع انسانی درنیفتید که این کامیونیتی اطلاعات زیادی را در دل خود دارند.

رزومه: آماده کردن رزومه شتری است که بالاخره در خانه هرکسی می‌خوابد. از آنجایی که در بعضی از آگهی‌های شغلی فارسی کیلی کیلی کم است، شما هیچ‌وقت متوجه نمی‌شوید که باید «رزومه انگلیسی»پرسن باشید یا «رزومه فارسی»پرسن؟! بدترین ویژگی رزومه هم این است که شما بهترین رزومه را هم آماده کرده باشید، یک نفر می‌آید و می‌گوید «این جاش رو این‌طوری می‌نوشتی بهتر می‌شد» و دوباره روز از نو، روزی از نو.

مصاحبه: یک اتاق تاریک را در نظر بگیرید که یک چراغ از بالا آویزان شده و یک فرد به طور ناگهانی از شما می‌پرسد تعداد پنجره‌های شهر تهران چقدر است؟ تعداد جعبه دستمال کاغذی‌هایی که در این اتاق جا می‌شود چندتاست؟ و شما هم باید بلند بلند ضرب چند عدد در هم را به سرعت بگویید. این تقریبا حس‌وحال یک مصاحبه است.


رضا علیپور