مدیر برنامهی تکنولوژی در حوزه هوش مصنوعی و علم داده، منتور و کوچ حوزه علم داده و هوش مصنوعی، میزبان پادکست آدمهای معمولی
ماحصل ۲۰ سال تجربهی تمام و کمال زندگی
اگر کامپیوتری باشید در بحث سیستمهای اطلاعات میدانید که داده آن چیزی است که ارزشی ندارد و فقط از مجموعهای عدد و/یا کلمه تشکیل میشود، چیزی مثل اینها ۱۲۳، کتاب، ... اما اگر به این دادهها کمی زمینه افزوده شود آنگاه از داده به اطلاعات تبدیل میشوند، چیزی مثل نمرات دانشجویان یک کلاس ۱۴، ۱۷، ۹، ... حالا بیایید مجموعهای از این اطلاعات را گرد هم بیاوریم و آنها را مورد تجزیه و تحلیل هم قرار دهیم، آن چیزی که شکل میگیرد دانش نامیده میشود. دانش آن چیزی است که برای تصمیمگیری استفاده میشود.
اگر به زندگی روزمره ما انسانها نگاه کنیم همین چرخه، از تولد برای ما هم شکل میگیرد، ابتدا با دادههایی روبرو میشویم که هیچ مفهومی برایمان ندارند. سپس کمکم به این دادهها زمینه اضافه شده و میفهمیم مثلاً یک بیسکوئیت یعنی چه. و بعد که به مدرسه میرویم و دانش میآموزیم همه این دادهها را کنار هم قرار میدهیم و علم تجزیه و تحلیل آنها را میآموزیم تا ناممان دانشآموز و سپس دانشجو شود و صاحب دانش شویم.
اما گام بعدتر از دانش چیست؟ آن چیست که همواره آن را برایمان بالاتر از دانش مینامیدند؟ بله، تجربه بالاتر از دانش است. به همان اندازه که به دانش اهمیت داده شده، حتی بیشتر، به تجربه پرداخته شده است. دانش یافتنی است و میشود به دنبالش رفت، برایش هزینه مادی و زمانی کرد و آن را با مجاهدت و تلاش آموخت، اما تجربه گرانبها بدست میآید و گاهی برایش هزینههایی فراتر از مادی بلکه جانی و معنوی باید پرداخت، برای همین است که تجربه این هم ارج نهاده شده است.
حالا بیایید دانش و تجربه را با هم ترکیب کنیم، به نظر شما ترکیب حاصل چه چیزی میشود؟ تجربه وقتی بالی برای دانش شود حاصل آن موجودی قدرتمند است به نام خرد. خیلیها را میشود دانشمند نامید، و خیلیها هم میتوانند صاحب تجربه شوند، اما خیلی کم هستند که بشوند آنها را انسان خردمند نامید. آیا شما کسی را میشناسید که او را خردمند بدانید؟ نه فقط با تعریفی که الان برایتان گفتم، بلکه ورای آن شنیده باشید. مثلاً بگویند فلانی خردمند است؟ حتما به ندرت، شاید هم علتش این باشد که این واژه را درست نمیشناسیم یا درک نمیکنیم.
از روزی که متولد میشویم، اگر به دنبال یافتن خودمان و بیرون کشیدن تواناییهایمان باشیم، پس از نوجوانی دائماً به دنبال کسب دانش و تجربه میرویم تا هر روز بهتر شویم و انسانی بهتر، قویتر، و موفقتری شویم. آرزویمان شاید این است که روزی خردمند نامیده شویم. نکته کلیدی در این فرآیند کسب تجربه است. همانطوری که گفتم تجربه ساده بدست نمیآید و باید برایش زمان و هزینه صرف کرد. گاهی هم به دلایل متعدد تجربهای که دنبالش هستیم را نمیتوانیم کسب کنیم، یا روحیه خودمان آنقدر قوی نیست که پای از ناحیه امنمان بیرون بگذاریم، و یا بودجه و وقت تجربه کردن را نداریم، و یا شاید حتی فرصت تجربه کردن برایمان وجود ندارد.
هرچه و هر حالتی که باشد، باید تا میتوانیم از تجربه دیگران استفاده کنیم تا اینکه بخواهیم خودمان تجربه کنیم. این سیستم و روش ما را در جوانی خردمند میسازد و خردمندی در جوانی یعنی ۲۰۰ سال عمر کردن حتی اگر شناسنامهای زیر ۱۰۰ سال عمر کنیم. اینگونه هم زندگی برای ما سادهتر میشود و هم دیگران در کنار ما سادهتر و بهتر زندگی میکنند.
اما من، از آن نوجوانی که در خانواده زندگی میکرد تا به امروز راه طولانی را آمدهام. تنها من نبودهام که این راه را آمدهام، خیلی حتی بهتر و بیشتر از من این راه را رفتهاند. با این حال، وقتی به گذشته نگاه میکنم میبینم بارها پوست انداختهام چون خوشبختانه نه اهل در ناحیه امن ماندن بودم و نه اهل ترس از ریسک کردن. دلیل دیگر این همه ماجراجویی و جستجو شور و شوق زندگی و تلاش برای بهتر شدن بوده است.
در نسل ما در رشته ریاضی امید و آرزوی همه کنکوریها مهندسی برق الکترونیک بود که برای من حاصل شد و سپس ارشد مهندسی مخابرات. ان روزها فکر میکردم عاشق سختافزار هستم. سالها پس از کار در صنعت و دانشگاه، وقتی دکتری کامپیوتر را شروع کردم پی بردم که نرمافزار و برنامهنویسی را بیشتر از سختافزار دوست دارم. وقتی وارد دنیال تکنولوژی و کمپانیهای بزرگ دنیا چون اینتل شدم و سپس به سراغ استارتاپها رفتم فهمیدم کارآفرینی برایم بسیار جذابتر از سختافزار و نرمافزار است.
روزها و لحطات لذتبخشی را در دنیای استارتاپ سپری کردم، از توسعه کسب و کار تا بازاریابی و تولید محتوا و مدیریت محصول را تجربه کردم و فهمیدم بیدلیل نبوده که در زنگ انشا در دوران دبیرستان پایه ثابت خواندن انشا سر کلاس بودم، چون خوب مینوشتم و از نوشتن لذت میبردم (مثل همین الان که دارم مینویسم). به همین دلیل سرگرم بازاریابی محتوایی شدم و بازاریابی شبکههای اجتماعی را یاد گرفتم و دورههای فیسبوک را گذراندم و چندین جلد کتاب پرفروش دنیا را ترجمه کردم.
همه اینها و کار در کمپانیها و استارتاپهای بزرگ را که تجربه میکردم، ضمن تلاش برای خودشناسی بیشتر، کمکم متوجه شدم اینکه خوشحال باشم از هرچیزی مهمتر است. اینکه در اینتل کار کنم اما خوشحال نباشم اصلا برایم دیگر اهمیتی ندارد. این که پول خوبی در بیاورم اما از کاری که میکنم لذت نبرم برایم دیگر جذاب نیست. اینها همه از تجربه گرانبهای همه این سالها بدست آمده و برایش هزینههای مادی و معنوی زیادی دادهام.
همه این تجربهها، سخنرانی برای علاقهمندان شنیدن این تجربهها و عشق و علاقه برای کمک به مشتاقان یادگیری و رشد من را بر آن داشت تا شروع به انتشار این تجربیات کنم. در کنار نوشتن در ویرگول و همچنین وبلاگ شخصیام، چون جلوی دوربین رفتن برایم سخت نبود و نیست، یوتیوب را برگزیدم تا راحتتر بتوانم چهره به چهره با مخاطبان در ارتباط باشم. اینگونه بود که یوتیوب فارسی و یوتیوب انگلیسیام را راهاندختم و شروع به انتشار تجربههایم کرد.
اگر میخواهید از این تجربیات استفاده کنید و با پیامهای من همراه شوید شما را دعوت میکنم به همراه شدن با یوتیوب و اینستاگرام من و همچنین بازدید از وبسایتم. خوشحال میشوم نظراتتان را با من در میان بگذارید تا با هم درباره موضوعات بحث کنیم. دربرنامهام هم هست تا زمانهایی را برای مشاوره رایگان در هفته در نظر بگیرم تا بتوانم با شما به صورت تک-به-تک صحبت کنم. همه اینها نه تنها به مخاطبان بلکه به من هم کمک میکند تا افکار و تجربیاتم را بیشتر رشد داده و غنیتر کنم تا برای آینده بهتر شوند.
ویدیوی معرفی من را در یوتیوب ببینید.
مطلبی دیگر در همین موضوع
سه تست روانشناسی که هر فردی باید آن ها را بشناسد
مطلبی دیگر در همین موضوع
عشق کافی نیست
بر اساس علایق شما
از آشنایی در ویرگول تا محضر مارشمالو🥳