از رنجی که ساخته‌ایم


لطفا قبل از خواندن اصلی، به نکات زیر توجه کنید:

در تعریف طنز آمده است که :« در ادبیات طنز به نوع خاصی از آثار منظوم یا منثور ادبی گفته می‌شود که اشتباهات یا جنبه‌های نامطلوب رفتار بشری، فسادهای اجتماعی و سیاسی یا حتی تفکرات فلسفی را به شیوه‌ای خنده دار به چالش می‌کشد.»[1] آنچه در ادامه می‌خوانید، «طنز» است؛ هر چند ریشه در « اشتباهات یا جنبه‌های نامطلوب رفتار بشری» دارد، اما آمیخته به بزرگ نمایی است. لطفا با طنز چنان برخورد کنید که شایسته طنز است؛ در وهله اول بخندید! و بعد اگر در گوشه ای از ذهن شما جا گرفت، به آن فکر کنید. نویسنده متن (که البته نخواست نامش فاش شود) و «آرایه»، عنادی با شخص یا اشخاص ندارد. ضمناً هر شخص یا اتفاقی که در ادامه از آن صحبت شده است، «یکی» نیست؛ بلکه ملغمه‌ایست از افراد و وقایع مختلف. آنچه ما را به اینجا رسانده است، خود ما هستیم، دانشجویان بخش کامپیوتر دانشگاه شیراز، در گذر سال‌ها و اتفاقات!

ضمناً، قدردان و دوست‌دارِ اساتید، کارمندان، دانشجویان و به طور کلی همه‌ی اعضای خوب بخش کامپیوتر، هستیم!

سکانس1: هومورک.

گروه درسی، بدون حضور استاد و گریدرهای درس.

بحث پیرامونِ غیر منطقی بودن 8 هومورک 43 سوالی در هفته منتهی به آزمون‌های میانترم:

دانشجو A: واقعا خیلی غیرمنطقیه! نمی‌‌دونم واقعا چه فکری کردن!

دانشجو B: با کدامیک موافقید؟

1-هومورک تمدید بشود.

2-هومورک تمدید نشود.

دانشجو C: آخه بچه‌ها الان اینجا می‌گید که اثری نداره! باید تو همون گروهی بگیم که گریدرا هستن!

دانشجو D: *ریپلای به یکی از قدیمی‌‌‌ترین پیام‌های گروه و فرستادن بی ربط‌‌ترین گیف ممکن به منظور تلطیف فضا*

[دانشجوی E، تا 8 ثانیه پیش در حال نوشتن هومورک بوده است تا مبادا از نمرات سرنوشت ساز هومورک‌ها، محروم شود. حالا، آنلاین شده است تا منابع درسی را از کانال درس دانلود کند.]

دانشجو E: بچه‌ها خودتونو خسته نکنید! از زمان استفاده کنید برید بنویسید هومورک رو!

دانشجو A: *در پاسخ به E* نمی‌‌شه که آخه اینجوری! همش هیچی نگیم!

دانشجو C: من می‌گم یه متن درست بنویسیم با همین vote بفرستیم تو اون گروهه که هستن گریدرا!

دانشجو B: خب کی بنویسه؟

دانشجو D: *در پاسخ به B*

@ دانشجو U

@ دانشجو T

@ دانشجو W

@ دانشجو Z

….

[ U: offline، T: offline، W: Deleted Account، Z: انصراف از تحصیل]

[با هر مشقتی، متن آماده می شود. . . ]

دانشجو B: خب کی بفرسته حالا؟

[ 45 دقیقه بعد]

دانشجو B: بچه‌ها. . .: /

دانشجو C: *در پاسخ به B* خودت چرا نمی‌فرستی؟

[ B: left the group ]

[ دانشجو E، پارت اول سوالات را حل کرده، برای رفع اشکال و سوال از گریدر آنلاین شده است. ]

دانشجو E: *در پاسخ به B که نمی‌‌شه هیچ کاری نکرد* من نمی‌‌گم هیچکاری نکنیم! ولی میگم تا حالا دیدین این اعتراضا اثر بذاره؟

دانشجو A: ولی خب بحث اینه که یک جایی این رونده باید عوض بشه یا نه؟

دانشجو E: برفرض محال که تغییر رویه دادن! ما الان یک ترم هست دانشگاه شیرازیم و دیگه عادت کردیم! به نظرم واقعا برای 7 ترم ارزشی نداره این همه اعتراض کردن!

دانشجو D: [فرستادن بی ربط‌‌‌ترین استیکر ممکن]

. . .

[پیام به دست گریدر‌ها رسیده است؛ منت گذاشته، سین می‌کنند. پاسخ زیر را در چند مرحله در کانال درس قرار می‌دهند:]

-خب دوستان پیام‌هاتون به دست من رسید به همراه voteی که گذاشته بودید. در عین حال، تک تک افرادی که موافق هستن باید پیام موافقت رسمی خودشون رو که ثبت محضری شده، به صورت شخصی برای من ارسال کنند.

-یک سری از دوستان موافقت کردن ولی انگار راضی نیستن از ته دل. بقیه اگر می‌خوان هومورک تمدید بشه با گل و شیرینی از دل دوستانی که زحمت کشیدن هومورک رو آماده کردن، دربیارن و عکس مراسم رو برای من به صورت شخصی بفرستند.

-هومورک 45 دقیقه تمدید می‌شود. مهلت جدید ارسال، 2:53 دقیقه صبح 3 آبان که همه‌تون خواب باشید و نتونید با تأخیر ارسال کنید بعد بگید سس مشکل داشت نرسید یا هرچی. حواستونم باشه که 2:53 دقیقه یه روز، میشه بعد از دیشب دیروزش نه شب همون روز. به این مورد در ارسال دقت کنید حتماً.

سکانس2: امتحان.

همه‌ی دانشجو‌ها آنلاین و منتظر. وضعیت استاد، نامشخص (مشخص نیست در حال صرف نهار هستند یا در چرت بعد از نهار). به هر حال از طریق تماس‌های متعدد دانشجویان با رئیس بخش و گریدر‌ها، به اطلاع استاد مربوطه رسانده می‌شود که: «بزرگوار! تاریخ امتحان درسی هست که ارائه می‌دادید این ترم!». استاد مربوطه، لبخند شیرینی می‌زند و با کف دست به پیشانیش می‌کوبد: «عه بازم یادم رفت که! الان می‌رم!». سیستم را روشن می‌کند و سرچ می‌کند: «سوالات میان‌ترم درس فلان دانشگاهِ بهمان». سؤالات را پیدا می‌کنند، با paint، سربرگ را عوض می‌کنند و بالاخره کلاس را در ادوبی کانکت باز می‌کنند.

-خب سلام دوستان!

[دانشجویان مباحث مربوط به وقت‌شناسی و نظم مهندسی را در ذهن مرور می‌کنند.]

-من عذرخواهی می‌کنم بابت تأخیر و سریع می‌رم سر اصل مطلب که زمان کم نیارید برای امتحان! ببینید دوستان اول بگم که علاوه بر وبکم و میکروفون که برای کوییزا روشن می‌کردید، نیاز به یک حسگر اثر انگشت هم خواهیم داشت که شما اثر انگشتتون رو اسکن می‌کنید و در 10 دقیقه اول زمان امتحان، تصویر اون رو ارسال می‌کنید از طریق سس برای من که به عنوان حضور غیاب در نظر گرفته می‌شه.

[دانشجویان در حال ارسال رگباری پیام‌هایی مبنی بر اینکه: استاد! ما الان حسگر از کجا بیاریم عاخه؟]

[استاد چت را نادیده گرفته و ادامه می‌دهند.]

مسئله بعدی، که حالا بنده فراموش کردم در فایل سؤالات ذکر کنم، این هست که هر جایی متغیر x بود، به جاش سایز پاتون رو قرار بدید و هر جایی متغیر y بود، دو رقم میانی CVV2 کارت بانکی‌تون. ضمناً عکس کارت بانکی‌تون رو هم بفرستید حتماً که مطمئن شیم تقلب نمی‌‌شه.

[دانشجویان هنوز در حال ارسال مخالفت با حسگر اثر انگشت. ]

[دانشجوی E (همان دانشجوی E سکانس 1) : استاد کارت بانکیمون فرقی نداره مال کدوم بانک باشه؟ عاخه فرمت CVV2 بعضی بانکا دو رقمیه بعضیا سه رقمی. . . ]

. . .

30 دقیقه از زمان امتحان گذشته است. دانشجوی N در حال امتحان دادن است. صدای زنگ در می‌آید.

مادر دانشجوی N: پسرم/دخترم! انگار با شما کار دارن!

دانشجوی N: ماماننننن! من سر امتحانم الآن!

-عاخه می‌گه استادتونه!

+مامان! استاد کجا بوده عاخه این موقع روز!

مادر دانشجو، در حال صحبت با آیفون: بله بله! خواهش می‌کنم بفرمایید داخل!

[دانشجو، کنجکاو شده که مادرش چه کسی را به نام استاد راه داده است؛ از اتاق بیرون می‌رود.]

دانشجو: عه! استاد!

استاد مربوطه: به به! سلام آقای/خانم فلانی! احوال شما! خوبین؟ امتحان چطور بود؟

[دانشجو، هنوز در شک است.]

استاد برای اینکه از سکته احتمالی دانشجو جلوگیری کند سریع می‌رود سر اصل مطلب: حقیقتش من واقعاً دلتنگ دانشجو‌هام شده بودم و دوست داشته قیافه‌های یک یکتون رو ببینم! انقدر دلتنگ که دیگه تماس تصویری هم جوابگو نبود! دیگه اومدم یه سر ببینمتون.

[رو به مادر دانشجو که در آشپزخانه است: تو رو خدا تو زحمت نیوفتید! بله همون شربت خوبه! ]

چی می‌گفتم؟ آهان آره! اومدم ببینمتون چندتا سؤال شفاهی هم بپرسم برای نمره امتحانتون که خب به نفعتونه!

دانشجو: [مثل سیامک انصاری، به دوربین نگاه می‌کند. . . ]

سکانس 3: انتخاب واحد.

طبق تقویم آموزشی، روز انتخاب واحد است. سس، بعد از 8 مرتبه ارور «گذشتن زمان 10 دقیقه‌ای» و باز نشدن، با سلام و صلوات باز می‌شود. دانشجوی P، با هر مصیبتی که هست بالاخره وارد صفحه کذایی ِ نهایی می‌شود، واحد‌ها را انتخاب می‌کند و تأیید را می‌زند. تعداد واحد‌های اخذ شده: 3. تعداد واحد‌های این ترم طبق چارت: 18. یک و فقط یک درس اختصاصی توانسته بردارد. عمومی‌ها را که طبق معمول نتوانسته بردارد چون بالاخره بازه زمانی 10 دقیقه ای برای انتقال به این صفحه جدید کافی بوده تا ظرفیت کلاس تکمیل شود. اما عجیب، اختصاصی‌هاست که برای چندتا تکمیل ظرفیت زده و برای چندتای دیگر، عدم رعایت پیش نیاز. شکر خدا هنوز کورسویِ پاسخگویی کارشناس بخش نمرده است. تماس می‌‌گیرد. بوق می‌خورد و کسی پاسخگو نیست. مجدداً تماس می‌‌گیرد. اول بوق آزاد و بعد بوق اشغال می‌خورد. به هر حال پس از 86 تماس ناموفق و با وساطتت مخابرات، تلفن را جواب می‌دهند. ظاهراً علت عدم رعایت پیش‌نیاز، این بوده که خب بالأخره استادی که دو ترم قبل درس پیش‌نیاز این درس را با ایشان گذرانده بود، هنوز موفق نشده‌اند نمرات درس را بعد از حدود 4 ماه و نیم وارد کنند، فلذا باید صبر کند. در مورد ظرفیت تکمیل شده دروس چارت هم می‌گویند که خب تکمیل شده ولی اگر ظرفیت اضافه شود هم برای ورودی قبل از شماست. حالا هرچقدر دانشجو بگوید طبق چارت این درس را این ترم من باید بردارم نه دانشجوی سال بالایی، به لزوم احترام به بزرگتر و پیشکسوتان در عرصه‌های علمی، ورزشی و هنری تاکید می‌کنند.

سکانس 4: اعتراض.

بعد از اتمام فرصت حذف و اضافه نیمسال اول سال X، چارت ورودی‌هایی که قرار بوده این ترم فارغ التحصیل شوند برای بار هفتم تغییر کرده است. (البته اگر نخواهیم از حق بگذریم تغییر مثبتی بوده است و بر لزوم کار تیمی، کار عملی و ورود به بازار کار تاکید داشته است و به این منظور، دروس آزمایشگاه فیزیک، کارآفرینی، اقتصاد کلان، اخلاق مهندسی و دستور زبان چینی 1 به عنوان دروس اجباری باید از سوی دانشجویان اخذ شود.) دانشجویان برای اعتراض، قرار می‌گذارند تا 40 نفر به نمایندگی از بقیه برای اعتراض به دفتر رئیس بخش بروند. سر ساعت مقرر، 8 نفر از 40 نفر سر قرار آمده‌اند و موبایل بقیه، خاموش یا از دسترس خارج است. وارد دفتر بخش می‌شوند و 35 دقیقه صبر می‌کنند تا صحبت‌های خانم F و خانم G (رئیس دفتر و کارشناس آموزشی بخش) درباره بهترین شیوه پخت مربای هویج تمام و اجازه ورود به دفتر رئیس بخش برایشان صادر شود. وارد اتاق می‌شوند و پس از تلطیف فضا و ایجاد آمادگی ذهنی در استاد، به هر نحو بحث به سمت موضوع اصلی می‌رود. اینکه دانشجویان قرار بوده این ترم فارغ التحصیل شوند ولی خب با توجه به پیچیدگی‌های زبان چینی، به احتمال زیاد حداقل دو ترم درس را یا می‌افتند یا باید حذف کنند و خب کاش زودتر اطلاع رسانی شده بود که حداقل این ترم درس را بردارند! رئیس محترم بخش، بر لزوم یادگیری اصولی دروس تأکید می‌کنند و اینکه خودشان یک کتاب را 47 بار خوانده‌اند تا مسلط شوند و خب اصلاً چه دانشجویی هستید شما! شما باید دانش را بجویید و کار تیمی یاد بگیرید و قس علی هذا. . .

[اگر به دنبال ایجاد ارتباط بین سؤال و جواب هستید خودتان را خسته نکنید! پاسخ همانی هست که در بالا گفته شد!]

به هر حال، چونان که مرسوم بوده است، مسئول مربوطه راضی نمی‌‌شوند و دانشجو‌ها را به سعه صدر، خودداری و سازگاری با شرایط دعوت می‌کنند که به ناگاه، صبر یکی از دانشجویان تمام شده و در حالی که دورش را‌ هاله نور گرفته و صدایش اوج می‌‌گیرد رو به سمت رئیس بخش می‌‌کند:

-جناب دکتر! بر فرض که ما کنار آمدیم! «پس زخم‌هایمان چه می‌شود؟».

+شما این ترم با بنده درس دارید؟

[هاله نور دانشجو از تعجب اتصالی می‌کند].

-نه استاد!

+ترم بعد چطور؟

-والا ممکنه! اگر فلان درس رو ارائه کنید.

+خیلی هم عالی! سوال خیلی خوبی پرسیدید! «پس زخم‌هایمان چه می‌شود؟». حتما ترم دیگه یاداوری کنید که 0.25 نمره مثبت براتون لحاظ کنم.

-ممنون استاد! با اجازتون!

دانشجوی دیگر: ولی استاد حالا واقعا «پس زخم‌هایمان چه می‌شود؟».

+والا اگر چارت تغییر نکنه، طبق این چارت آخری، قراره ترم بعدی، از آن‌ها نور وارد شود!

سکانس آخر: فارغ التحصیلی.

[اشک شوق]

منابع:

1-https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B7%D9%86%D8%B2