آرامشِ صدای تو

7ماه گذشت...

باورت میشه 7ماه رو باهم بزرگ شدیم؟

7ماه باهم رشد کردیم باهم دردودل کردیم

کلی دعوامون شد کلی خندیدیم کلی مسخره بازی و "کلیممم قهر"

از همینجا شروع شد...

کی فکرشو میکرد،من و تو،بشیم ما

خیلی حرفا هست که باید بزنم اما نمیدونم از کجا شروع کنم خیلی وقته پست ننوشتم اما این پستم با ارزشترین پستیه ک تاحالا از صفحه بهاری منتشر میشه

ساعتا،خندها،گریه ها،خستگیا،حسودیا،عکسا،فیلما،شرکت،زنگا،دانشگاه،کنکور،برنامه نویسی،جیغا،دلتنگیا

همه و همش واسم قشنگ بودن خیلی قشنگ..اونقدر ک حاضرم همه لحظه های زندگیم از خاطرم بره جز ثانیه های با تو

ثانیه هایی ک به اسم تو بودن هم دلی هم لفظی

(تو ناامید من امیدوار،تو خسته من پرانرژی،توبداخلاق من خوش اخلاق،تو اخم من لبخند)

همینه من و تو همینقدر تضاد "اب و اتش"

اما الان همه چی برعکس شده تو شدی کوه امید من شدم پوچ و ناامید

مرسی بابت بودنت و موندنت(:

مطمعنم اگه یه روز تصادف کنم و حافظمو از دست بدم تو رو فراموش نمیکنم!

نه تورو نه سام نه اکام و نه لاوان رو...



(شرایطم رو درک میکنی پس علل حساب این متن باشه پیشت تا بقیه‌ش اگه عمری باقی موند و از هفت خان گذشتیم،بنویسم)

ش**وک د**تی!


{دوستت دارم تقدیم به آن و از آنِ،آن کسی ک دوستت دارمت همیشگیست و خود می‌داند که کیست!❤️}




زمستونی که بهارع...!



(((((:
(((((: