شیرجه میزد در عفونت زخم های ناشی از عقاید پوچ حرف دل تیام
بعد از این
روی گل های سفید و سرد
اشک می ریزم
روی گل هایی به رنگِ غصه هایم
روی گل های سفید و سرد
در میانِ دشت هایی دور

سینه ام از خاطراتی تلخ سنگین است
چیزهای تازه را دیگر نمی خواهم
من برای زندگی کردن کمی زودم
در میانِ برگ های زرد
شاخه هایی سرد
در سکوتِ شاعری در سال هایی دور
در میانِ اشک های خواهرم
در صدای خسته ی هر چیز
در صدای خش خشِ برگی
که زیرِ چرخِ غم آرام می میرد
ذره ای از قلبِ من یک باره می میرد
سینه ام از خاطراتی تلخ غمگین است
چیزهای تازه را هم
بعد از این دیگر نمی خواهم
دلم از اندوه می سوزد
بعد از این
در میانِ دشت هایی دور
روی گل هایی به رنگِ غصه هایم سرد
خاطراتِ تلخِ انسان را
بسیار می گریم،
من برای زندگی کردن کمی دیرم

مطلبی دیگر از این انتشارات
روزمرگی مالیخولیایی 274
مطلبی دیگر از این انتشارات
سوالات کشنده
مطلبی دیگر از این انتشارات
سالگرد افتتاحیه انتشارات عتیقه فروشی احساسات