“lost my muchness, have I?”
تغییر
یه واقعیت؛
آدما تغییر می کنن.
مهم نیست تو چقد تلاش کنی که باهاشون خوب باشی یا سعی کنی همون چیزی که هستن نگهشون داری. اونا عوض میشن. و این عوض شدن همیشه عوضی شدن نیست. اونا بزرگ میشن و بزرگ شدن با عوض شدن همراه میشه.
اونا با تجربه میشن. از اشتباهاتشون درس میگیرن و دیگه اون کاری که قبلا بهشون صدمه زده رو تکرار نمی کنن.
با آدمای جدید آشنا میشن. دور و بریاشون عوض میشن.
یه روانشناسی می گفت "هر آدمی با اخلاق و رفتار 5 تا از نزدیک ترین آدمای دور و برش تعریف میشه" و الان به این نتیجه رسیدم که چقدر راست می گفت.
ما میتونیم برای مدت ها از دست کسی که واقعا عوض شده دلخور باشیم. اون هم همینطور. ولی خب بیاین واقع گرا باشیم. هر چقد به هم نزدیک باشیم بیشتر برای تغییر کردنش مقصریم.
آدما عوض میشن،
بزرگ میشن،
از اشتباهاتشون درس میگیرن،
تصمیماتی میگیرن،
سعی می کنن بهتر باشن،
بهتر یا بدتر میشن،
و این یه حقیقت غیر قابل انکاره.
تنها کاری که می تونیم بکنیم اینه که توی پروسه تغییر آدما بهشون کمک کنیم.
کمک کنیم به یه آدم بهتر تبدیل شن نه به یه آدم بدتر.
ولی واقعا کسی میدونه که چه جوری؟
موفق باشویــــــــــــــــد
و
همین دیگه
ختم جلسه?
پ.ن: اگه 17 دیقه دیگه همه موجوات زنده روی زمین از بین برن و هیچ کاری نباشه که بتونی برای جلوگیری ازش بکنی، اون 17 دیقه روو چه جوری می گذرونی؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
خُلِ خسته
مطلبی دیگر از این انتشارات
کلاستروفوبیا
مطلبی دیگر از این انتشارات
خودمونی ویرگولی | چیز هایی که روحم رو آزار میدن. سانسور شد.