همانم که ندانم چه خواهم ز جانم.
خودزنی
--خودزنی یک رفتار منفیه که اشخاص برای تخلیه احساساتشون ازش استفاده میکنند.برای کسی که این کارو انجام میده درد لذت بخشه و به این شکل خودش رو تنبیه میکنه.
شاید برای افراد عادی تر، این ماجرا عجیب و ترسناک باشه اما برای بیمار این حرکت عینا مثل گریه کردنه.
آدم با گریه احساسش رو نشون میده و کم کم فشاری که تحمل میکنه کمتر میشه.
شما وقتی گریه میکنید ممکنه دوست داشته باشید کسی شما رو از دور تماشا کنه وجلوتون رو بگیره و یا بهتون دلداری بده،گاهی اوقات فرد خودزن هم دوست داره زخم هاش رو نشون کسانی بده و درد روحیش رو به اشتراک بزاره.
همینطور که بعضی افراد از اینکه کسی ضعف و یا گریه شون رو ببینه وحشت دارند بعضی افراد خودزن هم هستند که تمام تلاششون رو میکنند تا کسی زخم هاشون رو نبینه و مبادا از رازی که مخفیش کردند اگاه شه.
گاهی این رفتار به صورت یک اعتیاد خودش رو نشون میده .
یعنی تنها گزینه ی بیمار برای تسکین تنش و فشار های روانیش اسیب زدن به خودش میشه.
درکش سخته نه؟
الزاما نباید تیغ زد و سر و صورت رو به دیوار کوبید تا خودزن حساب شی،سیگار کشیدن،غذا نخوردن و یا بعضی اوقات تلاش برای بالا اوردن غذایی که خوردی و فانتزی ساختن از شکنجه کشیدن خود... هم از راه های خودزنیه. البته خود سوزی با ته سیگار بیشتر مد نظره...
حالا قشنگی ماجرا اینجاست که اغلب کسایی که دچار این بیماری اند---از قشر نوجوان هستند.
میگن نوجوانی یه دوره ای هست که انسان داره از دنیای امن کودکی به سرزمین افسانه ای بزرگ سالی میره...یادتونه وقتی بچه بودیم چقد دعا می کردیم زودتر بزرگ شیم؟در حال دعا و مناجات بودیم که یهو دیدیم قدمون از مامان یا بابامون هم بلند تر شده و دیگه چیزای قدیمی سرگرممون نمیکنه .
زیرپوستی دنبال تجربه کارای ادم بزرگا بودیم که گفتن نهههه شما هنوز بچه اید و این کارا زوده براتون ولی باید مثل ادم بزرگا نشست وبرخواست کنید،کار کنید ،درس بخونید،عاشق شید،غیرتی شید،فحش های بزرگونه بدید ،حرص مملکت و کشور را بخورید و همچنین یه فکری هم برای ایندگان کنید.
ما که نگفتیم نه...گفتیم اوکی شما نمیگفتی هم ما این کار ها رو میکردیم فقط یچیزی ازتون میخوایم. به ما یه هویت بدید،بگید من کی هستم،من به چه دردی میخورم؟نکنه یک به درد نخوره رایگان خور هستم که مثل یه انگل داره تو جامعه زندگی میکنه؟
حالا اگه خوش شانس بوده باشیم جواب سوال هامون رو به نحو احسنت میگیریم و به عنوان یک انسان سالم به زیستن ادامه میدیم.
ولی کسایی هستند که نه تنها خانواده اون نیازه نوجوانش که یه استقلال نسبی در موضوع هویت هست رو بهش نداده بلکه هویتی که نوجوان به سختی ساخته رو هم خراب میکنه و اون رو بیش از پیش سردرگم و بی هدف میکنه.
نوجوان ما ممکنه از اون طرف گیر دوستانی بیافته که اونو به شدت تحت فشار قرار بدن و زندگی رو براش جهنم کنن.
به غیر از اینا یک ابرغول هم داریم به نام مدرسه و کنکور که استرس و تنش هایی رو تو جان دانش اموز میکارند که طرف 20 سال بعد هم گاهی کابوسش رو میبینه.
نه عزیزان،سیستم اموزشی جوریه که هم دانش اموز زرنگ و هم دانش اموز ضعیف این تنش ها رو تحمل میکنه.
بعضا دانش اموزی که خیلی زحمت میکشه و موفق نمیشه از دانش اموزی که از مسیولیت فرار کرده و موفق نشده بیشتر اسیب میبینه...
خلاصه که اگر نوجوان هستید باید بهتون بگم تو تنها نیستی ولی حق عذاب دادن تن و روحت رو هم نداری...چه با سیگار کشیدن چه با خودخوری و فحش دادن.ا گر بقیه رو کتک بزنی شاید اون آدم تو رو حلال کنه،ولی جسمت تو رو نمیبخشه.این کار به شدت تو دین نهی شده،حتی اگه حال روحیتون خوب نیست به خودتون اجازه ندید این ظلم رو در حق خودتون کنید.ا گر کسی رو میشناسید که این کارو میکنه مثه مته برید رو مغزش تا بگه غلط کردم.
همیشه با چند قدم فاصله به زندگی نگاه کن،میفهمی تا مشکلات و بدبختی هات اونقدر ها هم عجیب غریب و غیرقابل حل نیست...میدونم تو حرف راحته که فرمول خوشبختی که ادم بزرگا بهت دادن رو اجرا کنی ولی خب تو هم سعی کن یه فرمولی واسه زندگیت پیدا کنی که هم بتونی پیشرفت کنی هم بتونی لذت ببری.
دلم نمی خواست راجبش حرف بزنم،ولی بدتر از هر نوع خودزنی که سراغ دارید،خود ارضاییه.به خودتون قدری رحم کنید.
دنبال حل مشکلات باشید،نادیده گرفتن یا فرار کردن ازش نه تنها بزدلانه ست،شکنجه ای بس بیشتر از درگیری با خود مشکل هست.
پی نوشت=من نه روانشناسم نه مشاور...چیزایی که دیدم،شنیدم،تجربه کردم رو نوشتم/راستش همین نوشتن هم بنظرم یه نوع خودزنیه...فردا امتحان ریاضی از کل کتاب دارم،از شدت استرس دارم خفه میشم و نمیتونم درس بخونم پس با نوشتن خودم رو اروم میکنم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
بیقراریِ یک نویسنده؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
جستار روز ششم، وقتی هوا یه کمخوب بود
مطلبی دیگر از این انتشارات
رودهی تحریک پذیر و کلاسهای کسالت بار