لیلی تو؛ مجنون من
ساری پیشی من«گربه زرد»
خواهرم خوش قلب ترین و زود جوش ترین خواهر دنیاست.
با اینکه ۴ سال اختلاف سنی داشتیم؛ ولی دوستیمون کمتر از دوستی مدرسه شایدم دوتا نوجوان همسن سال بود.
البته اقرار کردم که نگم براتون دعوا هامونم کمتر از به اصطلاح دشمنای خونی نبود؛
تفاوت هامونم زیاد بود شاید کمتر ادمی به ارتباط خانوادگی مون پی میبرد؛ از قیافه گرفته تا اخلاق
اون بور بود و من سبزه
اون شر شیطون بود من مظلوم؛
تنها نقطه مشترکمون این بود...
که عاشق حیونا بودیم.
دقیقا یادمه، وقتی میرفتیم خونه عزیزجونم««مادر بابام»
اولین کاری که میکردیم، میفتادیم دنبال مرغ ها!
زورمون به خروس ها نمیرسید شایدم دورازچشم اقاخروسه مرغ ها رو میگرفتیم و میبردیم.
یه زیرانداز پهن میکردیم وسط باغچه دراز میکشیدیم و مرغه رو هم میخابوندیم پیشمون.
مرغ هم از فضای گرمی که درست کرده بودیم چشاشو میبست..
یبار یادمه، دنبال مرغ میگشتم دیدم رفته تخم بزارعه ... خاستم ور دارمش که بال پرهاشو واکردو به دستم نوک زد مرغه ««البته اسم میزاشتم اسم های ناجور که اگه بگمم. میگین دیونه ام??» منم گذاشتم تو حال خودش باشه اومدم بیرون..
یبارهم یه گربه زیادی رفت امد میکرد خونه عزیزم،
منم دیونه گربه ها ..
ولی میترسیدم، دستمو ببرم نازش کنم. یه روز دل به دریا زدم..
دستمو بردم نازش کنم که چنگ انداخت...
دختر گنده بک نشستم گریه کردم:/ تازه اشم گربه رو یجور زدم که دیگه پیداش نشد این ورا!
مامانمم انقد غر زد... که دیگه به شکر خوردن افتادم دور هرچی حیونه رو خط بکشم..
خلاصه از دعواهامون بگم براتون..
من خواهرم از دار دنیا««خواهر برادر»» همو داشتیم فقد
سرچیزی که بحثمون میشد. کارمون به گیس کشی چنگ ختم نمیشد!
با چوب جارو میفتادیم به جون هم تا یکی مون هم گریه نکرد ول کن نبودیم!
خواهرمن با وجود اینکه ۴ سالی از من کوچیک بود،
ولی زورش بیشتر از من بود.
جوری که من خاهرمو میزدم ازترس اینکه یکی بزنه؛ و زمین گیرشم فرار میکردم؛
البته نا گفته نماند که عوض کارم رو درمی اورد..
راستش بچه بزرگ خانواده بودم! همیشه بهم برمیخورد چرا پول تو جیبب هامون یکیه ...
یا
مامان اگه یه سیب داشت اونو نصف میکرد، با زورگیری های خواهرم نصف بیشترشو میداد به اون..
مامان هم میگفت بچس عیبی نداره..
منم که زورم به خاهرم نمیرسید،
چرا که یه گریه ان همانا دعوای من....
ولی خلاصه بگم که خواهرمم دوست داشتنی ترین ادم زندگیمه!
کسی که نبودنش لحظه ای منو تا مرز جنون میبرعه
کسی که الا خانمی شده براخودش..
شده همدردم رفیق روزای خوب سختم
بهترینارو میخام براتت ساری پیشی من»»»
"گربه زرد من"
مطلبی دیگر از این انتشارات
خودت را خیلی دوست داشته باش.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چشم هایت؛ صلب سکوت؛در دادگاه تفتیش خلاء ها...
مطلبی دیگر از این انتشارات
تو را...