شیرجه میزد در عفونت زخم های ناشی از عقاید پوچ حرف دل تیام
صدای درد عشق
گوش کن
صدایش را می شنوی
صدا صدای لطیف
با آهنگ غمبار
زمزمه ی آشنای تمامی دردها ٍ
از آغاز .
مثل صدای نفس های تنی تب دار
سخت و دل شکن
مثل صدای سکوت
خالی ز واژه ای حتی !
مثل صدای همان بلبل غریب
گاهی که حجم پر افسوس خود را
بر میله های قفس
می کوبد
چه سخت می کوبددد !
مثل صدای درد
وقتی در عصر جانگداز جدایی
چون شبحی سرگردان
از پنجره سرک می کشد
و لابه لای پرده های غبار آلود گره می خورد
چه حزن آلود !!
گوش کن !
بی گمان صدای غریبی ست
این روزها هر لحظه می آید
با لحظه های دل تنگی ام پیمان بسته
با آواز اشک هایم حتی
اگر گوش کنی می شنوی
چون غرشی در یک آن !
مثل اینکه استکانی قدیمی ترک خورده باشد
انگار از عمق بی محتوای یک درد به ناگه جوانه می زند
چه ساده ...
گوش کن
این روزها ساده می شکند
آه ...
قلبم !!!

مطلبی دیگر از این انتشارات
اَز مَن بَرایِ هَرکَس کِه می تَوانَد بِخوانَد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
من و گم شدن در دغدغه هایم
مطلبی دیگر از این انتشارات
واقعیات تلخ.