یه آدم بیسواد روانپریش که فاقد هر گونه آرمانه. علاقه مند به کامپیوتر و برنامه نویسی.
نظر تو چیه ؟ هستی یا نیستی
زعفرون: نظرت چیه!؟
+ در مورد !؟
زعفرون: همینطوری، نظرت چیه!؟
+ نظرم مرگه. رستگاری در نابودیست.
آری انقراض نسل بشریت کامل ترین راه رسیدن به رستگاریست. می گویند همه نابود کردن بلدند اما هنر در ساختن است، چرا نابودی و انقراض دست در دست هم آینده را نسازیم!؟
می گویند نمی توان برای انسان های دیگر تصمیم گیری کرد، نمی توان لذت زندگی را از کسی گرفت، می گویند و می گویند و می گویند و من از این حجم از دیدن نیمه پر لیوان حالم بهم می خورد. نیمه پر لیوانی که جز توهم و سراب هیچ نیست.
زندگی زمانی در این دنیا ارزش دارد که اینجا تماما آرمان شهری زیبا شده باشد، آرمان شهری با شهروندان آرمانی. آرمان شهری که در آن خبری از به دنیا آمدن کودکانی نباشد که در سرمای سوزان زمستان دستفروشی کنند، در آن کودکان پروانهای نباشند که در اثر نبود دارو ذره ذره جان دادن خود و آرزو هایشان را با چشم ببینند، در آن خبری از ...
اگر بخواهم بنویسم نیمه خالی لیوان تمام صفحه های دفتر را پر خواهد کرد. از نیستی می نویسم، زمانی که نیستی باشد همه چیز هست. اینگونه بگویم زمانی که دیگر انسانی چشم در این دنیای مسخره و احمقانه باز نکند هرگز با این دردها، زشتی ها و پلیدی ها مواجه نخواهد شد، هرگز تا نفس های آخرش درد نخواهد کشید، زندگی خود را فدای لذت های زود گذر و سطحی این دنیا نمی کند.
می گویند اگر یک انسان هم وجود داشته باشد که در این دنیا از زندگی لذت ببرد و از همه چیز راضی باشد تو نمی توانی بگویی او با نابودی خوشحال تر خواهد شد زندگی اوست و همین الان هم خوشحال است. غلط می کنند که می گویند از نسل آن انسان انسان های دیگر متولد خواهند شد که هیچ گاه نمی توان آینده پوچ آنها را تضمین کرد.
سمندرهای غول پیکر چینی از زمان دایناسور ها زنده هستند، اما چه بر سرشان آمده!؟ نزدیک ۶۶ میلیون سال بعد از انقراض دایناسور ها جمعیت آنها در معرض انقراض قرار گرفته، فرزندان آنها توسط اشرف مخلوقات کشته می شوند تا در طب استفاده شوند همینقدر مضحک... اشرف مخلوقاتی که به هم نوع خودش هم رحم نمی کند و در نابود کردن هر چیزی حتی به قدمت میلیون ها سال استاد تمام است.
با این شعر خیام حرفم رو تموم کنم
چون حاصل آدمی در این جای دو در
جز درد دل و دادن جان نیست دگر
خرم دل آنکه یک نفس زنده نبود
و آسوده کسی که خود نزاد از مادر...
مطلبی دیگر از این انتشارات
شبانه#2
مطلبی دیگر از این انتشارات
بیقراریِ یک نویسنده؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
بدون تو چه زود پیر می شوم