⁉️ چه کسي مي تواند اين معادله را حل کند؟!
هواپيمايي با يک و نيم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متري سطح زمين، ماشين لندکروزي را که با سرعت درجاده مهران–دهلران حرکت مي نمايد، مورد اصابت موشک قرار مي دهد؛
اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود، معلوم کنيد کدام تن مي سوزد؟
کدام سر مي پرد؟
چگونه بايد اجساد را از درون اين آهن پاره له شده بيرون کشيد؟
چگونه بايد آنها را غسل داد؟
چگونه بخنديم و نگاه آن عزيزان را فراموش کنيم؟
چگونه مى توانيم در شهرمان بمانيم و فقط درس بخوانيم؟
چگونه مى توانيم درها را به روى خود ببنديم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگيريم؟!
کدام مسئله را حل مى کنى؟ براي کدام امتحان درس مى خوانى؟!
به چه اميد نفس مى کشى؟ کيف و کلاسورت را از چه پر مى کنى؟
از خيال؟ از کتاب؟ از لقب شامخ دکتر يا از آدامسى که هر روز مادرت در کيفت مى گذارد؟؟
کدام اضطراب جانت را مى خورد؟
دير رسيدن به اتوبوس، دير رسيدن سر کلاس، نمره گرفتن؟
دلت را به چه چيز بسته اى؟ به مدرک؟ به ماشين؟ به قبول شدن در حوزه فوق دکتری...؟؟
? قسمتی از آخرین دست نوشته شهید «احمدرضا احدی» «رتبه یک کنکور تجربی سال ۶۴ و دانشجوی نمونه رشته پزشکی دانشگاه شهید بهشتی تهران»
?مادرش می گوید:
یکی از دوستان احمدرضا از شمال با منزل همسایه مان تماس گرفت، احمدرضا رفت و بعد از چند دقیقه برگشت.
پرسیدم احمدرضا کی بود؟ گفت: یکی از دوستانم بود. پرسیدم: چکار داشت؟ گفت: هیچی، خبر قبول شدنم را در دانشگاه داد.
گفتم: چی گفت؟!
گفت: می گوید رتبه اول کنکور را کسب کرده ای! من و پدرش با ذوق زدگی گفتیم: رتبه اول؟! پس چرا خوشحال نیستی؟!
احمدرضا گفت: اتفاق خاصی نیفتاده است که بخواهم خوشحال شوم!
در همان حال آستین ها را بالا زد، وضو گرفت و رفت مسجد...
? شادی ارواح طیبه شهدا فاتحه و صلوات
مطلبی دیگر از این انتشارات
رتبه یک کنکور...
مطلبی دیگر از این انتشارات
یه خواهش...?
مطلبی دیگر از این انتشارات
اندکی تأمل...