به جای صد شهر خراب،‌ یک ده آباد بسازیم!

انسان به‌ذات موجودی کمال‌طلب است و این در حالی است که معمولاً در تخمین توانایی‌های خود اغراق می‌کند. همین است که باعث می‌شود در مکانی محدود و با امکانات و مخصوصاً زمانی محدود، تمایل داشته باشد N کار مختلف را با کیفیت و نتیجۀ عالی به‌انجام برساند. به چند مثال توجه کنیم:

یک) مدیریت زندگی فردی

  • علاوه بر یادگیری زبان انگلیسی در حد زبان مادری، تمایل دارم با زبان فرانسه و اسپانیولی هم به‌میزان شایسته‌ای آشنا باشم؛
  • علاوه بر یادگیری کُدزدن با پایتون در حد شاخ خاورمیانه،‌ جاوا را هم خواهم خورد و البته نیم‌نگاهی به اسکالا (در حد پنج نفر برتر ایران) خواهم داشت؛
  • دوست دارم علاوه بر کتاب‌های مرتبط با رشد و توسعۀ فردی و نیز کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت، متون ادبیات کهن ایران‌زمین همچون شاهنامه، کلیات سعدی، پنج گنج نظامی و مثنوی معنوی را هم به‌قدری خوب بخوانم که سری در بین سرها دربیاورم؛
  • علاوه بر اینکه می‌خواهم شناگر خوبی باشم،‌ می‌خواهم فوتبال را هم به‌صورت حرفه‌ای دنبال کنم و البته علاقۀ زیادی هم به والیبال دارم؛

و ... .

دو)‌ مدیریت جامعه

کشور ما قابلیت‌ها و ثروت‌های بی‌شمار دارد. نیروی جوان و ثروت خدادادی بسیار داریم؛ بنابراین، برنامه‌مان برای سند چندم توسعه باید چنین چیزی باشد:

  • کسب فناوری، به‌ویژه فناوری‌های نو، شامل: نانوفناوری و فناوری‌های زیستی، اطلاعات و ارتباطات، زیست‌محیطی، هوافضا، هسته‌ای؛
  • اصلاح نظام آموزشی کشور شامل: آموزش‌وپرورش، آموزش فنی‌وحرفه‌ای، آموزش عالی؛
  • فراهم‌کردن محیط رشد فکری و علمی و تلاش با هدف رفع دغدغه‌های شغلی، ازدواج، مسکن و آسیب‌های اجتماعی؛
  • مهار آب‌هایی که از کشور خارج می‌شود و در اولویت قراردادن استفاده از منابع آب‌های مشترک؛
  • حمایت از تأمین مسکن گروه‌های کم‌درآمد و نیازمند؛
  • و... .

سه) طراحی و مدیریت محصول:

محصول من باید همه کار بکند! ما اینجا هستیم تا نیازهای کاربر را برطرف کنیم و با امکاناتی که در اختیار کاربر قرار می‌دهیم، او را شیفتۀ خود کنیم! مثلاً:

  • کاربر می‌خواهد راحت شارژ بخرد؟ ما بهترین اپلیکیشنی هستیم که به او شارژ می‌فروشیم؛
  • می‌خواهد به‌راحتی بدون نیاز به مراجعه به شعبه‌های بانک، افتتاح حساب کند؟ ما در خدمتش هستیم تا این کار را هم برایش انجام دهیم؛
  • می‌خواهد اقساطش را به‌راحتی و با یک کلیک پرداخت کند؟ ما این کار را هم برایش انجام می‌دهیم؛
  • می‌خواهد کارت به کارت کند؟ اینجا بهترین جایی است که تجربۀ کارت به کارت را هم برایش فراهم می‌کند.
  • ...


این «هم» کار را خراب می‌کند. این را باید در مغزهایمان فرو کنیم که نمی‌توانیم همه‌چیز را باهم داشته باشیم. باهم داشتن، خواستۀ بچه‌هاست. این اسباب‌بازی را که به او می‌دهی، آن یکی را هم می‌خواهد. همه‌چیز را باهم می‌خواهد. ما انسان‌ها سرمایۀ محدودی داریم. محدودترین سرمایۀ ما وقت ماست؛ پس باید این را هر روز برای خودمان تکرار کنیم: «تو نمی‌توانی همه‌چیز را باهم داشته باشی.» بنابراین ناگزیر هستی که به خیلی چیزها (تأکید می‌کنم خیلی چیزها) «نه» بگویی و ناگزیری که «تمرکز» کنی.

روی یک کار (و فقط یک کار)‌ تمرکز کن و آن را «درست» انجام بده. همین کافی است. اگر همۀ مردم همین کار را انجام دهند، همۀ آن «هم‌»ها انجام می‌شود؛ ولی وقتی همه می‌خواهیم همۀ آن «هم‌»‌ها را انجام دهیم، هیچ‌یک درست انجام نمی‌شود. حال کردید چطور این‌همه «‌هم» ‌را باهم در این بند گذاشتم؟ :)

این را یادمان باشد: یک ده آباد بهتر از صد شهر خراب است. صد شهر خراب ثمرۀ زندگی فردی است که می‌خواهد با امکانات محدودش صد شهر بنا کند و نمی‌تواند. یک ده آباد ثمرۀ زندگی کسی است که محدودیت‌های خود را می‌داند و تمرکزش را می‌گذارد روی ساختن همان چیزی که می‌تواند.

در زمانه‌ای که مردمان به‌دنبال بناکردن صد شهر خراب هستند، تو آن باش که بنیان‌گذار یک ده آباد است!