فریب و ریاکاری با دادهها: کلاهبرداری در علوم
این مطلب تلخیصی از متن اصلی مقاله است.
دو سال قبل جامعه علمی از شنیدن خبر متهم شدن «ووساک هانگ» محقق کلونینگ و سلول های بنیادین به جعل نتایج کارش، بسیار حیرت زده شد. نه فقط او، که زیگموند فروید، نیوتون و برخی از برندگان جایزه نوبل هم متهم به تقلب در دادهها شدند. دیوید هند با بررسی مسئلهی تقلب در علوم درمییابد که این کار چندان نادر نیست.
وقتی ووساک هانگ دانشمند بیومدیکال کرهای ادعا کرد توانسته با موفقیت شبیهسازی گاوها و یک سگ را به انجام برساند، توجه مطبوعات و مراکز علمی را به خود جلب نمود. این توجه با پیشرفت های مهم دیگری درمورد تحقیق سلولهای بنیادی در آزمایشگاه او ادامه یافت.
ولی همکار آمریکایی او جرالد شتن به دلیل آنکه از روند اهدای تخمک انسانی راضی نبود از ادامه تحقیقها با هانگ امتناع ورزید. بررسیها نشان داد که او یا شرکای نزدیکش به زنان برای اهدای تخمکشان پول دادهاند. با بالا گرفتن موضوعات اخلاقی، مسائل سرعت گرفتند. در ماه مارس ۲۰۰۶ او از شغلش در دانشگاه بین المللی سئول اخراج شد و در ماه می آن سال متهم به کلاهبرداری گشت. اعضای گروه تحقیق دریافتند هانگ، بسیاری از دادهها در مورد سلولهای بنیادی را خود به وجود آورده و متهم شد که سه میلیون دلار از چهل میلیون دلار پول تحقیق خود را به طور نادرست برای چیزهایی مثل خرید ماشین برای همسرش و هدیه برای سیاستمداران مصرف کرده است. به هر حال، هرکسی که در دنیای علوم کار کند میداند، که دانشمندان هم انسان هستند و مثل بقیه در معرض تاثیرات مشابه قرار دارند. دنیای علم به همان شدت رقابتی است که دنیای تجارت و بازرگانی. رقابت از راههای متعددی آشکار میشود، پیشرفت شغلی به مقالات موفق فرد بستگی دارد و لااقل در زمینههای دانشگاهی به جوایز نقدی میانجامد. برای هانگ جوایز و فشارها شدیدتر از خیلی های دیگر بود زیرا قبل از سقوطش به او عنوان رسمی اولین دانشمند بینظیر کره ای داده شد و یک سری تمبر به افتخار او چاپ شده بود.
البته دیگر دانشمندان نیز تسلیم وسوسه شدهاند. «مارتینسون» در مقالهای در nature دریافت که از ۳۲۴۷ دانشمند بررسیشده بطور ناشناس، ۰.۳٪ به داشتن دادههای دروغین در کار تحقیقی خود اعتراف کردهاند، ۶٪ هم اعتراف کردند که اگر دادهای با تحقیق قبلیشان تضاد داشته، آن را ارائه نکردند.
برای فهمیدن دلیل این کار، به دادههایی که دانشمندان جمع میکنند، فکرکنید. دادهها حتی قبل از ارائه به یک آماردان برای تحلیل، اغلب خود نتیجه یک فرایند انتخاب هستند. اگر آنها متوجه شوند که یکی از کنترل کنندهها از مقدار خواسته شده متفاوت میباشد، ممکن است احساس کنند که نتیجه نباید در تحلیل وارد شود. در واقع اگر متوجه شوند که مقدار پاسخ متغیر از یکی از اندازهگیری های تصادفی کاملا با دیگران متفاوت است، حتی اگر هیچ توضیحی برای آن نداشته باشند ممکن است شک کنند و آن را از آنالیز حذف نمایند که هیچ قانونی در مورد تعیین حد و حدود این کار وجود ندارد.
«رابرت میلیکان»، برنده جایزه نوبل سال۱۹۲۳، به سبب اندازهگیری بار الکترون در قطره روغن شهرت دارد. میلیکان (که در اواسط دوران کاری اش بود و چندان مشهور نبود) نیاز داشت توجه دیگران را به این موضوع جلب کند. پس به نفع میلیکان بود که دادهاش، از نظریه او پشتیبانی کند و بسیاری از مشاهدات منتشر شدهی او نیز این کار را میکرد. به هر حال، همهی اندازهگیریهای ثبت شده وی اینطور نبودند. مثلا در مقاله ای در physical Review گزارش داد که: «آزمایش او نه درمورد یک گروه انتخاب شده از قطره ها بلکه حاصل کار بر روی همه قطره ها در ۶۰ روز متوالی است.» ولی او حقیقت را نمیگفت. بررسی دفترچههای اصلی او توسط رابرت هولتون در سال ۱۹۷۸ نشان داد بسیاری از مشاهدههای ثبت شده وی در بین آن آنالیزها وجود ندارند. میلیکان کار بر روی ۵۸ قطره کوچک را گزارش نمود ولی در واقع ۱۷۵ قطره ثبت کرد. یک نظریه خوشبینانه این خواهد بود که او ۱۱۷ نتیجه را حذف کرده است نه به دلیل آنکه این نتایج بر ضد فرضیهاش بودهاند بلکه به دلیل پایین بودن کیفیت دادهها این کار را کرد.
سیر رویدادها برای «پیلت داون من» نیز به همین صورت بود. در سال ۱۹۱۲ در ساسِکس استخوان فک و جمجمهای توسط «چارلز داوسون» بدست آمد که ادعا میکرد (و در آغاز مورد قبول هم واقع شد) که فسیل حلقه گم شده کمیاب بین انسان و میمون است، ولی بعد کنار گذاشته شد چون ثابت شد جعلی است و حتی قبل از ۱۹۵۳ کاملا فراموش گردید. جمجمه فقط ۶۰۰ سال عمر داشت و استخوان فک متعلق به اورانگوتان بود. همچنین در سال ۱۹۲۰ «مورد قورباغه قابله» میخواست از نظریه لامارکی یعنی توارث خصوصیات اکتسابی بر ضد دارونیسم پشتیبانی کند ولی نوارهایی که ادعا میشد نتیجه کلیدی میباشند، تقلبی از آب درآمدند. «کامرر» که آزمایش را انجام داد خودکشی کرد. بنابراین کلاهبرداری علمی یک پدیده جدید نیست.
البته همه دانشمندانی که دادهها را با انتخاب تغییر شکل میدهند، از پدیده آماری مثل اریبی انتخاب آگاه نیستند. چنین مواردی نتیجه کلاهبرداری نخواهد بود بلکه صرفا نتیجه جهل آمار پایه ای هستند. هرچه ابزارهای نرم افزاری پیشرفت میکنند، کشف دستکاریهای پنهانی آسانتر میشود. وسوسه تصحیح سطحی فقط چند مورد از مشاهدات برای اینکه p-value را با معنا کنند تا مقاله منتشر شود، باید گاهی بسیار قوی باشد. اعتماد به نفس کافی یا جهل میتواند به آسانی به این نظریه منتهی شود که من میدانم نظریه ام درست است و من در دست کردن دادهها برحق میباشم تا اشتباهات را برطرف کنم و کاری کنم که نظریه ام قطعیتر به نظر آید.
در سال ۲۰۰۵، اداره بهداشت آمریکا دریافت که «استیون لیدن» با تحریف نمونه های DNA و ساختن ترکیبات دروغین برای آزمایشات انجام شده در آزمایشگاهش به گمراهی افتاد تا از یافتههای ناقص ادعایی خود در فرآیند بازسازی DNA پشتیبانی کند.
«جان هندریک شون» نمونه ای مشابه دارسی در زمینه فیزیک، بنظر میآمد که یک محقق خلاق در سال ۲۰۰۱ باشد که هر ۸ روز یک مقاله مینوشت. ولی دیگر محققین در نتایج کار او متوجه کارهای خلاف آشکاری شدند.
تبلیغات در مورد دانشمندان کلاهبردار میتواند از خود کلاهبرداری اثر مخرب بیشتری داشته باشد. وقتی یک کلاهبرداری کشف میشود، فریادهای ناشی از تعجب، این عقیده را تقویت میکند که این امر خیلی بعید است. ولی چقدر بعید است؟ کلاهبرداری در علوم چقدر شایع است؟
مقالهای در nature تعداد دانشمندانی که مرتکب جعل، تحریف یا سرقت ادبی میشوند را بین ۱٪ تا ۲٪ تخمین زده است. سوال این است که چگونه تقلب علمی را آشکار کنیم. بعضی وقتها تاریخچه ای از ابزارهای آماری دقیق وجود دارد که برای آشکارسازی کلاهبرداری بکار میرود. مانند مورد جان هندریک شون که در آنها دادهها بیش از حد با فرضیه های تجربی منطبق بودند که درست باشند. گاهی دادهها به قدر کافی تصادفی نیستند (زیرا انسان ها در ساختن اعداد تصادفی خیلی خوب کار نمیکنند) و آزمایش های آماری این را آشکار میکنند. مثلا «توزیع بنفورد» ، توزیعی را بدست میآورد که برای اولین رقم در مجموعه مشاهدات طبیعی تحت شرایط خاص انتظار خواهیم داشت و خروج از این توزیع میتواند ثابت کند اعداد تصنعیاند.
انسان اگر به کلاهبرداری مشکوک شد چه باید بکند؟ اگر یک محقق پایینتر به سرپرست خود مشکوک شود؟ آیا آنها باید به دلیل عدم انتشار کار خلاف جریمه شوند؟ تا چه حد میتوان در کار دیگران دقت کرد؟ بالاخره جایی باید اعتماد وجود داشته باشد. افراد و ادارهّهای مختلفی برای کنترل کلاهبرداری علمی بکار گرفته شدهاند. «US Department of Health and Human Services» اداره ای در مورد درستی تحقیقات دارد که در سال ۱۹۹۲ به عنوان ترکیبی از دو سازمان تاسیس شد و در سال ۱۹۹۳ از سازمان های ملی مستقل شد. در بریتانیا «Committee on Publication Ethics» سازمانی برای ناشرین مجلات علمی است که مسائل اخلاقی در تحقیقات را بررسی میکند.
با این حال با وجود چنین سازمانهایی از آنجا که علم یک حرفه انسانی است مهم نیست با چه دقتی مراقبت و کنترل بشود، کلاهبرداری هرگز کاملا ناپدید نمیشود.
منابع
۱.Martinson, BC. , Anderson, M.S. and Vries, R. (2005) Scientists behaving badly. Nature, 435, 737-738.
۲. Koestler, A. (1973) The Case of the Midwife Toad. New York: Random House.
مطلبی دیگر از این انتشارات
پروندهٔ دکتر فیشر؛ خطای دادستان
مطلبی دیگر از این انتشارات
میراث دردسرساز فرانسیس گالتون
مطلبی دیگر از این انتشارات
در ستایش آمار، علم دادهها