میراث دردسرساز فرانسیس گالتون

این مقاله، برگردان مقالهٔ The troubling legacy of Francis Galton است.

فرانسیس گالتون از پیشتازان تاریخ علم آمار است. با اینحال آیا می‌توانیم فقط موفقیت‌های او در علم آمار را ببینیم و از دیدگاه‌های اصلاح نژادی و نژادپرستانه‌اش چشم‌پوشی کنیم؟

فرانسیس گالتون اگرچه حدود یک قرن پیش درگذشته است، اما یاد و خاطرهٔ او برای همیشه در ذهن کارکنان و دانشجویان کالج دانشگاهی لندن(UCL) باقی خواهد ماند. گالتون کلکسیون و آرشیو شخصی‌اش را وقف این دانشگاه کرده. او همچنین بنیان‌گذار آزمایشگاه ژنتیک گالتون در این دانشگاه بوده است. تالار درسی‌ای در این دانشگاه به نام گالتون نام‌گذاری شده است. اما اخیرا زندگی این دانشمند فقید مورد توجه ویژه منتقدان قرار گرفته و این اتفاق ممکن است باعث تغییر نام این تالار درسی شود.

Sir Francis Galton in 1893 Credit WikiCommons
Sir Francis Galton in 1893 Credit WikiCommons

یک شخصیت برجسته

در علم آمار، گالتون یک شخصیت برجسته و شناخته شده است. علاقهٔ زیاد گالتون به علم وراثت، زمینه‌ساز پیشبرد بسیاری از مطالعات و فعالیت‌های او شده بود. گالتون با این سوال بی‌پاسخ دست و پنجه نرم می‌کرد که در نظریه تکامل –که توسط داروین، خویشاوند او، تدوین شده است-  چگونه در بین نسل‌های مختلف، صفات گوناگون در بین جمعیت پایدار باقی می‌ماند.

همین سوال بی‌پاسخ بود که باعث شد گالتون در هنگام اندازه‌گیری دانه‌های نخود فرنگی در نسل‌های پیاپی، پدیدهٔ «بازگشت (رگرسیون) به میانگین» را کشف کند. این اتفاق منشأ پیدایش واژهٔ آماری «رگرسیون» بود. همچنین، گالتون مفهوم هم‌بستگی را نیز تبیین کرد (اگرچه اولین شخصی نبود که این مفهوم را کشف کرد)، و نشان داد این مفهوم چگونه بر روی داده‌های دنیای واقعی قابل استفاده است.

موفقیت‌های گالتون به آمار محدود نمی‌شود: او اولین نقشه‌های هواشناسی را تهیه کرد، مبتکر استفاده از اثر انگشت برای تشخیص جنایت بود، و راهنماهای سفر بسیار پرطرفداری را بر اساس تجربه سفرهایش به آفریقا نوشت. ولی داستان زندگی گالتون به این‌ها محدود نمی‌شود و جنبهٔ دیگری از داستان زندگی این شخص وجود دارد: نقش او در پیدایش علم اصلاح نژاد انسان.

گالتون معتقد بود که علم جدید وراثت قادر است کمک کند تا بشر نسل خود را در تولید مثل‌ها بهبود بخشد. او همچنین پایه‌گذار انجمن اصلاح نژاد بریتانیا است.

پیش‌بینی زمینه‌ی این اعتقاد، به دیدگاه گالتون دربارهٔ نژاد باز می‌گردد. در نوشته‌هایش دربارهٔ اقوام و نژادهای مختلف،  احکامی کلی صادر کرده؛ به عنوان مثال، او نژاد انگلوساکسونها را برتر از سایر نژادها معرفی کرده است.

متاسفانه چنین دیدگاه هایی در آن دوران متداول بوده. گالتون تنها آماردانی نبود که به رشتهٔ اصلاح نژاد علاقه نشان داد—کارل پیرسون و رانلد فیشر نیز از حامیان این رشتهٔ نوپا بودند در حقیقت، دیدگاه‌های پیرسون و فیشر شاید حتی از دیدگاه‌های گالتون نیز بحث برانگیزتر بوده اند. پیرسون معتقد بود مبارزه‌ها و کشمکش‌های نژادها با یکدیگر (مبارزهٔ بین دو نژاد تا نابود شدن نژادی که از نظر فیزیکی و عقلی از نژاد دیگر ضعیف‌تر باشد) برای توسعهٔ شهرنشینی یک امر لازم بوده است، و فیشر تا دههٔ ۱۹۵۰ میلادی دربارهٔ تفاوت‌های ذاتی میزان قدرت ذهنی در بین نژادهای مختلف طرح استدلال می کرده است. با این حال گالتون نزد افکار دانشگاهیان، جایگاه ویژه‌ای به‌عنوان پدر جنبش اصلاح نژادی دارد.

گالتون قبل از اینکه تأثیر مخوف علم اصلاح نژادی در سیاست‌های رسمی کشورهای سراسر دنیا احساس شود، درگذشت. در آمریکا از این علم استفاده شد تا عقیم‌سازی اجباری هزاران فرد که «کندذهن» نامیده می‌شدند را توجیه کنند و قوانین نژادپرستانهٔ مهاجرت را قوت بخشند. در اروپا، این علم زمینه‌ساز وقوع حادثهٔ هولوکاست شد. نازی‌ها علاوه بر کشتار میلیون‌ها یهودی، صدها هزار مجرم، همجنس‌گرا، افراد معلول و دارای اختلال روانی را کشتند، یا به اجبار آن‌ها را عقیم کردند.

سیاست‌های عقیم‌سازی تا بعد از سال ۱۹۴۵ در قسمت‌هایی از جهان پابرجا ماند: برای مثال در سوئد، یک برنامهٔ پالایش نژادی تا سال ۱۹۷۶ مصوب ماند؛ در ژاپن، یک قانون برای جلوگیری از متولد شدن «کودکان فرودست» وجود داشت و تا سال ۱۹۹۶ نیز منسوخ نشد.

سایهٔ گالتون

امروزه علم اصلاح نژاد کنار گذاشته شده است و علم مدرن ژنتیک هیچ گونه ارتباطی با این علم قدیمی ندارد. اخیرا پویشی توسط دانشجویان دانشگاه UCL شکل گرفته است و این دانشجویان خواهان تغییر نام تالار درسی گالتون، ساختمان پیرسون و موزهٔ پتری (این موزه نامش را از باستان‌شناس مشهور فلندرز پتری گرفته است) هستند. اعضای این پویش می‌گویند: «ساختمان‌های این دانشگاه همه نامشان را از دانشمندان علم اصلاح نژاد گرفته اند؛ حال این‌که امروزه این افراد به عنوان سفیدپوستان خود برترپندار شناخته می‌شوند».

فقط دانشجویان UCL نیستند که خواهان تغییر نام این تالار درسی اند. پروفسور جو کِین، رئیس دپارتمان علم و فناوری این دانشگاه، گفته تا زمانی که نام گالتون بر آن تالار درسی باشد، در آن تالار تدریس نخواهد کرد. او به مطلبی اشاره کرده است که گالتون در سال ۱۸۷۳ در روزنامهٔ تایمز منتشر کرده و در آن این ایده را مطرح کرده که چینی‌ها شرق آفریقا را مستعمرهٔ خود کنند. او در این مطلب سیاهپوستان را «نژادِ پستِ وحشی و تنبل» توصیف کرده و در مقابل، چینی‌ها را با عبارت «فرمان‌بَران کوشا» توصیف کرده است.

پروفسور کِین افزوده: «همین دو عبارتِ گالتون دلیلی کافی است تا محترم شمردن گالتون در دانشگاه کنار گذاشته شود. این دانشگاه باید خود را همبسته به رهبرانی بداند که برای ایجاد برابری تلاش می‌کنند. با هر معیاری، گالتون جزو این دسته از رهبران نیست».

چند سالی است که مباحثه بر سر گذشتهٔ این دانشگاه در حال انجام است. حتی اتفاقات اخیر نشان دادند که گذشتهٔ دانشگاه هنوز هم بر آن سایه پوشانده است. سال پیش گزارش شد که UCL به مدت چند سال، میزبان کنفرانسی مخفی بوده است که به بحث دربارهٔ علم اصلاح نژاد و نمودهای جنجال‌برانگیز مطالعهٔ هوش انسان اختصاص داشته است.

پس از افشای این کنفرانس و پویش دانشجویی که متعاقب آن شکل گرفت، دانشگاه تحقیقاتی را دربارهٔ تاریخ علم اصلاح نژاد انسان شکل داد که توسط پروفسور ایولا سولانکه از دانشگاه لیدز رهبری می‌شود. نتایج این تحقیقات تا انتهای این تابستان مشخص خواهد شد و بر اساس این نتایج پیشنهاداتی دربارهٔ تغییر قوانین دانشگاه یا در صورت لزوم، تغییر نام اماکن دانشگاه شکل خواهد گرفت.

نمایندگان دانشگاه UCL به این دلیل که این تحقیقات هنوز در حال انجام است، صحبت کردن دربارهٔ این موضوع را نپذیرفتند.

محمود رحمان، مدیر عملیاتی اتحادیه دانشجویی دانشگاه UCL، از این تحقیقات استقبال کرده و گفته است تاریخ دانشگاه مربوط به علم اصلاح نژاد عمیقا برای همه دردسر ساز شده است.

University College London ilbusca/istock.com
University College London ilbusca/istock.com

گذشته‌ای دردناک

دانشگاه UCL تنها مؤسسه‌ای نیست که باید با افکار و نظرات گالتون دست‌وپنجه نرم کند. مؤسسهٔ گالتون جایگزین انجمن علم اصلاح نژاد بریتانیا است، و رئیس فعلی آن، ژنتیک‌شناس ورونیکا ون‌هینینجن (استاد افتخاری UCL) گفته است زمان زیادی به این موضوع فکر می‌کند که چگونه می‌توان اشتباه‌های تاریخی انجمن را تصحیح کرد.

موسسهٔ گالتون در حال حاضر نیز بر مطالعهٔ علم وراثت انسان تمرکز دارد. ون‌هینینجن می‌گوید این موسسه در جذب افراد جدید سخت‌گیرانه عمل می‌کند و هم‌چنین از اعضای کنونی می‌خواهد در جهت تقویت ارزش‌های موسسه بکوشند. او می‌گوید ما نمی‌توانیم موفقیت‌های فرد بزرگی مثل گالتون چشم‌پوشی کنیم، صرفاً بخاطر این‌که پدیدآورندهٔ عبارت اصلاح نژادی است؛ کما این‌که افراد بسیاری در آن دوران طرفدار این علم بوده‌اند. هم‌چنین اضافه می‌کند: «من فکر میکنم همه قبول دارند که گالتون یک نژادپرست بوده‌است؛ اما به هر حال، بسیاری دیگر از افراد نیز در آن دوران همانند او نژادپرست بوده‌اند».

او معتقد است: «نازی‌ها از ایده‌های علم اصلاح نژادی استفاده ابزاری کرده‌اند تا به مقاصد خود برسند. آن‌ها از توجیهات و اسامی مختلف استفاده میکردند تا به اهدافشان برسند. من فکر نمیکنم بشود همهٔ آن تقاصیر را گردن گالتون انداخت».

پروفسور استفان استیگلر استاد آمار دانشگاه شیکاگو، مجذوب زندگی و کارهای گالتون است. او معتقد است گالتون یکی از مهم‌ترین آماردان‌های قرن گذشته بوده است. هم‌چنین معتقد است که او، هم‌سنگ خویشاوندش چارلز داروین، مهم و تأثیرگذار است.

به عقیده‌ی استیگلر، تغییر دیدگاهی که گالتون با دست‌آوردهایش بوجود آورد قابل مقایسه است با اینکه اینشتین توانست نظریه نسبیت را در ذهن خود جایگزین فیزیک نیوتونی کند.

استیگلر می‌گوید: «انزجار مردم از علم اصلاح نژادی کاملاً قابل درک است. اما سوال اینجاست که گالتون کجای این ماجرا ایستاده است. اگر به کارهای گالتون نگاه کنید، مواردی وجود دارند که شگفت‌آور است».

«از دیدگاه گالتون، پایهٔ کلیدی علم اصلاح نژادی این بوده است که افراد باهوش با افراد باهوش ازدواج کنند و فرزندهای زیادی داشته باشند. این، کمال مطلوبی است که در درجهٔ اول با آموزش، تشویق و ایجاد انگیزه می‌توان به آن رسید»(گرچه گالتون برای تفکیک افراد کندذهن از بقیهٔ افراد نیز طرح استدلال کرده است).

«گالتون هم‌چنین در مورد دیگر دانشمندان این علم که صبر و دقت کافی را برای تبعیت از شواهد و مدارک نداشتند، ابراز نگرانی کرده است. گالتون در مقاله‌ای (۱۹۰۹ م.)، از حامیان این علم خواسته است که دربارهٔ مزایای آن گزافه نگویند و در وارد شدن به جنبه‌های عملی آن نیز تأمل بیشتری کنند. هم‌چنین گفته‌است تحقیقات زیادی لازم است که محدودیت‌های استفاده از این علم در عمل مشخص شود».

«در نوشته‌های خود مکرراً می‌گفته به تحقیقات و اطلاعات بیشتری نیاز داریم؛ پیش‌روی در این راه نیاز به دقت زیادی دارد و ما نباید قبل از این‌که از لحاظ علمی کاملاً مطمئن باشیم و مقبولیت عام را بدست آوریم، دست به انجام کاری بزنیم».

«من فکر نمیکنم او این موضوع را پیش‌بینی کرده که قرار است راه علم اصلاح نژاد منحرف شود. ولی مطمئناً نسبت به این نیاز که باید از رفتارهای هیجانی جلوگیری شود واقف بوده است».

«مواقعی که معلوم می‌شد فرضیه‌هایش اشتباه است (برای مثال وقتی که حدس زد اثر انگشت مردم آفریقا پیچیدگی کمتری از اثر انگشت آمریکایی‌ها دارد)، به مدارک و شواهد رجوع می‌کرد. مواقعی که روش‌هایش محدود و اشتباه بود (برای مثال وقتی که سعی داشت نحوهٔ وراثت توانایی علمی در خانواده‌ها را مطالعه کند)، می‌پذیرفت و در مجامع علمی محدودیت این روش‌ها را مطرح می‌کرد».

«در حقیقت خیلی از دیدگاه‌های گالتون نسبت به ژنتیک تحت تأثیر دغدغهٔ او برای برقراری عدالت اجتماعی بود. او معتقد بود در حالت ایده‌آل ثروت باید بصورت آزاد توسط افراد قابل کسب باشد؛ نه این که به ارث برسد. هم‌چنین مقام‌های اشرافی موروثی را بی‌ارزش می‌دانست. در عین حال معتقد مفتخر بودن به نژاد بود و حامی این موضوع بود که باید از ازدواج افراد ضعیف امتناع شود. در مورد مهاجران نیز این نظر را داشت که فقط باید آن‌هایی که از نژادهای بهتری هستند وارد کشور (انگلستان) شوند».

«اگرچه در دوران گذشته زندگی میکرد، اما یک فرد با ذهنی باز بود. و تمایل داشت به سویی برود که علم هدایتش می‌کند. در نوشته‌هایش حساسیت خاصی است در مورد اینکه چگونه شرایط اقتصادی و فرهنگی بر موفقیت‌های افراد تأثیر می‌گذارد. او فردی بود که همواره علاقه داشت دیدگاهش را در مورد مسائل به‌روز کند. من دلیلی نمی‌بینم که نام تالار درسی گالتون در UCL تغییر کند».

دبورا اشبی، رئیس انجمن سلطنتی آمار انگلستان در نامه‌ای از دانشگاه UCL خواسته است که در جریان تحقیقات دربارهٔ گالتون، دید متعادلی از گالتون بدست آورند. به هر حال، دیدگاه‌های اصلاح نژادی او نباید به تکنیک‌هایی که ابداع کرده مرتبط شود. او اضافه می‌کند: «صد سال پیش، تقریبا همهٔ مردم دیدگاه‌هایی دربارهٔ نژاد و جنسیت داشته‌اند که اکنون خیلی زشت و شنیع اند، و کار خیلی سختی است اگر قرار باشد هرچیز مربوط به طرفداران علم اصلاح نژادی تغییر نام پیدا کند».

بحث دربارهٔ نام گالتون تنها یکی از مباحثاتی‌ست که دربارهٔ گذشته و تاریخ انجام می‌شود. زندگی روزمرهٔ ما پر شده از یادبودها، مجسمه‌ها، لوحه‌ها و نام‌هایی که بر ساختمان‌ها و تالارهای درسی حک شده‌اند. ولی ما به طرز فزاینده‌ای داریم با فکر کردن به اینکه چه چیزهایی را گرامی میداریم و اینکه چرا آنها را گرامی میداریم، به چالش کشیده می‌شویم.

پروفسور جرام دوگروت از دانشگاه منچستر متخصص این موضوع است که گذشته چگونه در زمان حال نشان داده می‌شود. او می‌گوید: «به مرور زمان مواردی که توسط جامعه مورد گرامی‌داشت قرار می‌گیرند، اهمیت بیشتری پیدا می‌کنند. ما انواع خاصی از دست‌آوردها را مورد گرامیداشت قرار می‌دهیم که همین، از جهات مختلف بر دید ما نسبت به گذشته تأثیرگذار است. همهٔ ما دانشمندان، تاریخ‌دان‌ها، آماردان‌ها و بقیه، مسئولیتی در قبال حافظهٔ جمعی‌مان داریم».

اینکه به گذشته فکر کنیم تا تعصبات گذشتهٔ خود را درک کنیم کار سختی است— به‌خصوص برای دانش‌مندان که خود را بی‌طرف می‌دانند. دوگروت اضافه می‌کند: «علم، به‌عنوان یک اجتماع، در درک نتیجهٔ کارهای خود بسیار بد عمل می‌کند. این موضوع که دانشمندان درک کنند بخشی از یک فرهنگ و اجتماع اند و کار آن‌ها نباید تحت تأثیر نظرات و عقاید شخصی‌شان باشد، از اهمیت زیادی برخوردار است. این مباحثات دربارهٔ یک فرد، وابسته به شناخت شرایط تاریخی او، تعصبات و وابستگی‌هایش است».

«به بیان دیگر، افرادی که امروز گالتون را مورد قضاوت قرار می‌دهند باید منتظر باشند تا ۵۰ سال دیگر خودشان مورد قضاوت بقیه قرار بگیرند. درک شرایط تاریخی فعلی که در آن قرار داریم و آگاه بودن از این شرایط، کار بسیار سختی است».

دوگروت هشدار می‌دهد: «موضوع حیاتی دیگری برای مؤسساتی مانند UCL که متولیان تاریخ هستند، این است که در این مباحثات، جایگاه خود به‌عنوان تصمیم‌گیرنده را درک کند. کسی که در این جایگاه است، در معرض این است که اهمیت تاریخ را نادیده بگیرد. برای مثال تاریخ علم اصلاح نژادی از دیدگاه یک اقلیت قومی یا گروهی دیگر که مورد تبعیض این دانشمندان قرار گرفته‌اند، بسیار متفاوت است. بعضی از دانشگاه‌ها جایگاه خود را در این مباحثات به‌کل نادیده گرفته‌اند».

«قضاوت دربارهٔ گذشته کار آسانی نیست. ما می‌توانیم به مردم این کار را آموزش دهیم. برای آموزش این کار پروسهٔ درازمدتی لازم است. هم‌چنین دانش‌آموزان باید یاد بگیرند که همیشه عده‌ای نسبت به این قضاوت‌ها عصبانی و ناراحت خواهند بود و عده‌ای دیگر برای این کار اهمیتی قائل نخواهند شد».

«هیچ راه ساده و سرراستی برای انجام این کار نیست. اولین قدم این است که توجه‌ها را به این موضوع معطوف کنیم، که بدون همکاری افراد زیاد قابل انجام نیست. باید نشان دهیم دنبال انجام تغییری هستیم و این تغییر، لزوما تغییر یک نام نیست».

زندگی با گذشته

پس باید چگونه با این موضوع برخورد کنیم؟ آیا باید اسم گالتون برداشته شود یا لزومی برای انجام این کار نیست؟ استیگلر معتقد است این نوع تغییر نام‌ها صرفاً سطحی‌ترین کاری است که می‌توان انجام داد. راه بهتر این است که چنین گذشته‌ای را بپذیریم و سعی کنیم با آن کنار بیاییم.

ون‌هینینجن می‌گوید: «من مشکلی با تغییر نام تالار درسی گالتون یا ساختمان پیرسون ندارم. اما فکر نمیکنم این کارها مشکل را حل کند. ما نباید این گذشته را از یاد ببریم. من فکر میکنم بهتر است لوحه‌ای نصب شود که در آن این پیشینه توضیح داده شده باشد. ما نباید از یاد ببریم که در گذشته مردم متفاوت می‌اندیشیده‌اند».

سوبادرا داس، مسئول و کتاب‌دار کلکسیون گالتون در UCL، فعالیت‌های مختلفی برای احیای تاریخ علم اصلاح نژادی در این دانشگاه کرده است. برای مثال در یک پادکست، شنونده‌ها را با ساختمان‌های مختلف دانشگاه که نام این دانشمندان بر روی آنهاست آشنا می‌کند. این یک راه است که نشان می‌دهد چگونه نام این ساختمان‌ها می‌تواند نقطهٔ شروعی برای درک تاریخ باشد؛ و یک راهی که با آن بتوان یک گذشتهٔ چالش‌برانگیز را به امری مثبت بدل کرد.

هم‌چنین موسسهٔ گالتون -به عنوان راهی که با آن می‌توان توجه افراد را به تاریخ جلب کرد- از دانشگاه درخواست کرده‌است یک نمایشگاه برجستهٔ دائمی دربارهٔ زندگی گالتون و فعالیت‌هایش برپا کند.

تحقیقات هنوز در حال انجام است. سازمان مرکزی مطالعهٔ نژاد و نژادپرستی آمادگی خود را برای بررسی این موضوع نشان داده است. ون‌هینینجن این اظهار آمادگی را «حرکتی بزرگ» خوانده است؛ چون باعث می‌شود تعادلی ایجاد شود و صدای افرادی که تا کنون به اندازهٔ کافی شنیده نشده است، شنیده شود.

طبیعتاً، افراد مختلف نظرات متفاوتی دارند دربارهٔ این‌که چه چیزهایی و به چه طریق باید مورد گرامیداشت قرار گیرند. آیا اگر یک اسم را به یاد داشته باشیم، از آن تجلیل کرده‌ایم؟ آیا اگر آن اسم را حذف کنیم، ممکن نیست درس‌هایی که میتوانستیم از آن بگیریم همراه با آن برده شود؟ این‌ها سوالاتی‌ست که ما باید به‌شکل جمعی و با هم به آن‌ها پاسخ دهیم.