زندگی بزرگان حاشیۀ زاینده‌رود به روایت تاریخ مؤنث

رودخانه‌های بزرگ همواره تمدن‌های بزرگ را ساخته‌اند. مهم‌ترین آن‌ها نیل است که هرچند دو سرچشمۀ دو شعبه معروف آن، یعنی نیل آبی و نیل سفید، در دو کشورِ دور از مصر قرار دارد، اما آبرفت‌های آن کشاورزی و تمدن غنی هفت‌هزار سال پیش را پدید آورد که امروزه جهان‌گردان را از سراسر جهان فرامی‌خواند تا معماری پرشکوه آن را ستایش کنند. برای رودخانه‌ها در زبان‌های مختلف کلمات معرف مؤنث به کار می‌برند و نیل را هم «مادر نیل» نامیده‌اند.

رودخانه در ادبیات ملل همواره نقش پررنگی داشته‌ است. مارک تواین (1835-1910) پرشورترین ستایشگر رودخانۀ موطن خود (روستای فلوریدای میسوری) یعنی می‌سی‌سی‌پی بود که شاهکار خود «زندگی بر روی می‌سی‌سی‌پی» (1883) را دربارۀ آن نوشت. ماجراهای هاکلبری‌فین (1884) نیز در حاشیۀ این رودخانه می‌گذرد. تام دیگر قهرمان مارک تواین نیز تحت هدایت یک زن (عمۀ خود) بزرگ شد، گویی رودخانه همواره با یک زن پیوند یافته است.

در این مقاله شجره‌نامۀ خانواده‌هایی را بررسی می‌کنیم که از فرزندان حاج ملا علیرضا (حاج آخوند، متولد سال 1184 ش) به شمار می‌آیند و در میان آنان چهره‌های برجسته‌ای پدید آمدند که تاریخ اصفهان به آن‌ها می‌بالد. این شجره‌نامه مربوط به خانواده‌هایی است که در شهرهای کوچک حاشیۀ رودخانۀ زاینده‌رود زندگی می‌کردند.

شجره‌نامه‌ها در ایران معمولاً پدرسالارانه است و بر محور افراد مذکر خانواده‌ها شکل می‌گیرد و دختران در آن‌ها نادیده گرفته می‌شوند. مثلاً آیت‌الله شاه‌آبادی، عارف برجسته و استاد امام خمینی، هفده فرزند داشته است؛ اما امروز تنها از نسل و خانوادۀ پسری او مطلعیم. چه‌بسا در خانوادۀ دختری او نیز افراد برجسته‌ای باشند که نامی از آن‌ها در میان نیست. در این نوشته، زندگی بزرگان حاشیۀ زاینده‌رود را روایت می‌کنیم و در مقابل تاریخ مذکر (اصطلاحی از رضا براهنی)، این تاریخ را «مؤنث» می‌نامیم.

در آغاز، دو نوع شجره‌نامۀ مؤنث و مذکر را با دو کتاب مقایسه می‌کنیم که اولی از رضا صناعی، نویسندۀ شجره‌نامۀ موضوع این مقاله است.

صناعی روزی در میان جمعی قرار می‌گیرد که به دیدار یکی از بزرگان کهن‌سالی که محل اتصال خانواده‌هاست، رفته بودند. در آنجا درمی‌یابد بسیاری از افراد حاضر در جمع را نمی‌شناسد؛ این موضوع او را که بازنشستۀ ارتش بوده، وامی‌دارد تا چند سالی را برای یافتن حلقه‌های ارتباطی بین این خانواده‌ها وقت صرف کند. نگارندۀ مقاله شخصاً او را نمی‌شناسد، اما همت بالای او را ستایش می‌کند و اینکه او بدون دریافت دیناری این پروژه را تا به آخر پیش برده است. گفته می‌شود پس از تکمیل این شجره‌نامه آن را به هزینۀ خود در دو نوبت (1382 و 1390) چاپ و به‌رایگان به همۀ کسانی که نام آن‌ها در کتاب آمده است اهدا کرده و هدف او، چنان‌که خود در مقدمه می‌گوید، افزایش پیوندهای اجتماعی بین این خانواده‌ها بوده است. چند سالی پیش از چاپ اول این کتاب، در تبریز کتاب دیگری (1376) چاپ شد که نسب‌نامۀ شاخه‌ای از طباطبایی‌های تبریز (به قلم سید جمال ترابی طباطبایی) است و از آن جمله، عارف جلیل‌القدر حاج میرزاعلی قاضی طباطبایی (فرزند میرزا حسین از نسل میرزا محمدتقی قاضی) است. نکتۀ جالب توجه در مقایسۀ این دو نسب‌نامه این است که شجره‌نامۀ حاج ملا علیرضا بیشتر از ناحیۀ نسوان (زنان) ترسیم شده و در آن نام بسیاری از زنان برجسته آمده است؛ درحالی‌که در نسب‌نامۀ طباطبایی تبریز همۀ اسامی متعلق به مردان است. این امر در واقع به هدف نویسندۀ شجره‌نامۀ حاج ملا علیرضا (حاج آخوند) هم مربوط می‌شود. او هدف خود را آشنایی بیشتر با وابستگان نسبی و سببی اعلام کرده است؛ یعنی در جست‌وجوی افزایش سرمایۀ اجتماعی و پیوندهای اجتماعی است که در گفتمان جنسیتی، زنان حامل این نقش هستند. در ادامه، ابتدا به کاری پرداخته می‌شود که در متن کتاب کمتر به آن توجه شده و آن معرفی تفصیلی افرادی است که به کارهای آن‌ها در شجره‌نامه اشاره نشده است. ازآنجاکه نگارنده بسیاری از این اطلاعات را در اختیار نداشت، ناگزیر از طریق مصاحبه با افراد مسن فامیل سعی در زنده ساختن این خاطرات داشته و از طریق مصاحبه‌های متعدد این اطلاعات را اعتباریابی کرده است؛ مثلاً همۀ این افراد مسن عبدالمجید دری مدیر و پایه‌گذار مدرسه باغ بهادران را که با ترکه‌های چوب انار دانش‌آموزان را تأدیب می‌فرمود و اشرف سادات را که معلمی مهربان بود و او را تالی حضرت فاطمه می‌دانستند، به یاد می‌آورند. هفت شهری که به آن‌ها اشاره می‌شود در نواحی مختلف در کنار یا نزدیک زاینده‌رود هستند و در هر شهر یک زن نقطۀ گره شجره‌نامه است.

:::: لنجان

در سال 1114 ش (1735 م) موسی سرسلسلۀ این خانواده در لنجان به دنیا آمد. اهمیت او بیشتر مربوط به نوۀ او علیرضا (فرزند علی‌اکبر فرزند ارشد موسی) است که در سال 1184 ش (1805 م) متولد شد. در ایران اوضاع خوبی حاکم نبود. جنگ‌های ایران و روس از سال قبل از آن آغاز شده و فتحعلی‌شاه برای بسیج مردم علیه روسیه به علمای دینی روی آورده بود. 2

علیرضا به مدرسۀ علوم دینی اصفهان رفت و در آنجا تحصیل علوم دینی کرد. پدرش بعد از پایان تحصیلات برای او دختر ملا حسن واعظ را خواستگاری کرد. ملا حسن واعظ پیش‌نماز سده بود و دو همسر داشت که این دختر از همسر باغ بهادرانیِ او بود. موقعیت و طالع ملا علیرضا وقتی بالا می‌گیرد که او در خدمت یکی از اخلاف صفویه یعنی عباسقلی میرزای صفوی (هم‌عصر فتحعلی‌شاه) درمی‌آید و هم معلم فرزندان او و هم مباشر املاک فراوان او می‌شود. همسر علیرضا ملقب به حاج بی‌بی (متولد 1186 ش) هم نقش کلیدی در این خانواده دارد. در این زمان، ظل‌السلطان حاکم اصفهان که از دوستان عباسقلی میرزاست، از علیرضا می‌خواهد معلمیِ فرزندان او یعنی صارم‌الدوله و معتمدالدوله را بر عهده بگیرد. صارم‌الدوله علی‌رغم پدر بدنام خود، با تأسیس دبیرستان صارمیه نام نیکی در بین مردم اصفهان دارد. مرکز حکومت او باغ نو است. ملا علیرضا به باغ نو راه می‌یابد. دلیل شهرت او به حاج آخوند و همسرش حاج بی‌بی سفر آن‌ها به مکه است. ملا علیرضا عمری طولانی یافت و در 96 سالگی، پس از مرگ همسر اول، زوجۀ جدید اختیار کرد و در کربلا مقیم ‌شد. او از این همسر دوم، دختری به نام رباب پیدا می‌کند. نویسندۀ این سطور در نوجوانی این دختر را که پس از ازدواجی ناموفق دیگر ازدواج نکرده بود، در منزل مادربزرگ خود (کوچۀ شهشهان) دیده بود. مهندس علی‌اکبر اخوت، فارغ‌التحصیل دانشگاه کارلزروهۀ آلمان که متأسفانه در 21 بهمن 1396 فوت کرد، رباب مؤمنی را طبق وصیت آن مرحوم به خواجه ربیع انتقال داد و در آنجا دفن کرد.

:::: از چالشتر به اصفهان و کرمان

شجره‌نامه‌ها معمولاً دارای نقاط گرهی در نمودار گرافیکی خود هستند. نقاط گرهی شجره‌نامۀ حاضر، برخلاف شجره‌نامه‌های دیگر مربوط به مردان نیست. یکی از این نقاط گرهی فاطمه سلطان فرزند اول حاج آخوند است. این دختر همسر محمدحسن فرزند دوست نزدیک حاج آخوند یعنی ملا مؤمن چالشتری است که در سفر مکه با هم ملزم رکاب و دوست بوده‌اند؛ اما از این پسر مهم‌تر، دو دختر ملا مؤمن یعنی حمیده خاتون و خدیجه سلطان هستند که به‌ترتیب با سید حسن و میرزا رضا، فرزندان سید ابراهیم سرسلسلۀ خاندان اخوت ازدواج می‌کنند. خدیجه سلطان مادربزرگ والدۀ دکتر ابوتراب نفیسی است. خانواده نفیسی اصالتاً اهل کرمان‌ بودند و جدّ اعلای آن‌ها برهان‌الدین نفیسی بوده که به اصفهان می‌آید و مزارع و املاکی در پودۀ اصفهان خریداری می‌کند. فرزند حاکم کرمان ظهیرالدوله شیخی بود و برهان‌الدین نفیس به‌دلیل فضای کرمان به شیخیه گرایش داشت. ابوتراب نفیسی که سال‌ها ریاست دانشگاه اصفهان را بر عهده داشت در سال 1293 شمسی (سال آغاز جنگ جهانی اول) در همین پوده به دنیا آمد. او بعداً با بتول اخوت (فرزند عبدالجواد اخوت) ازدواج کرد. خاطرات عبدالجواد اخوت که تحت عنوان «تجارت تا طبابت» چاپ شده، تصویری زنده از اصفهان حدود یک قرن پیش ارائه می‌دهد. برادر او احمد نفیسی شهردار تهران بود و در زمانی که در دورۀ پهلوی دوم، استادان دانشگاه در برابر تغییر ریاست دانشگاه (دکتر حکمی) که در واقع ایجادکنندۀ دانشگاه اصفهان بود، موضع گرفته و تصمیم به ترک خدمت گرفته بودند، پیشنهاد کرد برادرش ابوتراب نفیسی به این سمت گمارده شود. مدیریت او مورد پذیرش همۀ استادان بود و در دورۀ فعالیت او دانشگاه علوم پزشکی به اوج خود رسید و ساختمان‌های فعلی پزشکی و داروسازی و زیست‌شناسی و علوم و زبان ساخته شد. او پزشک حاذقی بود و مطبی در ابتدای کوچۀ کلینیک قائدی داشت. منزل او در جوار همین مطب بود و بعدها به کوچۀ باغ جنت در ابتدای خیابان شمس‌آبادی نقل مکان کرد. از فرزندان او مجید نفیسی دوست نزدیک هوشنگ گلشیری رمان‌نویس و ادیب بزرگ است. گلشیری در میان دوستان خود بیش از همه به بهرام صادقی و مجید نفیسی اشاره می‌کند و آثار داستانی اولی و شعرهای دومی را می‌ستاید. حمید نفیسی که استاد تاریخ سینما در دانشگاه هاروارد است و کتاب «تاریخ اجتماعی سینمای ایران» او در این اواخر ترجمه شده، فرزند دیگر ابوتراب نفیسی است. حمید نفیسی در مقدمۀ کتاب فوق شرح می‌دهد که همسایۀ آن‌ها حشمت‌الله دهش پس از بازگشت از آلمان، یک دوربین آگفای 35 میلی‌متری برای او آورد که عشق به سینما را در او بارور کرد. مهدی نفیسی فرزند دیگر او هم استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه هایدلبرگ است. آذر نفیسی دختر احمد نفیسی هم استاد ادبیات در دانشگاه جان هاپکینز آمریکاست و کتاب «نابوکوف‌خوانی در تهران» او مشهور است. برادر دکتر ابوتراب نفیسی، عبدالحسین نفیسی از رجال مشهور در آموزش‌وپرورش ایران و تدوین‌کنندۀ سند تحول آموزش‌وپرورش است.1 برادر دیگر او حسن نفیسی در زمان پهلوی دوم رئیس دانشگاه آزاد2 بود. همسر ابوتراب بتول اخوت است. همسر حسن و عبدالحسن نیز مهین اخوت و مریم اخوت هستند. در این دو خانواده ازدواج‌های فامیلی بسیار زیاد است.

در میان همۀ افراد این خانواده پدر نگارندۀ این سطور، جواد عریضی تنها فرد غیر شیخی است. او در آغاز دوران دبیری، در مدرسۀ دخترانۀ شهناز اصفهان در طوقچی، به تدریس فیزیک اشتغال داشت. همسر او زینت اخوت در همان مدرسه، هنر تدریس می‌کرد و آشنایی آن‌ها منجر به ازدواج شد. این سنت‌شکنی به‌دلیل اهمیت شغل دبیری در آن سال‌ها بود. 3

:::: از پاریس به کرمان

هانری کربُن در کتاب زیبای خود به نام «corpes spiritual et terre celeste» که با عنوان «ارض ملکوت» به همت ضیاءالدین دهشیری (ترجمه اول) و انشاءالله رحمتی (ترجمه دوم) به فارسی درآمده و در سال 1396 بهترین کتاب در حیطۀ الهیات شناخته شده است، به بزرگان ایران، یعنی شهاب‌الدین سهروردی، محیی‌الدین عربی، عبدالکریم جبلی، داوود قیصری، شمس‌الدین محمد لاهیجی، صدرالدین شیرازی، محسن فیض کاشانی، احمد احسائی، شیخ محمد کریم خان کرمانی و شیخ ابوالقاسم خان کرمانی می‌پردازد. نفر اول پایه‌گذار فلسفۀ نور ایرانی در مقابل فلسفۀ وجود و نفر دوم عارف مشهور و نویسندۀ کتاب فصوص است. سه اثر معروف انسان کامل مربوط به محی‌الدین عربی، عبدالکریم جبلی و عزیزالدین نسقی است که مقایسه آن‌ها مقالۀ مجزایی می‌طلبد. سومی و چهارمی بیشتر با شرح دو اثر عرفانی گلشن راز شبستری و فصوص‌الحکم ابن‌عربی شناخته شده‌اند. دو شخصیت برجسته فیاض لاهیجی و فیض کاشانی شارح ارتدکس (راست‌اندیشانه) ملاصدرا هستند و احمد احسائی‌ در دو کتاب خود، «مشاعر» و «عرشیه» دو اثر ملاصدرا را شرح می‌کند. هانری کربن شیفتۀ عالم مثالی بود که از آن با عبارت لاتینی mundus imaginalis تعبیر می‌کرد. او عالم مثالی را در مکتب شیخیه و پایه‌گذار آن احمد احسائی می‌دید و آن را کاملاً معادل «هورقلیا» می‌خواند که اصطلاح معروف شیخ احمد احسائی است. او به دعوت شیخ ابوالقاسم خان کرمانی، پنجمین جانشین احمد احسائی، به ایران آمد و شیفتۀ آنان شد؛ به‌گونه‌ای که نیم بیشتر کتاب خود را به ارض عرفانی هورقلیا اختصاص داد. دکتر ابوتراب نفیسی، پدر و تمام برادرانش نمایندۀ مکتب شیخی کرمان بودند. شیخیۀ کرمان و تبریز هردو در مقابل فتنه باب قرار گرفتند و ملاباشی که باب را محاکمه کرد (این محاکمه به اعدام باب در 1850 منجر شد)، به روایتِ عباس امانت (تاریخ‌نگار برجستۀ ایران)، به شیخیه گرایش داشت. ستارخان هم خود شیخیۀ تبریز بود. ابوتراب نفیسی نمایندۀ ادامۀ شیخیۀ کرمان از ملا باقر همدانی است که به فرقۀ باقریه معروف‌اند. حاج مشیرالملک نائینی که در دورۀ ناصرالدین‌شاه، در 1301ق،

پس از ازدواج به شهر اصفهان آمد، به شیخیه گرایش یافت و پیوندهای سببی بین خانوادۀ مشیر (فاطمی) و نفیسیص از اینجا افزایش یافت. فرزندان حاج مشیرالملک عضو دارالشوری کبری ناصری بودند که میرزا حسن خان سپهسالار آن را پایه گذاشت، اما بعداً منحل شد و زمینۀ مجلس شورا در دورۀ مشروطیت شد.

:::: اصفهان

حاج سید علی‌محمد نوۀ سید ابراهیم، بزرگِ خانوادۀ اخوت اصفهان است. در بخش قبلی اشاره شد که دختران ملا مؤمن با فرزندان سید ابراهیم جد اعلای خانوادۀ اخوت ازدواج می‌کنند. حاج سید علی‌محمد بازرگانی مشهور در اصفهان بود و چون با حاج مشیرالملک و فرزندان او پیوندی نزدیک داشت، از خانه‌ای شاهانه و بزرگ در محلۀ شهشهان برخوردار بود که بعدها میراث فرهنگی اصفهان آن را، که در حدفاصل کوچۀ نصیب و خیابان مدرس قرار داشت، ثبت ملی کرد. او سه پسر داشت: عبدالحسن (1295، تاجر)، ابوالحسن (1300، تاجر) و علی‌اکبر اخوت (1313، مهندس فارغ‌التحصیل از آلمان). آخرین پسر او یک سال پیش در 83 سالگی از دنیا رفت. مادر آن‌ها رقیه عبد، دختر فاطمه سلطان فرزند ارشد حاج آخوند بود. حاج سید محمد سه دختر داشت: ملوک‌السادات (1307)، فخرالسادات (1316)، زینت‌السادات (1318). خوشبختانه هر سۀ اینان در قید حیات‌اند. رحیم اخوت نویسندۀ برجستۀ معاصر که رمان‌های مشهور «تعلیق» و «نام‌ها و سایه‌ها» را نوشته و کتاب دوم او جوایز یلدا، مهرگان و پکا را گرفت، فرزند ارشد ملوک‌السادات است. دکتر احمد اخوت متخصص مشهور گوش، حلق و بینی اصفهان فرزند ارشد ابوالحسن است. همسر فخرالسادات، مهندس کمال‌الدین دری (1309- 1393) طراح پالایشگاه بندرعباس و از بالاترین مهندسین نفت کشور بود. همسر زینت‌السادات، جواد عریضی (1306 -1376) فوق لیسانس فیزیک و اولین رئیس دبیرستان هراتی بعد از انقلاب بود. فرزند برادر محسن کمال‌الدین دری، دکتر بهروز دری است که پس از انقلاب سال‌ها معاون مالی و اداری دانشگاه شهید بهشتی بود. عروس مهندس دری به نام فاطمه شیرازی از برجسته‌ترین دانشمندان آمریکا در زمینه تصفیۀ آب است که در مقابل دو روش فیزیکی و شیمیایی تصفیۀ آب، پایه‌گذار روش زیستی است که در آن، نیترات یا آمونیاک آب را به‌وسیلۀ باکتری‌هایی که آن‌ها را مصرف می‌کنند، تصفیه می‌شود.

:::: مدیسه و باغ بهادران

آقا سید محمد بعد از ازدواج با دختر کدخدا حاج محمد صفی صاحب دو دختر و سه پسر به نام‌های سید مرتضی، سید مصطفی و سید مجتبی شد. آیت‌الله مدیسه‌ای مرجع تقلید بزرگ شیعیان که اکنون خیابان سید ابوالحسن اصفهانی به نام اوست با سید مرتضی پسرعمو بودند و با یکدیگر برای درس خواندن در مدرسه نیم‌آورد اصفهان طلبه شدند. سید مرتضی پس از طی مرحلۀ مقدمات، درس طلبگی را ادامه نداد و پزشکی سنتی را نزد حاج میرزا باقر حکیم‌باشی فرا گرفت و بعداً در باغ بهادران به طبابت پرداخت. او با خدیجه سلطان دختر حاج آخوند (با خدیجه سلطان دختر ملا مؤمن چالشتری اشتباه نشود) ازدواج کرد. هشت فرزند حاصل این ازدواج بود که از میان آن‌ها دکتر ابراهیم چهرازی که او را پدر روان‌پزشکی نوین ایران می‌دانند، مشهورتر است. او در آمریکا درجۀ استاد تمامی گرفت و در 102 سالگی (1389) در آمریکا فوت کرد و در باغ بهادران به خاک سپرده شد. برادرش دکتر حسین حکیمی (متولد 1285) و همسرش فرنگیس جلالی هستند. حسین حکیمی در 73 سالگی در سوئیس فوت کرد و همان‌جا به خاک سپرده شد. دکتر سید حسن چهرازی (متولد 1303) با طاهره یزدانی (متولد 1306) ازدواج کرد. طاهره یزدانی اولین زن لیسانسیۀ ایرانی است که در تهران تحصیل کرد و معلم دبیرستان‌های اصفهان بود. او زنی سخت متدین و مهربان بود. نگارنده با بسیاری از دانش‌آموزان او مصاحبه کرده است. آن‌ها او را سخت دوست می‌داشتند و همگی در مراسم تدفین او در آخرین روز خرداد سال 1388 شرکت کردند. بسیاری از آن‌ها روش‌های آموزشی او را در دبیرستان بهشت‌آیین، ملهم از مونته‌سوری می‌دانستند. او خود گاهی در کلاس دربارۀ مونته‌سوری سخن گفته بود و حتی از مبارزۀ او با دیکتاتوری موسیلینی یاد کرده و از دانش‌آموزان خواسته بود تن به استبداد ندهند؛ موضوعی که بیانش در زمان پهلوی دوم شجاعت می‌خواست. خواهر دیگر چهرازی‌ها (طیار) سلطان‌آغا (متولد 1286) است که با محمدحسن دانشور (متولد 1274) ازدواج کرد و حاصل این ازدواج سه پسر به‌نام‌های اصغر، اکبر و داریوش بود. دکتر حسین حکیمی فرزندی نداشت؛ به همین دلیل داریوش را همسر او، فرنگیس جلالی بزرگ کرد. اکبر اکنون پزشک اصلی شهر باغ بهادران است. فرنگیس جلالی دختر حاجی خان جلالی است. در تاریخ مشهور است که او عامل ترور محمدعلی‌شاه بوده و شرط کرده بوده است که اگر در این امر موفق نشود، همسر خود (ربابه) را طلاق می‌دهد و همین کار را می‌کند. طاهره یزدانی در تمام دوران کاری خود معاون دبیرستان بهشت‌آیین اصفهان بود. خواهر دیگر چهرازی‌ها اشرف‌السادات چهرازی است که با ابوالقاسم چهرازی عکاس معروف اصفهان که بیشتر عکاسان قدیمی شاگرد او بوده‌اند پیوند زناشویی می‌بندد. نگارنده با بسیاری از دانش‌آموزان او در مدرسۀ باغ بهادران مصاحبه کرده است. همگی آن‌ها پرورش خود را مدیون او می‌دانستند و حتی او را با اولیای خود مقایسه می‌کردند. فرزندان پسر او ایرج، بیژن، بهروز و بهزاد هستند. بیژن در زمان پهلوی دوم، شخصیت سیاسی بسیار مشهور و از اعضای کنفدراسیون بود. او سال‌های زیادی را به‌همراه همسر خود شکوه اعظم همایی در زندان گذراند. لطف‌الله میثمی با او همکلاس بود و در کتاب‌هایش به نیکی از او یاد می‌کند.

:::: نوگورون

محمدعلی تدین همسر حمیده دختر حاج آخوند است. او پنج فرزند داشت. سه فرزند او به نام‌های محمدباقر (1272 1343)، عبدالمجید (1285 1347) و نیره (1283 1365) دوران کودکی را پشت سر گذاشتند و دو فرزند دیگر او در کودکی فوت کردند. نوگورون منطقه‌ای زیبا در حاشیۀ رودخانه، نزدیک پل کله و قبل از مدیسه است. آنان نسلی عجیب از معلمان بسیار مؤثر اصفهان را تشکیل می‌دهند. محمدباقر و عبدالمجید مدرسۀ باغ بهادران را پایه‌گذاری کردند. نیره مادر طاهره یزدانی ناظم محبوب و پرقدرت دبیرستان بهشت‌آیین اصفهان است. عبدالمجید دری مدیری بسیار پرقدرت بود؛ اما این قدرت بیشتر به جدیت متمایل بود تا خشونت. دانش‌آموزان مدرسۀ باغ بهادران نظم او را به خاطر داشتند و خاطرات خود را برای نگارنده بازگویی کردند. عبدالمجید با عالم خانم (متولد 1300) دختر غلامرضا نوگورانی ازدواج کرد.

:::: سده

حاج حیدر معتمدی همسر طوبی عبد است. او هفت فرزند داشت که دو نفر از فرزندان او، یعنی اسفندیار معتمدی مؤلف کتاب‌های دبیرستانی فیزیک و دکتر محمود معتمدی شهرت بیشتری دارند. اسفندیار معتمدی درعین‌حال تاریخ مدارس ایران و تاریخ فیزیک در ایران را در کتاب‌های متعدد تحریر کرده است. بیشتر کتاب‌های او را انتشارات فاطمی چاپ کرده و آثارش در تاریخ‌نگاری آموزش بی‌تردید مؤثر است.

:::: همام

فاضل همامی (ملا محمد همامی) که شاعر و دبیر دبیرستان‌های اصفهان بود، فرزند محمدحسن (فرزند ملا مؤمن) است. او که در سال 1319 شمسی (1940) در عصر رضاشاه فوت کرده، فرزند پسری به نام علی داشته که در سال 1277 شمسی متولد می‌شود. او دبیرستان ادب (آن زمان کالج ادب) را به پایان می‌برد و از طریق معلم خود دکتر کار (پایه‌گذار مدرسۀ کار اصفهان) مترجم ژنرال سایکس سیاستمدار معروف انگلیسی می‌شود. نقش مهم او به ارتباط شیخ خزعل با شرکت نفت ایران و انگلیس (بعداً BP) مربوط است. او از طریق امیرقلی امینی خاطرات خود را در روزنامۀ اصفهان و قبل از آن در مجلۀ خاطرات وحید چاپ کرد. دختر او بتول، همسر علی‌اکبر اخوت است که قبلاً معرفی شد.

همان‌طور که اشاره شد، دختران شجره‌نامۀ حاج آخوند با شهرهای حاشیه زاینده‌رود پیوند دارند. با مرگ زنده‌رود خانواده‌های مشهور حاشیۀ آن نیز به اصفهان مهاجرت کردند و آن تاریخ تبدیل به رؤیایی نوستالژیک شد. رضا براهنی از تاریخ مذکر شواهدی آورده است؛ اما شجره‌نامۀ حاج آخوند بدون تردید مثال نقضی بر نظریۀ تاریخ مذکر است و اعضای این خانواده با چهره‌های فرهنگی اصفهان ارتباط عمیقی داشتند. به‌عنوان‌مثال، به مصاحبۀ کیوان قدرخواه (سرایندۀ شعر بی‌نظیر «سایه‌های نیاصرم») با کانال چهار تلویزیون دربارۀ نقاشی‌های نوشین نفیسی (کوچک‌ترین فرزند دکتر نفیسی) در گالری کلاسیک یا مصاحبۀ ناهید دایی‌جواد، پس از مرگ قدرخواه، دربارۀ رحیم اخوت و تکمیل رمان نیمه‌تمام قدرخواه با مجلۀ برای ‌فردا اشاره‌ می‌کنم.

:::: راز شگفت‌آور تاریخ مؤنث

خواننده‌های این مقاله رابطه‌های تودرتوی خانواده‌های نفیسی، اخوت، دری، فاطمی و هماهی را که ریشه‌های آن از دورۀ فتحعلی‌شاه در حاشیۀ زاینده‌رود شکل‌ گرفته است دریافته‌اند. مثلاً برادران متعدد نفیسی تقریباً همگی با خانوادۀ اخوت ازدواج‌کرده‌اند. اگر این ازدواج‌های درون‌فامیلی نبود، هرگز این تاریخ مؤنث شکل نمی‌گرفت و اگر گره‌های پیونددهندۀ شجره‌نامه با مردان نوشته می‌شد نیز همین رابطه‌ها دیده می‌شد. با این حال نویسندۀ شجره‌نامه ترجیح داده است از زنان این خانواده روایت کند. نویسندۀ این مقاله دریافته است که هر دو فرد سرسلسلۀ این پیوندهای فامیلی، یعنی ملا مؤمن چالشتری و ملا علیرضا (حاج آخوند) خود ثمرۀ خانواده‌هایی هستند که پیش از آن، هیچ پیوند درون‌فامیلی در آن‌ها دیده نمی‌شود و شجره‌نامه‌شان شدیداً واگراست. نقطۀ آغاز ایجاد همگرایی، سفر مکۀ ملا مؤمن و حاج آخوند است. در همین سفر است که فرزند اول ملا علیرضا یعنی فاطمه سلطان را به عقد محمدحسن فرزند اول ملا مؤمن درمی‌آورند و این رابطه تا امروز نیز شدیداً هم‌گراست. مثلاً رحیم اخوت فرزند ملوک اخوت و سید محمد اخوت است که پسردایی و دخترعمه هستند. تشابه فامیل آن‌ها به این دلیل است که در نسل‌های قبلی آن‌ها نیز ازدواج درون فامیلی وجود داشته است. این هنجار آن‌چنان شدید است که مثلاً خواهر ملوک، فخرالسادات که دو پسر او ازدواج درون فامیلی کرده‌اند، سعی می‌کند از ازدواج پسر دومش با فردی خارج از خانواده جلوگیری کند. طبق شجره‌نامه‌ای که این مقاله روایتگر آن است، این هم‌گرایی در نسل اول 92 درصد، در نسل دوم 87 درصد، در نسل سوم 93 درصد، در نسل چهارم 86 درصد و در نسل پنجم 85 درصد است. این شجره‌نامه یک روایت خانوادگی است، مشابه آنچه توماس مان در رمان «بودنبروک‌ها» (ترجمه علی‌اصغر حداد، نشر ماهی، 1383) نوشته است. با این تفاوت که آن رمان شرح زوال یک خانواده است، اما این خانواده در طی زمان به‌لحاظ فرهنگی قدرتمندتر می‌شود. این خانواده در شهرهای حاشیۀ زاینده‌رود (که در زمان آن‌ها روستا بوده است) مدارسی ایجاد می‌کنند که سبب افزایش میزان باسوادی در میان این خانواده‌هاست؛ به‌نحوی‌که اولین مرد و اولین زنی که در ایران موفق به اخذ مدرک لیسانس شدند رضا اخوت و طاهره یزدانی از این خانواده بوده‌اند. دو مدیر مهم در دو دبیرستان پسرانه و دخترانه اصفهان یعنی هراتی و بهشت‌آیین (یعنی جواد عریضی و طاهره یزدانی) متعلق به این خانواده‌اند. ریشۀ اصلی این خانواده‌ها خود به حاج ملا علیرضا حاج آخوند بازمی‌گردد که در مدرسۀ علوم دینی اصفهان در دورۀ فتحعلی‌شاه آموزش دید و در پیری معلم صارم‌الدوله پایه‌گذار دبیرستان پسرانۀ صارمیه شد. بعد از دبیرستان ادب که به دست انگلیسی‌ها در اصفهان ساخته شد، دبیرستان صارمیه اولین دبیرستانی است که به دست یک ایرانی در اصفهان ساخته شد. دکتر ابوتراب نفیسی نیز که به همین خانواده متعلق است در یک دورۀ طولانی رئیس دانشگاه اصفهان بود. روایت شجره‌نامه نشان می‌دهد که زنان با گزینش همسری از همین خاندان، در حاشیۀ زاینده‌رود به شهرهای نزدیک هجرت کرده‌اند. چهره‌های سرشناس آنان چهار زن هستند، یعنی خدیجه سلطان دختر ملا مؤمن چالشتری، رقیه عبد فرزند فاطمه سلطان دختر ارشد حاج آخوند، حمیده دختر حاج آخوند و طوبی عبد فرزند فاطمه سلطان فرزند ارشد حاج آخوند. با این چهار زن، شجره‌نامه در شهرهای اصفهان، نوگرون، سده، باغ بهادران و مدیسه گسترش می‌یابد.

اگر ملا مؤمن و حاج آخوند می‌دانستند که پیوندهای فامیلی با عقب‌ماندگی رابطه دارد، شاید هرگز چنین توصیه‌ای نمی‌کردند. اما در واقع این پیوندها با دو ناحیۀ کرانه‌ای در هوش رابطه دارد که یا سبب عقب‌افتادگی می‌شود یا هوش بسیار زیاد. خوشبختانه در این خاندان همین مورد اخیر اتفاق افتاده و هرگز عقب‌ماندگی در خانوادۀ آنان مشاهده نشده است. دلیل دیگرِ این پیوندهای خانوادگی گرایش آنان به شیخیه است که این تاریخ مؤنث را معنادار ساخته است.

برای دریافت نسخه کامل ماهنامه اینجا کلیک کنید.