طلبه و پژوهشگر | علاقهمند به فقه و حقوق، آموزش و رسانه!
صف حسین (علیهالسلام)
گریستن و بر پا کردن مجالس کافی نیست. حسین به اینها نیازی ندارد. حسین شهید راه اصلاح است.
انی أرید الاصلاح فی امه جدی ما استطعت؛ پس اگر در جهت اصلاح امت جدش کوشیدیم، او را یاری رسانده ایم و اگر سکوت کردیم یا مانع اصلاح شدیم او را وانهاده ایم و یزید را کمک کرده ایم.
ای برادران! صفوف خود را انتخاب کنید. صف یزید یا صف حسین.
اگر چه سالیان متفاوتی است به هر بهانهای به این جملات گرانبار امام موسای صدر خودم رجوع میکنم و بارها و ساعتها درباره اش اندیشیده و فکر کردهام اما امشب برای من این جملات تنبهی دیگر داشت.
امشب که کسالت و خستگی این ایام من را از آوارگی در هیات عزاداری و هیاهوی سینهزنی و بزرگداشت شعائر مذهبی و عزای سید و سالار شهیدان، محروم و در کنج خانه محبوس کردهاست خود به لطف شب تاسوعای حضرتش توفیقی از جنس دیگر است برای تامل.
شاید امسال که ۲۵مین محرم زندگیام را درک میکنم بازنگری در مسیر طی شده یکی از مهمترین اتفاقات باشد. این بازنگری در کنار اصلاح میتواند عامل سعادت و کمفروشی در آن عامل شقاوت باشد.
سعادت و شقاوت نیز از آن کلماتی است که فکر میکنیم کیلومترها با ما فاصله دارد و سعید و شقی آدم هایی در دوردست هستند اما نه!
همین بنده و شمای خواننده تا امروز یا سعید هستیم و یا شقی، سعید میمانیم یا شقی میشویم و این سعیدها و شقیهای داستان ما نام اهالی یک صف است.
آنهایی که امروز با رفتار و کردار و بیان خود در صف حسین و در مقابل اشقیای امت ایستادهاند سعادتمند هستند و اگر با سبکزندگی، عادات، رفتار و کلام و عملکرد خود، پارو زنان خود را از کشتی نجات حسین به ساحل جزیره حقیران و ذلیلان امت برسانیم، ذیل حکومت تاریکی ها و به فرمانروایی یزید تبعید شدهایم.
حکومت تاریکی ها اما آنچنان هم از ما دور نیست. فاصلهی ما با جریان بدبختیها و نارضایتیها با آن همه ظاهر زیبایش خیلی دور نیست. حکومتی پیشرفته، مدرن که مردمان سرزمینش در رفاه و راحتی کامل با آسایش خیال در خوشی زندگی میکنند.
تورم آن صفر و رشد اقتصادی آن بسیار است. آزادی رمز موفقیت آن و دموکراسی در بین موشهای زیرزمینی اش نیز جاری و ساری است. مردماناش "با فرهنگ" هستند تا آنجایی که هیچکس زبالهای در خیابان نمیریزد.
تکنولوژی و مدرنیته چهرههایش را نیز زیبا کرده است، مگر سری به اینستاگرام و یا فیلمهایشان نزدهاید؟
إِنَّ الَّذینَ ارْتَدُّوا عَلى أَدْبارِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّیْطانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلى لَهُم؛ کسانى که بعد از روشن شدن هدایت [و شناخت روشناییها و صف حسین (علیهالسلام) و جریان نورانیت و ولایت] براى آنها، پشت به حق کردند [و به سرزمین تاریکیها و حکومت یزیدیها کوچ کردند]، شیطان [همو امام و ولی جریان تاریکیها و امام امت یزیدیان] اعمال زشتشان را در نظرشان زینت داده و آنان را با آرزوهاى طولانى فریفته است.
اینجاست که سراب رفاه و زندگی مملو از آسایش و راحتی ما را از کشتی حسین (علیهالسلام) پیاده میکند تا به ساحل برهوت و تلخ اما زینت شدهی شیطان برساند.
آری ای برادر من! این وضعیت امروز ماست که در هر حرکتی، هر نگاهی، هر تصمیمی، هر فکری و "فرصت انتخابی"، انتخاب میکنیم در مسیر حسین (علیهالسلام) باشیم یا در هیئت یزید سینه بزنیم.
بیا و از امروز گمان نکنیم که حتی همین هم مطلق است؛ بد یا خوب! کم نیستند کسانی را که صبحانه را در سپاه حسین (علیهالسلام) میخورند و برای شام به چراگاه های یزید میروند و ما هم ازین وضعیت دور نیستیم.
چه بسا حقیر نگارنده و توی بزرگ خواننده از آن کسانی باشی که لباس عزای حسین (علیهالسلام) میپوشی و هنوز با نام او اشک بر چشمانت جاری میشود اما در حکومت یزید زندگی میکنیم یا حداقل تردد متنابه غافلانهای داریم. زندگی به همین صفر و صد / سیاه و سفیدی نوشته ها نیست؛ زندگی مخلوطی از خوبی ها و بدی ها و سیاهی ها و سفیدی هاست تا مسیر ما کدام است!؟
این را هم فکر نکن که اگر در صف یزید باشی مست لایعقل و گنهکار و خیانتپیشه و بچهکش هستی، نه!
ممکن است سالها فیش تسلیم خمس و روزها روزه و ساعت سینهزنی و عزاداری برای حسین بن علی را در جیبت داشته باشی و در حکومت یزید زندگی کنی و چه بسا در همان جا هم به هیئت بروی! مگر نخواندهایم تاریخ را که قاتلان حسین برایش عزاداری میکردند و خانوادهاش را محترم میداشتند؟
دست و پای آدم میلرزد که چقدر ازین عمر را در صف حسین بوده و کی و کجا به او خیانت کردهاست. ترسناک ترین قسمت ماجرا حتی این نیست. آنقدر کشتی حسین (علیهالسلام) بزرگ است که میشود دوباره سوار شد. میشود رفت، توبه کرد و برگشت. میشود با قطره اشکی از سر ندامت و پشیمانی، با لطف مادرش بخشوده گردی و چرا که شرارِنار گل میگردد از فیض نسیم او | کـریماناند مـرهون عنـایات قدیم او | اگر اهل جحیم آیند بر طوف حریم او | بهشتی باز می گردند با عفو عظیم او.
اما ترسناک ترین قسمت ماجرا "مجرم" بودن است. من از مجرم شدن و مجرم ماندن میترسم.
لا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ [...] بِأَنَّهُمْ كانُوا مُجْرِمِينَ. براى آنچه کرده اید عذر نیاورید که بى نتیجه است، زیرا شما پس از آن که ایمان آورده بودید [...] کافر شدید، [...] بدان سبب که گنهکارند کیفر خواهیم داد.
"لا تَعْتَذِرُوا" از نظر من یکی از ترسناکترین واژگان آسمانی است. آنهنگامی که حتی عذرت را هم نمیپذیرند و چه کسی هست تا شفاعت کند و دست تو را بگیرد؟
گمان میکنم کسی که در آنزمانی که حتی عذرت هم پذیرفته نمیشود دست تو را میگیرد، آن آقایی است که دستی ندارد. آن آقایی میتواند دست تو را بگیرد که زیر بار معذرتخواهی از اهل بیت حسین (علیهالسلام) به جهت ناتوانی از تامین آب، نرفت.
آری مطمئنم عباس بن علی همو که وقتی با دستانی قطع شده مشک آب را بر دهان گرفت و زیر چشم از میان خیل احشامی که محاصرهاش کرده بودند به خیمه ها می نگریست و نگاهش را به سمت خیمه ها میانداخت عذر ما را میپذیرد و شفاعت ما را قبول میکند چرا که ما گریان و مویه کنان برحال آن آقایی هستیم وقتی مشک به دندان، بدن تیرباران، چشم در چشم کودکانِ منتظر، صدای ریختن آب بر زمین را شنید، آب شد. آری این همان بزرگی است که با ریختن آب،آب شد و آب از خجالت نگاه عباس، خود آب شد... یا اخا ادرک اخاک!
ای عموی رقیه (سلامالله علیها)! ای برادر حسین (علیهالسلام) و ای همه امید خیمه ها دستان ما را در روزی که هیچکس دستگیری ندارد، بگیر...
مطلبی دیگر از این انتشارات
مجلس نو و هیئات عزاداری
مطلبی دیگر از این انتشارات
طلبه ای سیر از جان!
مطلبی دیگر از این انتشارات
گرمای هزینهها در جیب انتخابها!