خرافات است یا من نمی شنوم؟


بخش اول را اینجا بخوانید.

به تعبیر بسیار زیبا و عمیق جناب هاتف اصفهانی باید چشم و گوش دل را باز کنی تا چیزهایی را ببینی و بشنوی که دیگران از دریافت آنها محروم هستند؛

چشم دل باز کن که جان بینی
آنچه نادیدنی است، آن بینی
آنچه نشنیده گوش، آن شنوی
وآنچه نادیده چشم، آن بینی!

وقتی با گذشت زمان و پیشرفت دانش و تکنولوژی بشر به ناشناخته های تازه و کشف های جدید می رسد و امکانات و ابزارهای نوین فرصتی برای یک شهروند ساده و معمولی ایجاد می کند که در خانه خود بنشیند و با اعضای خانواده با امتحان کردن یک فایل صوتی سرگرم شود آیا می توانیم به راحتی هر چه نمی شنویم یا نمی بینیم را انکار کنیم؟

از خود پرسیدم که آیا حالا با همین تجربه ساده نمی توان در بسیاری از چیزهایی که در باره آنها تردید داشته ایم به تأمل بنشینیم؟ آیا سکوت و عدم اظهار نظر درست تر و عالمانه تر نیست؟

آیا به راحتی در باره خیلی از مسایل معنوی و غیبی می توانیم بگوییم که این حرفها خرافات است؟

بعد هم یاد حرف مرحوم امام خمینی افتادم که در نامه ای به فرزندشان سید احمد می گویند اگر مقامات اولیای خدا را درک نکردی سکوت کن، انکار نکن! عبارت مرحوم امام این است: "پسرم! آنچه در درجه اول به تو وصیت می کنم آن است که انکار مقامات اهل معرفت نکنی، که این شیوه جُهّال است"

در معارف دینی و میراث معنوی فرهنگ اسلامی از بسیاری حقایق و لطایف با عنوان اسراری یاد می شود که باید تنها برای اهل آن مطرح شود و نباید در دسترس عموم قرار گیرد و گاه حتى پیشوایان دین افشاکنندگان این اسرار را لعنت کرده اند و آنها را خائن دانسته اند. آیا این معارف آسمانی و ظرایف معنوی چیزی پنهانی بوده که نمی خواسته اند کسی از آنها مطلع شود؟

می دانیم که چنین نیست و آنان تنها مراعات ظرفیت علمی و توان فکری مخاطب را در طرح موضوعات داشته اند و می دانسته اند اگر شاگرد کلاس اول ابتدایی با مباحث سنگین کتاب دانشگاهی روبرو شود آن را نمی پذیرد و اگر در دهان کوچک نوزاد لقمه ای چلوکباب بگذارند نمی تواند آن را هضم کند!

در حقیقت اینها چیزی عجیب و غریب نیست که مثلا به مسایل امنیتی یا سیاسی مربوط باشد بلکه مراتبی از معرفت و آگاهی است که درک و فهم شان نیازمند طی کردن مراحل پیشین و مقدماتی است.

همان طور که بالارفتن سن جسم ما باعث پیرچشمی و پیرگوشی می شود و به مرور توان و قدرت حواس بدن ما برای دریافت برخی پیام ها کاهش می یابد، با فرورفتن روح و جان مان در غفلت ها و شهوت ها از قدرت دریافت معنوی ما کاسته می شود.

ماه مبارک رمضان فرصتی آسمانی است تا توان و ظرفیت روحی و معنوی خود را بازسازی کنیم و

چنان که حضرت حافظ فرمود: عاشق شو ارنه روزی کار جهان سرآید، ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی!

حیف است انسان عمری در این جهان به سرآورد و هدف اصلی زندگی خود را درک نکند. در این صورت مانند کسی است که سالها در خانه ای مجلل و مرفه زندگی کرده اما از بسیاری امکانات و مواهب آن محروم مانده و همه عمر خود را در اتاقکی نمور و تاریک زیرپله به سربرده و بعد از سالها که می خواهد خانه را ترک کند تازه بفهمد که این خانه استخر و کتابخانه و سالن ورزشی داشته و در آشپزخانه اش خوشمزه ترین غذاها طبخ می شده و در مهمانخانه اش بهترین خوراکی ها قرار داشته و همه نیز برای او بوده اما از همه آنها بی خبر مانده و محروم شده!

در جهانی که ما زندگی می کنیم حقایق غیبی فراوان هست، آسمانی از نور و شادمانی گشوده شده است، خورشیدهایی از گرما و نور مهربانی خداوند می تابد، ابرهایی از بارش خیر و دوستی پروردگار می بارد، موسیقی و نغمه مناجات در ملکوت طنین انداز می شود، فرشتگان از آسمان به زمین می آیند و جام های نور و برکات فرو می ریزند، حیف نیست که جان خسته انسان از آرامش و سکون این همه هیاهو و غوغای عرشی ناکام بماند؟ حیف نیست روح تشنه انسان از این همه بارش بی امان خیس و تر نشود؟ حیف نیست عمر انسان به سرآید و حقیقت را درک نکند؟ حیف نیست این همه صدا را نشنود و این همه جلوه را نبیند؟ حیف نیست؟


اگر قابل دانستید نگاهی بیندازید و به دوستانتان نیز معرفی فرمایید