کفه‌های ترازو: چه کسی عاقل‌تر است؟


سجاد غریبی و قائله‌ی مربوط به او بار دیگر نشان داد که ما ایرانیان هنوز نحوه‌ی مواجه درست با زندگی را یاد نگرفته‌ایم. کندن از دنیای ذهنی و کهنه‌ی خودساخته و مهاجرت از آن هنوز برای ما اتفاق نیفتاده است، حتی اگر مدت‌ها باشد که از کشور مهاجرت کرده باشیم. ساده‌دلی برخی از ما وقتی به رذائل اخلاقی نیز آلوده می‌شود چنان تاثیر مخربی ایجاد می‌کند که انگار «مغروقی بخواهد چون خودش در حال غرق شدن است، دیگر نجات‌یافتگان را نیز به زیر بکشد!» جایی که ترجیح می‌دهیم به جای نجات خود و کمک به دیگران، کورسوی امید دیگران را نیز بخشکانیم و از بین ببریم. ماجرای سجاد غریبی و برخوردی که با او شد، گواهی بر این مدعاست.

بُعد اول ماجرا این است: فراست شناخت عصر جدید

ظاهر مسئله این است که غریبی یک ورزشکار غول‌پیکر است، گیریم که ورزشکاری درجه یک نیست، گیرم که قدش به جای دو متر، ۱۸۵ سانت و وزنش به جای ۱۷۰ کیلو، ۱۳۰ کیلوست. گیریم که اصلا آن شمایلی که او از خود ساخته و پرداخته کرده از طریق فتوشاپ بوده است. بنابراین:

ما با جوانی نسبتا زرنگ و باهوش روبه‌رو هستیم که با شناختن ظرفیت فضای مجازی و تسلط به فتوشاپ توانسته است مسابقه‌ای ترتیب دهد که حتی در صورت باخت چند ده میلیارد نصیب او کند. رقمی که در رویای ۹۹.۹۹۹ درصد مسخره‌کنندگان هم نخواهد گنجید.


بُعد دوم ماجرا این است: مسخره‌بازی و حسادت، شیوه‌ای برای فرافکنی!

با توضیحات بالا این حجم از مسخره‌بازی و لودگی تعدادی از ما برای خورد کردن غریبی در فضای مجازی معنادار می‌شود. عده‌ای رسما از این می‌گویند که چرا باید چنین پولی نصیب این فرد شود و نصیب آن‌ها نشود؟ بنابراین بسیاری از تمسخرها، فرافکنی قافله‌ای است که از یک قافله‌سالار جا مانده است. این تمسخرها درست مشابه تمسخرها و توهین‌هایی است که مثلا به فودبلاگرهای زن می‌شود. عده‌ای سعی می‌کنند با انواع تحقیرها و تمسخرهای جنسی، شخصیتی، انتقام خود را از ثروت روزافزون این افراد بگیرند! چون این‌ها هم زن هستند و هم موفق و پولدار، در حالی که آن‌ها اغلب افرادی (اغلب مردانی) هستند لَنگ هزار تومان پول. پس عجیب نیست آنکه پول روی پول می‌گذارد را له کنند. خب این ساده‌تر از آن است که او را الگوی خود قرار دهند و یا به رقیب وی تبدیل شوند!

بُعد سوم ماجرا این است: عبارت مضحک آبروی ما!

بعید می‌دانم حتی در کشورهایی بسیار کمتر توسعه‌یافته نسبت به ایران، اقدامات فردی یک شخص ربطی به آبروی ملی پیدا کند. اگر هم آبروی ملی مدنظر باشد به شاخصه‌هایی که مربوط به عملکرد یک ملت است قابل انتساب است، مثلا:

تولید ناخالص ملی

درآمد سرانه ملی

رتبه فساد اداری اقتصادی

رتبه شادی

رتبه امنیت

ضریب جینی و درصد افراد زیر خط فقر

تعداد روزهای آلوده در سال و میانگین امید به زندگی

اصولا واژه‌هایی نظیر آبرو و غیرت بیشتر مخصوص ما ایرانی‌هاست. واژه‌هایی مبهم، وابسته به عملکرد دیگران و غیرقابل اندازه‌گیری که همیشه جای توجیه، بهانه‌گیری و فرار از مسئولیت را باقی می‌گذارند. در کشورهای دیگر به جای این واژه‌ها، از کلماتی مانند چشم‌انداز، استراتژی، آرزو، اهداف، درصد و احتمال موفقیت استفاده می‌شود. واژه‌هایی که قابل انتساب به یک فرد مسئول و البته قابل اندازه‌گیری هستند.

اما در کشور ما، زمانی که ما خواب بودیم یا سرمان به کار زندگی خودمان بوده است، زمانی که سریال می‌دیدیم یا مشغول رویاپردازی‌های سراب‌گونه بودیم، یک نفر در حد بضاعت خود آستین بالا زده و با یک پیج اینستاگرامی، یک هیکل درشت و مقداری فتوشاپ و صرف زمان، انرژی و زحمت به شهرتی قابل اعتنا رسیده که حالا می‌رود برایش دستاورد مادی قابل توجهی ایجاد کند. خب! این اساسا چه ربطی به ما دارد که بخواهد مایه‌ی سربلندی یا بی‌آبرویی ما باشد؟ ما اگر باغبان خوبی هستیم، باغچه‌ی خود را باغبانی کنیم! آبرو و جایگاه ما در جامعه به وضعیت خودمان و زندگی‌ای که خودمان برای خودمان رقم می‌زنیم ربط دارد. در کار دیگران دخالت کردن، تمسخر کردن، حسادت و تحقیر دیگران، آن‌ها را بی‌ابرو نمی‌کند، بلکه چنین بلایی را بر سر خود ما می‌آورد!