هفت اصل هنر ظریفِ زندگی در لحظه

نیاکان ما به واسطه‌ی سبک زندگی و امکانات زمان‌های قدیم، آدم‌های زندگی در لحظه بودند، شکار می‌کردند و غذا را در لحظه مصرف می‌کردند و ابزاری برای ذخیره نداشتند. هرچه گذشت، ما کمتر در لحظه زندگی کردن را در پیش گرفتیم و بیشتر به فکر اندوختن و آینده افتادیم و در نتیجه از این اجداد فردا-نیندش‌مان دور شدیم.

آن‌ها در لحظه #بودن را زندگی می‌کردند ولی ما سمت #شدن رفتیم. در واقع فردا-اندیش‌تر شدیم و مدام می‌خواهیم در آِینده به چه چیزی برسیم.

اصل یک: همه چیز در گذار و تغییر است.

به هیچ احساس خوبی نباید زیاد اشتیاق نشان بدهیم؛ از هیچ احساس بدی نباید خیلی متنفر باشیم و هیچ احساسی را هم نباید نادیده‌ بگیریم. مهم این است که به وجود احساسات خود آگاه باشیم.

اصل دو: مرگ-آگاهی و خُرده-مرگ-آگاهی

تا مرگ نباشد، زندگی معنا پیدا نمی‌کند. به جای این‌که از مرگ بترسیم، لازم است نسبت به آن آگاه باشیم. ترس از مرگ زندگی را زهر می‌کند ولی آگاهی باعث می‌شود تا قدر زندگی را بیشتر بدانیم، چرا که می‌دانیم ممکن است فردا نباشیم و در نتیجه تلاش می‌کنیم در لحظه‌هایی که هستیم لذت ببریم.

خرده-مرگ-آگاهی باعث می‌شود تا قدر چیزی را که داریم، بدانیم و به این از دست دادن آگاه باشیم. (مثل مرگ یک عزیز یا از دست دادن چیزی مانند پول و …) در واقع زندگی مجموعه‌ای از دردها و رنج‌هاست و خوشبختی فاصله بین چیره شدن از یک رنج تا رنج بعدی است.

اصل سه: من چیز خاصی نیستم!

ما جزئی از یک کل خیلی بزرگ هستیم و در جهان هستی هیچ هستیم. تصور اهمیت ما از خودمان، از خود واقعیت، خیلی بزرگ‌تر است. بعد از مرگ ما هیچ اتفاقی برای جهان هستی نمی‌افتد و همان مسیر قبلی‌اش را ادامه می‌دهد. در نتیجه از تحسین و پذیرش دیگران خیلی شاد نشویم و از نقدشان هم خیلی ناراحت نشویم.

اصل چهار: اصالتِ «فرآیند و مسیر» به جای رسیدن به هدف

ارزش‌های مزخرف (به معنای بیهوده‌ی آراسته شده) مثل ثروت اندوزی، شهرت و … آدم را از لذت مسیر دور می‌کنند. البته باید توجه داشته باشیم که این ارزش‌های مزخرف می‌توانند عامل پیشرفت و حرکت‌ باشند اما نه لزوماً عامل رضایت و خوشبختی. ارزش‌های مزخرف، توجه ما را بیشتر می‌برند روی اعداد و ارقام و انگیزه‌های بیرونی.

اصل پنج: وابستگی کمتر و رویکرد مینیمالیستی

وابستگی و چسبیدن به یک چیز باعث درجا زدن می‌شود و ماکسیمالیست بودن (در زمینه‌های محتلف مالی، روابط و …) تعصب می‌آورد. هرس کردن، چه در رابطه‌‌هامان باشد، یا وسایل یا هر چیز دیگری، بسیار مهم است. هر چیزی را که باعث چنین وابستگی‌هایی می‌شود، باید بی‌رحمانه دور ریخت.

اصل شش: تمرکز کمتر روی گذشته و آینده (فردا نیندیشی)

گذشته، گذشته است و آینده هم ممکن است اصلاً فرا نرسد. ارزش لحظه‌ها نه لزوماً به عنوان سرمایه‌گذاری برای آینده‌ای که خواهد آمد، بلکه به عنوان سرمایه‌ای که هم اکنون از دست می‌رود، مهم‌ است. پس باید برای لحظه‌ها ارزش قائل شویم و کاری کنیم که آینده‌ی بهتری داشته باشیم.

اصل هفت: بی امیدی به جای امیدواری و ناامیدی

امید مثل مخدر عمل می‌کند. مخدر، موجب ترشح دوپامین می‌شود و دوپامین لذت آنی ایجاد می‌کند. امید می‌تواند پارامترهای نامعلوم و نامشخص را وارد زندگی ما کند که گاهی دستاوریزی موهوم برای سلب مسئولیت و خودگول‌زنی است. بنابراین امید ممکن است بیشتر از آن‌که موجب حرکت و عمل شود، با وعده‌ی روزهای بهتر، ما را غیر عملگراتر کند.

پس شاید بهتر است «بی‌امید» باشیم، به این معنی که به جای امید داشتن به آمدن زندگی بهتر، همین الان تلاش کنیم تا آن «زندگی بهتر» را زندگی کنیم.

این محتوا، برخی از نکات مهم گفت‌وگو با امین کریمی است در اپیزود هشتم از فصل اول پادکست کافه بیست‌تاسی با موضوع «هنر ظریفِ زندگی در لحظه» که در پادگیرهای مختلف در دسترس است.