درد زیاده ولی ما بازم میخندیم :) ...
یه رویای قشنگ ... :)

دستمو گرفتی و کشیدی ...
منو انداختی تو بغلت :)
نفسمو تو سینه حبس کردم .
چند ثانیه بعد ، بازو هامو گرفتی و از تو بغلت کشیدی بیرون .
- چرا نفس نمی کشی ؟!
+ هیسسس !!!
دوباره خودمو انداختم تو بغلت .
+ ترکیب صدای قلبت با صدای نفسات ، قشنگ ترین موسیقی تاریخ خلقت خداست ... نفس نمی کشم تا صداش مزاحمم نشه ، بتونم بهتر به این موسیقی گوش بدم ... :)

ولی میدونید چیه ؟ :) ...
این فقط میتونه تو رویاها و خیالاتم اتفاق بیوفته :) ...

مطلبی دیگر از این انتشارات
پنج شنبه
مطلبی دیگر از این انتشارات
گیریم که نسخه ی کپی شده ات بخواند!
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان عاشقانه