آنیگما یک قصه سیاه و سفید

انیگما در لغت به معنی یک چیز مبهم و راز آلود هست. وقتی چند روز پیش با این کلمه برخورد کردم اصلا بهش توجه نکردم اما تکرار این کلمه توی فیلمی که دیشب دیدم ذهن کنجکاو منو وادار کرد که کمی بیشتر به این کلمه فکر کنم.

اسم فیلم دیشب «بازی تقلید» بود، فیلمی که بخشی از زندگی آلن تورینگ معروف پدر هوش مصنوعی رو در خلال جنگ جهانی دوم به تصویر می کشه. آلن یه پسر 27 سالست که قصد شکستن کد ماشین انیگما رو داره، ماشینی که نازی‌ها از آن برای ارسال پیام‌های سری خود استفاده می‌کنن. آلن شخصیت منزوی و گوشه گیری هست که از جمع لذت نمی بره و حتی ازدواج نمی تونه اونو از دخمه خودش بیرون بکشه.اینجا برای من سوال بود چرا همه نابغه ها عمر کوتاه، زندگی های پر رنج و مرگ های غمگین داشتند. مریم میرزاخانی،آلن تورینگ،موتزارت،هانریش هرتز،مندلیف و خیلیای دیگه که شاید منهنوز نمیدونمشون...

آخ اینا رو که میبینم نظرم برای نابغه شدن عوض میشه.

اگه واژه انیگما رو توی گوگل سرچ کنی با 4 تا مفهوم اشنا میشی. یکی ماشین انیگما، یکی پروژه موسیقی انیگما سومی یه پروژه رمزگذاری بلاک چینی جهانی انیگما و چهارمی یه ارز دیجیتال به نام انیگما هست. اما از همه سابقه دار تر همین ماشین معروف ماست که رمز گذاری و رمز گشایی حروف رو انجام میداد.

واقعیت اینه که در فاصله بین جنگ جهانی اول و دوم،خیلی از کشورها وارد فعالیت های جهانی شدند و نیاز داشتند که اطلاعاتشون رو از دسترسی رقبا محفوظ نگه دارند. خوب نیاز به یه روش برای رمزگذاری و رمز گشایی اطلاعاتشون داشتند. ماشین های با این هدف ساخته شدند که معروفترنشون "ماشین انیگما" بود.

انیگما حاصل زحمات یک مهندس و مخترع آلمانی به نام آرتور شربیوس بود که در سال 1918،یعنی درست بعد از اتمام جنگ جهانی اول اونو به ثبت رسوند. بعد به دنبال بازاریابی دستگاه راه افتاد و المانیها هم فکر میکردند به این دستگاه نیاز ندارند تا اینکه وینستون چرچیل یه کتابی با نام «بحران جهانی» چاپ کرد و رمز موفقیتشون در جنگ با المان رو شکستن رمز گذاری اطلاعتشون دونست. پس ماشین انیگما طرفدار پیدا کرد. المان اونو خرید و تو بخش نظامی روش سرمایه گذاری کرد. در نتیجه، نسخه های پیشرفته تر و پیچیده تر ماشین انیگما، به طور اختصاصی برای مقاصد نظامی (مخابره پیام های فوق محرمانه نظامی به صورت رمزگذاری شده) ساخته شد.

جنگ جهانی دوم شروع شد و المان برای حمله به کشتی هایی که به سمت بریتانیا حمل سلاح میکردند زیردریایی هاش رو بسیج کرد و برای ارتباط بین اونا از انیگما استفاده کرد. البته کاربرد انیگما فقط واس ارتباط زیر دریاییها نبود اما مهمترینشون از نظر بریتانیا همین بود.

بریتانیاها پیام رو میگرفتند اما نمیتونستند رمزگشایی کنند و هر روز هزاران نفر کشته میشدند. سازمان اطلاعاتی بریتانیا، تیمی متشکل از 3 ریاضیدان نخبه لهستانی و یک ریاضیدان انگلیسی به نام آلن تورینگ را در مقری فوق سری گرد اورد تا بتونه طلسم انیگما رو یک بار برای همیشه بشکنه!

این رمزگشایی روند جنگ جهانی دوم رو کلا تغییر داد.حدود دوسال یا بیشتر از طول این جنگ کشنده کم کرد.

الن تورینگ: به چیزی که می‌خواستی رسیدی، نه؟ کار، شوهر، زندگی عادی...
جون کلارک: هیچ آدم عادی‌ای نمیتونست اینکارو انجام بده.
میدونی، امروز صبح سوار قطار بودم و از شهری رد شد که اگر تو نبودی از بین رفته بود؛ از یه مرد بلیت خریدم که اگه تو نبودی احتمالا مرده بود. داشتم کارامو مرور می‌کردم؛ کارم روی بخشی از علم که فقط به خاطر تو به وجود اومده، اگه خودت هم دلت بخواد عادی باشی مطمئن باش من دلم نمی‌خواد؛ دنیا جای بهتری شده چون تو آدم عادی‌ای نبودی
- واقعا... واقعا اینطور فکر میکنی؟
- فکر می‌کنم که «گاهی همون آدمی که هیچکی فکرشو نمی‌کنه، کاری می‌کنه که هیچکی فکرشم نمیکنه...»

یه چیز جالب اینه که الان با شنیدن اسم ماشین آنیگما کسی یاد آرتور شربیوس المانی نمیوفته، این الن تورینگه که اسمش به عنوان یه قهرمان کنار ماشین انیگما میاد. روزگاره دیگه. کسی موندگار میشه که اون تفاوت بزرگه رو ایجاد کنه.

داستان جالبیه، و جالب تر الن تورینگ مونه

دیشب موقع خوندن کتاب «مغازه خودکشی» آلن شخصیت اول قصه، نحوه خودکشیش، ارتباطش با آلن تورینگ معروف برام جالب بود. اصلا یه سلسله اتفاق جالب بود واسم. توی کتاب مغازه خودکشی میگه الن تورینگ قبل از مرگش یک سیب رو برمیداره و نقایشیش می کنه و بعدش میاد و اون سیب سمی رو گاز میزنه. سیبی که با سم سیانید آغشته شده بوده.

یه چیز بگم که نمیدونستم البته شاید شما هم نمی دونستید.

نماد سیب گاز زده اپل اشاره داره به گناه نخستین بشر در بهشت و ماجرای سیب نیمه‌خورده‌‌ای که «آلن تورینگ» رو کشته بود.

از نظر من الن تورینگ یه شخصیت خیلی جذابیه، افکارش برام خیلی جالبه. طرز فکرش. اینکه بعد از مردن دوست صمیمیش در دوره دبیرستان به این نظریه رسید که ایا میشه ذهن درخشان دوستش کریستوفر رو بازیابی کنه؟ فکری که شاید اون رو به سمت نظریه ماشین تورینگ پیش برد.

نمیخام بحث رو خیلی تخصصی کنم. اما زندگی این نوع ادم ها برام جالبه. کلا به شدت طرفدار زندگینامه هستم اما این نوع افراد که متفاوت فکر میکنند برام جذابترند. یه روزایی از اینکه افکار متفاوتم رو بگم خجالت میکشیدم. چون فک میکردم که من طبیعی نیستم. ادمی طبیعیه که بتونه مثل بقیه فکر کنه. شاید توی اون دوره نوجوونی بیش از حد به خودم بابت افکار متفاوتم رنج میدادم.

چیزی که امروز از نظر من ارزشه، اینه که این افراد به طرز خاص خودشون فکر کنند و از متفاوت بودن نترسند. اصلا خاصیت زندگی نامه ها همینه.خاصیت تاریخ همینه. یه پیشنهاد ویژه براتون دارم پادکست پرچم سفید از اقای احسان طریقت روایتی از جنگ جهانی هست. تاریخ باید خونده بشه پس به شدت توصیه میکنم.

حالا با شنیدن واژه انیگما یاد آلن تورینگ، جنگ جهانی دوم،خودکشی الن تورینگ، مفازه خودکشی و پیام دوست انیگماییم میفتم...

شما یاد چی میفتین؟

اصلا نظرتون درباره انیگما تورینگ نابغه ها و خودکشی و اینا چیه؟