نوید گل پور هستم. استارتاپر و فعال حوزه بلاکچین. اینجا درباره اخلاقیات تکنولوژی، بلاکچین و تاثیرات اونها بر دنیای پیچیده ما مطلب مینویسم.
آقای «بلووک» قرار ما این نبود!
انتظارها داره به پایان میرسه و ورژن اولیه بلووک منتشر میشه. بلووکی که قرار بود پلتفرم اجاره کتاب بر بستر بلاکچین باشه. بتونید توش کتابهاتون رو اجاره بدین و کتابهای دوستاتون رو اجاره کنین.
حدس میزنم وقتی واردش شدید قبل از هرچیز ظاهرش رو قضاوت میکنید. اینکه فان طراحی شده یا رسمی؟ از استانداردهای رایج طراحی استفاده کرده یا استاندارد خودش رو داره.
بعد به سراغ امکاناتش میرین، مثلاً اینکه پرداخت با ارزهای دیجیتال رو چطور انجام میده. چطور فرایند اعتمادسازی بین کاربرها رو مدیریت میکنه؟ برای کسانی که درست رفتار کردن و کتابهای دیگران رو سالم نگه داشتن چه پاداش هایی درنظر گرفته و چیزهای دیگه ای از این قبیل!
سوپراااااااااااااااااااااایز!
امیدوارم بعد از دیدن سایت این شکلی نشین. راستش اصلاً هدف این مطلب هم همینه که از سورپرایز شدنتون جلوگیری کنه. مثل اون وقتها که خبر بد رو آروم آروم میدن تا طرف شوکه نشه. اما قبل از اینکه از «بلووک» ناامید بشین ادامه مقاله رو بخونین تا متوجه بشین چرا ما «انتخاب کردیم» - تأکید میکنم که انتخاب کردیم- که بلووک اینشکلی باشه. چه شکلی؟ الان میگم:
تو این ورژن ما از یک قالب آماده وردپرس که یکی از دوستامون رایگان بهمون داد استفاده کردیم. از شما چه پنهون سرورمون هم فعلاً رایگان از همون گرفتیم. فعلاً هم خودمون حدود ۱۶۰ تا کتاب توی سایت گذاشتیم و فقط امکان اجاره همون هارو دارید. از پرداخت رمزارز هم خبری نیست و با یک درگاه زرین پال پرداخت ها رو مدیریت میکنیم.
سالها پیش دیالوگی خوندم که امروز هرچی گشتم پیدا نکردم مال چه فیلمی بود. بازیگر اون فیلم میگفت:
میگن خدا دنیا رو در شیش روز آفریده! من اگه جای اون بودم کمی بیشتر وقت میزاشتم و چیز بهتری میساختم.
اگه شما هم بلووک رو اونطوری قضاوت میکنید. وقتشه روشی که استارتاپ های موفق کار میکنن رو بهتون بگم. اگه بخوایم داستان استارتاپ ها رو با به وجود آمدن دنیا مقایسه کنیم بیشتر شبیه «فرگشت» (یا همون تکامل) هست تا «خلقت».
دستورالعمل یک استارت آپ «شکستخورنده» این شکلیه:
- ایده یک محصول عالی رو با کلی امکانات عالی تر بپرورون!
- با کسی در مورد ایدت حرف نزن تا ندزدتش!
- یک سال پشت درهای بسته روی محصولت کار کن و پیشرفتهترین تکنولوژیها رو برای ساختنش استفاده کن.
- یک افتتاحیه بزرگ بگیر، با یک یقه اسکی مشکی روی سن بیا و محصول بینظیرت رو به همه معرفی کن.
- منتظر باش تا مردم برای خرید محصولت شب رو پشت فروشگاه بخوابن.
- تنها نتیجهای که از همچین دستورالعملی بیرون مییاد ساختن محصول حجیم و سنگینیه که احتمالاً کسی هم لازمش نداره.
اما ببینیم دستورالعملی که استارتاپ های «شکست نخورنده» ازش پیروی میکنن چیه:
- ایده ای که فکر میکنی مردم دوسش دارن رو با پرسیدن سؤالات درست بپرورون (برای فهم بهتر این مرحله پیشنهاد میکنم کتاب «تست مامان» رو بخونین)
- خیلی سریع یک محصول ساده بساز که هدفش تست ایدته.
- محصولت رو به تعداد کمی از کاربران ابتداییت عرضه کن و ببین چه بازخوردی میدن.
- براساس بازخوردی که گرفتی محصولت رو کمی تکمیل کن. مثلاً یکی دوتا مشکل که داره رو رفع کن یا یکی دوتا فیچری که لازم دارن رو به محصول اضافه کن.
- دوباره اون رو به مشتری عرضه کن و بازخوردهاشون رو بگیر.
- برو به مرحله اول و این چرخه رو تکرار کن. همین! (البته که تو دنیای بیرون مقاله، کمی پیچیده تره اما اصولش همینه)
راستش ما هم ترجیح دادیم یک استارتاپ «شکست نخورنده» باشیم.
خبر خوب...
مژده بدم که این روش ما خبرهای خوب هم زیاد داره.
مثل اینکه قرار نیست روی کتابهای شما ریسک کنیم. اول با کتابهای خودمون سیستم رو میسنجیم و باگهاش رو درمیآریم و بعداً که کاملاً اصلاح شد، شما رو دعوت میکنیم که کتابهاتون رو توش بزارید.
مثل اینکه برای شروع نیاز ندارید کریپتوکارنسی داشته باشید و از اکانت های مبتنی بر بلاکچین سردربیارید. پرداختتون با همین ارز رایج و درگاه های بانکیه که باهاش حسابی آشنایید.
مثل اینکه لازم نیست بعد از یک سال صبر کردن با محصولی روبرو بشید که با نیازهای شما و خواستتون زمین تا آسمون فاصله داره.
مثل اینکه اکثر این کتابها رو خودمون خوندیم و دوسشون داشتیم و اگه شما هم خوشتون اومد میتونیم راجع بهش گپ بزنیم.
و درنهایت اینکه احتمالاً در ابتدا برای اینکه بتونیم بازخوردهاتون رو بگیریم و سیستم مورد علاقتون رو بسازیم، خودم – با چارلی البته- کتابها رو براتون میارم. اینجوری هم همدیگه رو میبینیم هم اگه خواستین با چارلی دورتون بدم کاملاً در دسترسم ;)
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا واتزاپ همیشه ناامن خواهد بود
مطلبی دیگر از این انتشارات
تاریخ بلاکچین به زبان آدمیزاد!
مطلبی دیگر از این انتشارات
«بلووک» و سوالاتی که پدارانمون نپرسیدن!