درس هایی که از کارآفرین های آبی سفید گرفتم -- جوجه شماری آخر پاییز 2

پارسال آخر پاییز یک جوجه شماری کردم و امسال هم دوست دارم این کار را تکرار کنم. ولی نه مثل پارسال عدد رقمی!

آبی سفید بعد از یک سال و نیم از فعالیت خودش در خیابان فردوسی اصفهان الآن ۱۱۰۰ نفر آدم خلاق و پویا را در خانواده‌ی خودش جمع کرده. البته حدود 5000 نفر تاحالا در رویدادهامون شرکت کردند و حدود 130 نفر در ماه در آبی سفید کار می کنند. از وجود تک تک این هزار نفر که با بخشی از هویت خودشون یک هویت جمعی به نام آبی سفید را ساختند خیلی خیلی خوشحالیم.

شاید خبر ۱۰۰۰نفره شدن آبی سفید را شنیده باشید؛ من ار اون موقع تا الآن سعی کردم یک پست بنویسم. نوشتن این پست واقعا یک ماه زمان برده. همیشه دست آورد های عددی در پشت صحنه یک سری دست آورد های انتزاعی و ذهنی دارند که توی سر و صداهای اعلام دستاورد های عددی گم میشن؛ اول می‌خواستم دست آوردهای عددی‌مون رو با اطلاعات تکمیلی سن و جنس و... مزین کنم ولی به این نتیجه رسیدم که گفتن دست آورد های ذهنیم شاید خیلی مفیدتر باشه.

اگر بخام چیزی که در ذهنم در این مدت به وجود آمده را جمع بندی کنم میتونم بگم 3 درس گرفتم و در ادامه سعی می کنم این درس ها را با شما به اشتراک بگذارم.

درس اول - مرد ره بودن

پایه‌ای‌ترین درس من «مرد ره بودن» است خود تجربه ی آبی‌سفید برای تیمم و همینطور مشاهده ی آدم های پویایی که اینجا کار می کنند، خیلی به آدم کمک می کنه تا دیدگاه بهتری بگیره. یه چیز مهمی که توی آبی سفید دیدم اینه که «آبی‌سفید اشتباه‌کده هست ولی غم‌کده نه». ما خیلی تلاش کردیم تا این جمله را به واقعیت تبدیل کنیم اما خودم من هم روز اول عمق این حرف را نمی دونستم.

آدم‌های درستی که اینجا دورهم جمع شدند و دارند به هم کمک می کنند؛ ولی از طریق موفقیت خودشون نه بهره کشی از همدیگه. هرکس تمام تلاشش را می کنه که خودش موفق بشه اما موفقیت بقیه توی این جامعه موفقیت خودشم هست.

مهم نیست که چه اتفاقی می افتد؛ چیزی که مهمه تلاش بلاانقطاع هرآدم برای موفقیت و از پا نیفتادن هست. این رازیه که باعث میشه آدم ها موفق بشن یک مجموعه پویا بشه و به اهدافش برسه.

آدم های مختلف با کار های مختلف از عکاسی تا معماری تا مشاوره تا بازاریابی تا برنامه نویسی تا رهبری یه تیم استارتاپی همه شکست می خورند. پول ها تموم میشه. مشتری ها میرن. سرویس می‌خابه. کارفرما پول نمیده.اینترنت قطع میشه. سر و صدا زیاد میشه. کارها عقب می افته؛ ولی غم نیست- باکی نیست- از اینکه چطور باید رفت، فقط باید رفت. خود راهه که به ما نشون میده چطور درسته فقط باید قدم را برداشت و کمتر ترسید و حرف زد حتی اگه هیچ چیزی هم باقی نمونه با سر شکسته هم باید رفت خونین و مالین به هدف رسید؛ البته عطار این را ۹۰۰ سال پیش فهمیده بود و از آخر به اول خیلی قشنگ و شاعرانه نوشته.

گر مرد رهی میان خون باید رفت وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید رفت

درس دوم - چطور باید رفت!

یک نکته ی ریز و مهم دیگه توی این شعر هست اون هم این هست که به ما میگه «چطور» باید رفت. یعنی اولاً نمیگه کجا باید رفت؛ ماییم که کجایش را تعیین می کنیم. ثانیاً باید زبان راهمون را بدونیم بتونیم ازش اطلاعات بگیریم و وقتی به ما می گوید چطور بریم؛ حرفش را بشنویم، زبانش را بفهمیم، و عمیقاً درکش کنیم.

چیزی که خیلی در موردش حتما خواندید و نوشتند data-driven بودن است .من در برخوردم با آدم های کارآفرین خفن یا بچه هایی که کارشون را تازه شروع کردند ولی خوب پیش میروند یک چیزی را فهمیدم. راه به ما نمی گه کجا بریم؛ اما قشنگ میتونه به ما بگه چطور بریم، فقط باید اطلاعات را کامل جمع آوری کنیم، خوب تحلیل کنیم و نتیجه های درست بگیریم. خیلی وقت ها افرادی را میبینی که کلا به راه بی توجهی می کنند و هیچ بازخوردی ازش نمی گیرند. اما افرادی هم میبینی که یک چیز هایی شنیده اند اطلاعات هم جمع می کنند ولی دنبال آن هستند راه بهشون بگه کجا برن. مسیری که طی می کنیم خودش بهترین مشاور ماست که به ما کمک کنه چطور مشکلات را حل کنیم و سریع تر جلو بریم.

خود راه بگویدت که چون باید رفت
خود راه بگویدت که چون باید رفت

درس سوم - تلفیق فرهنگ های سازمانی

خیلی چیز پیچیده و جذابیه اتفاقی که ما اینجا رقم زدیم! شاید یه زمان یه کتاب در موردش نوشتم. واضحه یک فرهنگ سازمانی واحد نمی تواند برای تمامی مدل های کسب و کار درست باشد؛تیم استارتاپی خوب یکی از چیز هایی که باید برای پیداکردنش تلاش کنه؛ فرهنگ سازمانی مناسب یرای پیاده سازی مدل کسب و کارش هست.

ما این مورد رو خیلی در اکوسیستم استارتاپی دست کم گرفتیم نه از این نظر که در حرف بگیم تیم برای استارتاپ حرف اول و آخر را می زند. بلکه از این نظر که در مورد فرهنگ سازمانی؛ انواع و ابعادش و اینکه وقتی استارتاپیم چطور در این مورد هم "لین" (lean) عمل کنیم اصلا و اصلا صحبتی نکردیم. چون سخته و برعکس KPI و Traction و Valuation عددی و فرمولی نیست که ورک شاپ بگذاریمو با نوشتن چند روش محاسبه کسی نتونه روی حرفمون حرفی بزنه. به نظرم ما با عبارت «تیم خوب» یه چیزی که خیلی سخته و گنگ و گسترده را ماست مالی کردیم.

واقعیت اینه تو این چند سال و آبی‌سفید تیم های خیلی زیادی را دیدم و از بیرون گود گفتم لنگش کنید؛ چرت هم کم نگفتم البته! اما کار مهمی که رهبر های موفق نا خودآگاه کردند ساختن فرهنگ سازمانی خاص ژن هر مدل کسب و کار بوده.

گذشته از این واقعیت که ما کلا فرهنگ سازمانی را دست کم گرفتیم، من قبلا تجربه ی اینکه حس کنم و ببینم تاثیر فرهنگ سازمانی در موفقیت کسب و کار را داشتم. اتفاقی که خیلی در آبی‌سفید برام تجربه ی عجیبی بود اینه که مجبور شدیم فضایی درست کنیم که فرهنگ های سازمانی بعضا متضاد کنار هم شکل بگیرند و رشد کنند.

خیلی تجربه ی سخت ولی آموزنده ای بود. یک تیمی که آرامش و وقت تلف نکردن شاکله ی اصلی تیم برای رسیدن به اهدافش هست توی یک ساختمان و توی یک جامعه دارند رشد می کنند که یک تیم که شادابی و روابط اجتماعی بالا دلیل اصلی برای دور هم ماندن تیم هست.واقعا برای اینکه تجربه ی اینکه بتونیم تیم های مختلف با فرهنگ های مختلف را دور هم جمع کنیم و همه بتونند راضی باشند و رشد کنند باید مدیر عامل یک شرکت چندهزار نفره می بودم.

اینکه یک نسخه برای تیم های استارتاپی جواب نمی دهدخیلی جالبه،جالب تر سعی خطا کردنه برای پیدا کردن فرهنگ درست! اما این چیزیه که دیده بودم. چیزی که به شکل وحشتناکی جالب هست اینه که بین تیم های مختلف بعضا متضاد ارتباط مفید و هم افزایی بر قرار کنیم، در حالی که ما در آبی سفید مدیر آدم ها نیستیم و تازه مشتریت هستند و باید همه چیز را را sell کنیم و تقریبا هیچ چیز را رسما نمیشه tell کرد.

مهم ترین موضوع این هست هرچه هم علم داشته باشیم برای به نتیجه رسیدن نه نق زدن نه برنامه ریزی های دقیق و بزرگ و مصلحت اندیشی جواب نمی دهد فقط تدبیر؛ صبر و توکل لازمه :)) واقعا تنها چیزی که میتونم بگم همینه البته حافظ هم ششصدسال پیش فهمیده بود. و من تازه فهمیدم معنیش را

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش
ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار کار ملک است آن که تدبیر و تأمل بایدش
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش