فرهاد رهنما، یک مبتلا به کارآفرینی

مهندس فرهاد رهنما، موسس شرکت رهنما و رئیس هیئت مدیره انجمن صنایع استان اصفهان در دورهمی سه‌شنبه‌های آبی، تجربه سال‌ها فعالیت در فضای استارتاپی و مشاوره و سرمایه‌‌گذاری را با میهمانان آبی سفید به اشتراک گذاشت. او در همان ابتدا، شمایی کلی از ایده‌ها و نظرهای خود را برای ما توضیح داد:

بهترین راه برای انتقال تجربه، سخنرانی نیست. بهتر است با گفت‌وگو و بیان مسئله، گره‌های مسئله را حل کنیم. من ادعا ندارم مسائل شما را بهتر از خودتان می‌دانم یا اینکه راه حلش را بتوانم پیشنهاد بکنم، اما یک‌سری مسائل مشترک و استراتژی­‌های کلی وجود دارد. انتظار هیچ معجزه‌ای از صحبت­‌های من نداشته باشید. من هم به اندازه شما نگران آینده کسب و کارهای خود و شما هستم.

در آخرین روز مهر ماه ۹۸ در رویداد سه­‌شنبه­‌های آبی فضای کار اشتراکی آبی­‌سفید، میزبان فرهاد رهنما بودیم.

هر شکستی در حوزه IT یک مدالی است که به یقه آدم آویزان می­‌شود و یک افتخاری دارد این شکست­‌ها بی‌لیاقتی و تنبلی نیست و اینجا جایی است که شکست می‌خوریم و تغییر فکر می‌دهیم و pivot می­‌کنیم.

success is written in dollars
.امیدوارم انگلیسیتون خوب باشه وگرنه ولمعطلید! ببخشید اگر خیلی اصطلاحات انگلیسی استفاده می‌کنم

رهنما در ادامه صحبت‌های خود نکات جالب‌توجهی درباره نگاه به آینده و جاه‌طلبی مطرح کرد: «در این حوزه و در راه موفقیت هیچ محدودیتی برای جاه طلبی خود نداشته باشید. این باور را داشته باشید که هرکدام از شما باید آرزوی یونیکورن شدن را داشته باشد و فکر هم نکنید که نمی‌­شود. ایده‌­ها (اگر خوب انتخاب بشوند و خوب پالایش بشوند و شانس هم با شما همراه باشد) این ویژگی را دارند که یک‌دفعه شعله ور بشوند».

https://www.youtube.com/watch?v=IUGmBA2xQy0&t=2938s

ویدیو بالا قسمت اول این گفتگو است که از یوتیوب آبی سفید می توانید مشاهده کنید.

مسیری پر پیچ و خم به سمت کارآفرینی

فرهاد رهنما در ۱۵ سالگی به انگلستان مهاجرت کرده است و ۶ ماه ابتدایی زندگی در غربت را بسیار سخت توصیف می‌کند. او پس از اشاره به سختی‌های ابتدایی مهاجرت، از مسیر تحصیلش صحبت کرد: «۱۲ سال در انگلستان، مشغول به به تحصیل در رشته مکانیک بودم و سپس به فرانسه رفتم و در شرکت رنو مشغول کار شدم. سپس به ایران برگشتم و سربازی رفتم. در همان زمان به کارخانه پلار که پدرم راه اندازی کرده بود، هم می‌­رفتم و به دنبال پیاده سازی ایده­‌های جدید در آن کارخانه بودم. در زمان انقلاب به سختی کارخانه را حفظ کردیم که دولتی نشود و خصوصی بماند. بعد از آن هم جنگ شد و سعی کردیم سهم خود را در آن زمان انجام دهیم؛ برای کمک به شهدای کارگر کارخانه پلار و ارسال تانک های آب و آمبولانس به جبهه­‌ها، توان خود را در حد استطاعت به کار گرفتیم. بعد از جنگ زمانی عضو هیات رئیسه اتاق بازرگانی اصفهان شدم. در آن سال‌ها همیشه مجله‌های "Economist" و "BusinessWeek" را می‌خواندم و کاملا در جریان اتفاقات سیلیکون ولی بودم».

فرهاد رهنما در ادامه صحبت‌های خود، داستان تغییر مسیر به سمت دنیای فناوری و استارتاپ را توضیح داد: «توسط یکی از دوستان در تهران (که موسسه‌­ای به اسم توانا داشت و فعالیتش در حوزه معلولان بود)، توانستم یک خط اینترنت تهیه کنم. آن موقع در اتاق بازرگانی اصفهان مطرح کردم که این اینترنت به کار نمی­‌آید و نیاز به یک اینترنت قوی‌­تر هست. درآن زمان تنها راه آن برقراری اتصال اینترنتی، استفاده از بشقاب ماهواره بود. برای اتصال اینترنت، باید حداقل 100 نفر به اینترنت ماهواره‌ای وصل می‌شدند. من به اعضای هیئت نمایندگان پیشنهاد دادم و آنها مخالفت کردند و گفتند در اصفهان این تعداد آدم نیاز به اینترنت ندارند! ولی به­‌هرحال با اصرار آنها را قانع کردم که دیش اینترنت در پشت‌بام اتاق بازرگانی نصب بشود. در جای دیگر امکان نصب نبود (بخاطر شبهات نسب به فعالیت جاسوسی و غیره). در همان سال، کسوف کاملی در اصفهان رخ می‌داد. با دوستان دانشگاه صنعتی همفکری کردیم تا یک وب‌سایت برای رصد و اطلاع‌رسانی کسوف راه‌اندازی شود. وب‌سایت رهنما از همین ایده شکل گرفت. ما گفتیم این کسوف را به‌صورت زنده روی اینترنت قرار می‌دهیم و این کاری عالی شد. بازخورد خوبی گرفتیم و کم کم شروع به گسترش آن کردیم».

رهنما در ادامه از استارتاپ‌های دیگر به‌نام‌های Persianflora و Persianmelody و Iranbookshop نام می‌برد که همگی در حوزه همکاری با ایرانی‌های خارج از کشور فعالیت می‌کردند و به‌نوعی ایده مشابهی داشتند. او در ادامه به محدودیت‌هایی اشاره می‌کند که در اصفهان تجربه کرد و منجر به مهاجرت شرکت رهنما به تهران شد.

ما تا جایی پیش رفتیم و در اصفهان به بن­‌بست رسیدیم (به هرحال دسترسی به تلنت و تقاضاها کم بود و فرق بسیاری بین اصفهان تا جایی بزرگتر بود). در یک زمانی که ما سایت فروش آنلاینی به نام پرداخت داشتیم، کار ما رفته رفته به‌خاطر نوع ارائه خدمات پرداخت در محل، به مشکل خورد و در خیلی از موارد پستچی‌ها و اداره پست، پول‌ها را به ما پرداخت نکردند و رفته رفته بدهی زیاد شد. وقتی بچه­‌های رهنما با من مشورت کردند، من قبول کردم که به یک شرط این بدهی سنگین را پرداخت کنم. شرط من این بود که شرکت رهنما به تهران منتقل شود. شرکت ما حدود ۱۴۰ نفر نیروی جوان و مهندس کامپیوتر داشت که با مهاجرت به تهران، به ۱۷ نفر کاهش یافت. ۱۷ نفری که واقعا به این حرکت باور داشتند و پذیرفتند که به تهران بروند. ما در ابتدای ورود به تهران و استقرار در دفتر پلار در آن شهر، وارد بازار سرویس‌های موبایل شدیم. پس از مدتی به موفقیت‌هایی رسیدیم و تصمیم گرفتیم که این موفقیت را با بقیه به اشتراک بگذاریم و در موفقیت آنها شریک باشیم.

صداقت، کلید موفقیت در کسب‌وکار

فرهاد رهنما در پاسخ به سوالی پیرامون اصول پایه‌ای برای موفقیت یک ایده و استارتاپ گفت: «اصولی که هست این است که همه باید برنده شوند از جمله مصرف کننده».

بوی کبر و بوی حرص و بوی آز
در سخن گفتن بیاید چون پیاز

رهنما در ادامه با اشاره به اهمیت صداقت در کسب‌وکار گفت: «اگر واقعا صداقت نداشته باشید و با صمیم قلب و درستی با دیگران طرف نشوید، بدون شک شکست آن را خواهید دید. شما بعضی‌­ها را همیشه می‌توانید اغفال کنید و همه را هم بعضی اوقات می‌توانید اغفال کنید؛ اما همه را همیشه نمی‌توانید اغفال کنید. این یک واقعیت است و دروغ در طول زمان خودش را نشان خواهد داد. اگر در ابتدا DNA یک شرکت را براساس صداقت گذاشتید ممکن است در ابتدا به علت اشتباه موفق نشود؛ اما وقتی موفق شد این موفقیت هم لذت بخش است و هم موج های مثبتی را در جامعه ایجاد خواهد کرد.

در ادامه، پرسش و پاسخ‌های فرهاد رهنما را با مجری و مخاطبان حاضر در سه شنبه آبی می‌خوانید:

چه شد شما که در صنعت فعالیت می­‌کردید به سیلیکون ولی و حوزه IT علاقه‌­مند شدید؟

فرق بین یک اتومبیل، یک دستگاه پرس و هر دستگاه صنعتی دیگر (که با زدن یک دکمه، یک عملگر کار می­‌کند) با یک کامپیوتر این است که شما یک ورودی به کامپیوتر می‌گویید و جوابی مناسب از آن می‌گیرید. همین خاصیت، اتفاق هیجان انگیزی برای من بودو من یک دستگاه Commodore 64 داشتم و زبان Basic را خودم روی آن یادگرفتم. با اینکه در ابتدا سوادی از برنامه نویسی نداشتم، با تمرین­، برنامه‌­ای نوشتم با ورودی و بررسی مشخصات خودرو و بودجه کاربر، به او پیشنهاد خودرو می‌داد.

شما گفتید به مرز محدود نباشید. سایتی در حوزه کتاب داشتید که قبل از آمازون فعالیت می­کرد. چه شد که شما مثل آمازون نشدید؟

جف بزوس حقیقتا یک آدم استثنایی است. همه کارآفرین‌هایی که یونیکورن شدند هم همینطور. دربین شما هم نابغه حضور دارد. در طول این سال­‌ها همه می‌­گفتند چرا آمازون سودی نمی‌­دهد؟ درحالی‌که او دائما در حال گسترش کسب‌وکار بود و سوله و زیرساخت را بیشتر می­‌کرد. اما شرایط برای ما متفاوت بود. ما بازار کوچکی داشتیم و تمرکزمان روی ایرانی­‌هایی بود که خارج از کشور هستند و کتاب فارسی می‌­خوانند. البته کسب­‌وکار بدی نبود. ما بعداً Persianflora و Iranbookshop را فروختیم و البته هنوز هم کار می‌­کنند.


در مورد مهاجرت شرکت رهنما به تهران، آیا هر کسب‌­وکار دیگر در اصفهان پس از مدتی باید به تهران مهاجرت کند؟

این یک سوال سیاسی است. اگر بخواهم سیاسی جواب بدهم باید بگویم نه! اصفهان هم بالاخره می‌شود کار کرد و غیره؛ اما جواب من به شما بله است. اگر به تهران نگاه کنیم تهران و حاشیه­ البرز و استان‌های نزدیکش حدود ۳۰ میلیون جمعیت دارد که ۷۰ درصد قدرت خرید را دارند. بنابراین دسترسی و هر کاری در آن‌جا، نسبت به شهرستان و اصفهان مقیاس یک به ۱۰ دارد. کسی که بخواهد تهران برود باید یک صفر جلوی تمامی محاسبه‌های خود بگذارد (آن‌ها را ۱۰ برابر کند). اصفهان برای کسی که بخواهد در آرامش باشد، یا کسب وکاری که به لوکیشن وابسته نباشد، خیلی مناسب است، وگرنه اینجا دسترسی‌­های کمی به منابع و بازار داریم. به‌عنوان مثال من اینجا در اصفهان، نه برای دفترم و نه برای خانه نتوانستم اینترنت فیبر نوری بگیرم؛ در صورتی که حاضر به پرداخت هر هزینه‌ای بودم.

اگر به عقب و جوانی شما برگردیم بازهم وارد این حوزه می‌­شوید؟

یقینا همینطور است و حتما فقط در حوزه IT فعالیت می‌کردم. این را درنظر داشته باشید که در ایران از ۲۰ سال پیش، اینترنت داریم و این فرصتی برای شماست که در این صنعت فعالیت کنید. هرجایی از بازار تازه است و از اشتباهات و مسیری که بقیه رفتند می‌توان استفاده کرد. نگاه نکنید که یک کاری در اصفهان موفق می‌شود یا خیر.

شما باید ابتدا در جایی که هستید موفق باشید؛ حتی در یک شهرستان کوچک. اگر آنجا موفق بشوید و یاد بگیرید، رفتن به جای دیگر آسان می‌­شود. این تجربه چند ساله من است: «شما نمی‌توانید به دنبال خوشبختی بروید و جایی پیداش بکنید، درواقع باید خوشبختی را همراه خود داشته باشید. باید ابتدا در کار خودتان حرفه ای شوید و سپس آن کار را گسترش دهید؛ یا با تجربه‌ه­ایی که بدست آوردید، تغییر حرفه بدهید.

آینده صنعت IT را چطور می‌بینید؟

مطمئن باشید ظرف سه تا چهار سال آینده، E-Commerce ایران را دگرگون میکند. مطمئن باشید در ایران هم خودروهای خودران کم کم به راه خواهند افتاد. این فرصت‌­ها کم نمی‌­شود. حتی در تجارت الکترونیک فرصت­‌هایی هست که تاکنون فقط پنج درصد از این بازار در ایران پیاده سازی شده است.

چالش‌­ها و فرصت‌­ها همیشه در کنار هم هستند. حتی در شرایط بد اقتصادی. مثالی وجود دارد که دو شرکت اروپایی تولید کننده کفش، نماینده­‌های خود را به یک کشور آفریقایی فرستادند. نماینده یکی از آن­ها با اولین پرواز به کشورش برمی‌­گردد و می­گوید اینجا همه پابرهنه هستند و فرهنگ کفش پوشیدن وجود ندارد و ما نمی‌توانیم آنجا فروشی داشته باشیم. نماینده شرکت دیگر میگ‌وید اینجا همه پابرهنه هستند و فرهنگ کفش پوشیدن وجود ندارد و فرصت بسیار خوبی است که وارد بازار این کشور شویم. این دقیقا تفاوت دیدگاه است که وقتی یک کسب‌وکار به فرصت‌­ها مثبت نگاه کند، می‌تواند تمایز ایجاد کند.

سوال مخاطب: آیا تابحال به این فکر کرده اید که وارد بدنه­ دولتی بشوید؟ مثل وزارت‌خانه ها؟

من تابع بخش خصوصی هستم. من دهه قبلی که صحبت اصل ۴۴ قانون اساسی بود یک مانیفستی نوشتم و برای افرادی که فکر می‌­کردم موثرند در سازمان خصوصی سازی و... فرستادم و یک جواب رسیدن نامه هم دریافت نکردم. در واقع بهتر بود همان کاغذ را بابت این کار هدر نمی‌دادم. دیدید که بعدا چه اتفاقاتی برای شرکت‌­ها افتاد. من اعتقادم این است که از نظر مالی فقط بخش خصوصی می‌­تواند کاری برای کشور بکند چون منافعش این است که شرکتی را موفق کند. اگر تولید این شرکت فایده ای نداشته باشد وقتی سهامش دست عموم مردم باشد باید پاسخگو هم باشد.

https://www.youtube.com/watch?v=jPuUcBP1E7g

ویدیو بالا قسمت دوم این گفتگو است که از یوتیوب آبی سفید می توانید مشاهده کنید.

سوال مخاطب: شما به عنوان لیدر یک تیم، منبع انرژی و انگیزتون چی هست؟

سوال سختی هست چون سوال ملموسی نیست. من بهترین احساسی که داشتم و هنوز هم دارم این انرژی بچه­‌هاست و قالب­‌شکنی­‌هایی که در شرکت رهنما کردیم. و فضا فضایی استثنایی بود و این اتفاقا یکی از همان جزوه‌­هایی بود که در "بیزینس‌­ویک" خوانده بودم که فضای فیزیکی و ارتباطات اعضای شرکت چگونه باشد و سعی در پیاده سازی آن کردم. هنوز هم از این شکستن قالب­ها لذت می‌برم. ما نباید اسیر کلیشه­‌های مثل مثال هایی باشیم که از قول گذشته‌گان گفته می‌شود. مثلا شاید لزوما اینطور نباشد که هر کس بامش بیش برفش بیشتر، شاید سقفش شیروانی بود!

کلید طلایی فرار از شکست در استارتاپ

یک کلید طلایی اگر بخواهم در مورد استارتاپ بگویم این است که از آدم­‌های کودن در تیم­ بپرهیزید. افرادی را پیدا کنید که تنبل نباشند، کنجکاو باشند. کمیت‌­هایی لازم است که در موفقیت همه استارتاپ‌­ها مشترک به نظر می‌رسد. این نکته را چندین بار تاکید کردم و همیشه به آقای وهوشی گفتم که باید زیر دوش هم به فکر شرکت رهنما باشی که چه­‌کار می­کنی و همیشه دنبال تجزیه تحلیل و راه حل های جدیدی باشه درواقع باید با محصولی که داره، زندگی کند تا بتواند موفق بشود.

نکته­ دیگری که درمورد استارتاپ‌­ها به نظرم میرسد، PIVOT است. اینکه آدم باید فکرش را باز نگه دارد و نترسد. این ویژگی استارتاپ است که وقتی شکل می‌گیرد، خودش راهش را نشان می‌دهد.

سرمایه گذاری

یکی از مهم‌ترین پارامترهای مهم ما برای سرمایه گذاری، ایده شخص نیست، ماهیت کسب‌وکارش هم نیست، بلکه خود آن شخص است و ما روی شخص او سرمایه گذاری می‌­کنیم. به‌نظر من، اینکه با چه کسی شریک می­‌شوید و چگونه کارتان را پیش می‌­برید، مهم است.

کتاب blink از کتاب‌هایی است که پیشنهاد می‌کنم بخوانید. خلاصه­‌ی آن در پادکست B plus هم هست. یکی از موضوعات جالب کتاب می‌گوید شما در ۱۵ دقیقه اول که با یک نفر صحبت می‌­کنید، ۸۰ درصد شخصیت او را می‌­شناسید. ما نباید این ویژگی ذهن انسان را نادیده بگیریم. ما هم برای سرمایه­‌گذاری، آن شخص را می‌بینیم، با صحبت کردن با او متوجه می‌شویم که ویژگی‌هایی که ما دنبال آن هستیم را دارد یا خیر؟ این‌کاره هست و جوهره این کار را در وجودش دارد یا نه؟

...

رهنماکالج

رهنما کالج در واقع زکات علم ما است که سعی می­‌کنیم با بهترین کیفیت آن را انجام دهیم. به شخصه افتخار می‌کنم و این را یک پرستیژ درونی برای خود می‌دانیم که شرکت‌کننده‌ها طی یک دوره کوتاه ۶ هفته‌­ای آنچنان رشد می­‌کنند که بعد از دوره، حقوق­‌های دوبرابری به آنها پیشنهاد می‌­شود. این نیازی هست که معاونت علمی باید درک کرده باشد.

حرفی که من درنهایت به همه پیشنهاد می‌کنم این است که یه زمانی در روز را حتما برای ورزش کردن بگذارند.

کارآفرینی‌­، دردی که به آن دچار هستم

اینکه آدم نه برای کسب درآمد، بلکه بخاطر اینکه فکر و نوآوری‌­اش را در جایی مصرف بکند برای من جالب است و دوست ندارم صرفا یک گوشه بنشینم. مثلا بخشی از سرمایه­‌ام را در زمینی "به" کاشته‌­ایم و در کنار آن پرورش ماهی داریم و از آب همان پرورش ماهی هم برای آبیاری مزرعه استفاده می‌­کنیم. الان کشت زعفران را هم تست می‌کنیم؛ اما چیزی که برای من مهم هست مدیریت از راه دور آن‌ها است. ما به این سمت درحال حرکتیم، مثلا ماینینگ بیتکوین هم انجام می‌دادیم هرچند الان متوقف شده است. دولت می‌توانست از این فرصت استفاده کند و برق مازاد تولید شده در کشور را صرف اینکار بکند. فعال بودن در جامعه برای من خیلی مهم است. به همین دلیل عضو اتاق فکر اصفهان هستم و در آنجا سعی می­‌کنیم خارج از چارچوب‌­ها فکر کنیم و ببینیم چگونه میتوانیم شهر بهتری داشته باشیم.

ایران و مهاجرت

بنظر من مهاجرت غیرقابل اجتناب است، اگر که فضای اینجا برای جوانان مطبوع نبوده و محدود کننده باشد مهاجرت به ناچار اتفاق می افتد. ایران حقیقتا کشور خوبی است، من خیلی راحت می‌توانستم اینجا نباشم، فرهنگ ایران فوق العاده عالی است. از زبانش، تاریخش و غیره. شما سطح اولیه را نبینید، جوانمردی و انسانیتی وجود دارد که مجذوب کننده است.