زیبایی‌شناسی گرسنگی و زیبایی‌شناسی رویابینی

زیبایی‌شناسی گرسنگی و زیبایی‌شناسی رویابینی نوشتهٔ گلوبر روشا
زیبایی‌شناسی گرسنگی و زیبایی‌شناسی رویابینی نوشتهٔ گلوبر روشا

زیبایی‌شناسی گرسنگی

با صرف نظر کردن از مقدمه‌ی آموزنده‌ای که به مشخصه‌ی بحث‌ها درباره‌ی آمریکای لاتین تبدیل شده است، ترجیح می‌دهم رابطه‌ی میان فرهنگ ما و فرهنگ متمدن را در سطحی گسترده‌تر نسبت به مقالاتی که تحلیل‌های نظاره‌گر اروپایی را توصیف می‌کنند، بررسی کنم. چنان‌که، زمانی که آمریکای لاتین برای بدبختی عمومی خود زاری می‌کند، نظاره‌گر خارجی ذوقی را برای آن بدبختی می‌پروراند، بدبختی نه به مثابه‌ی  یک نشانه‌ی تراژیک، بلکه صرفا به مثابه‌ی یک اصل رسمی در حوزه‌ی علاقه‌ی نظاره‌گر خارجی. نه بشر آمریکای لاتینی درباره‌ی بدبختی واقعی‌اش با بشر متمدن مراوده می‌کند، و نه بشر متمدن بدبختی بشر آمریکای لاتینی را واقعا درک می‌کند.

اساسا، وضعیت هنرها در برزیل این‌گونه است: تا به امروز، تنها تحریفاتی از حقیقت به طور گسترده‌ای مراوده شده‌اند (یک اگزوتیسم رسمی که مشکلات اجتماعی را مبتذل می‌کند)، تحریفاتی که به رشته‌ای از کج‌فهمی‌ها دامن زده‌اند که از هنرها فراتر می‌روند و به حوزه‌ی سیاست سرایت می‌کنند.

برای نظاره‌گر خارجی، فرآیندهای آفرینش هنری در جهان توسعه‌نیافته تنها تا جایی جالب هستند که حس نوستالژی او برای بدویت را ارضا کنند؛ و این بدویت عموما به صورت ترکیبی از دو امر ارائه می‌شود: پنهان شده در زیر ارثیه‌ی دیرتر از موعد جهان متمدن، و کم فهمیده شده، از آن جایی‌که تحت نفوذ شرطی‌سازی استعماری[۱] قرار دارد.

آمریکای لاتین یک مستعمره باقی مانده است. چیزی که استعمار دیروز را از استعمار امروز متمایز می‌کند، صرفا فرم پالوده‌تر استعمارگر است. ضمن این‌که کسانی که خود را برای سلطه‌های آینده آماده می‌کنند، سعی در جایگزین کردن این فرم با یک فرم نامحسوس‌تر دارند.

در سطح بین‌المللی، مشکل آمریکای لاتین هنوز هم صرفا تغییر استعمارگران است. بنابراین، هر شکل ممکنی از رهایی، احتمالا در شکلی از یک وابستگی جدید ظاهر خواهد شد.

شرطی‌سازی اقتصادی و سیاسی منجر به فقر و ناتوانی فلسفی ما شده است، امری که در خودآگاه، موجب بروز سترونی[۲]می‌شود و در ناخودآگاه موجب بروز هیستری[۳].


زیبایی‌شناسی رویابینی

در «سمینار جهان سوم» که در سال ۱۹۶۵ در جنوای ایتالیا برگزار شد، موضوع سینما نووی برزیل، یعنی «زیبایی‌شناسی گرسنگی» را مطرح کردم.

آن بیانیه، هنرمندان جهان سوم را در مقابل قدرت‌های استعمارگر قرار داد. «تنها یک زیبایی‌شناسی خشونت است که می‌تواند به مبارزات آزادی خواهانه‌ی ما معنایی انقلابی بدهد.»

درباره‌ی این‌که گرسنگی ما چگونه توسط ناظران استعماری درک می‌شود اما هرگز واقعا احساس نمی‌شود، صحبت کردم.

۱۹۶۸ سال انقلاب‌های جوانان بود.

می فرانسه همزمان با اعتراض دانشجویان و روشنفکران برزیلی در مقابل رژیم نظامی سال ۱۹۶۴ در برزیل اتفاق افتاد.

فیلم زمین محنت‌زده[۴]، که مانیفستی عملی برای زیبایی‌شناسی گرسنگی بود، در برزیل از متعصبانه‌ترین نقد‌های راست و گروه‌های فرقه‌گرای چپ رنج برد.

میان سرکوب داخلی و طردشدگی بین‌المللی، بهترین درس را گرفتم: هنرمندان باید تحت هر شرایطی آزادی خود را حفظ کنند.

تنها از این راه است که می‌توانیم از یک گونه‌ی کاملا اصیل ناتوان‌سازی، یعنی رسمی‌سازی بهترین هنرمندان یک کشور، که اغلب توسط کشورهای توسعه‌نیافته ایجاد می‌شود، خلاص شویم.

با این‌حال، این کنگره در کلمبیا برای من فرصت دیگری است تا برخی ایده‌های مربوط به هنر و انقلاب را بسط دهم. موضوع فقر به این ایده‌ها مرتبط است.

علوم اجتماعی، درباره‌ی آمار فقر به آگاهی دست پیدا کرده‌اند و موجبات انتشار تفاسیری درباره‌ی آن را فراهم آورده‌اند.

نتایج ارائه شده توسط گزارشات سیستم کاپیتالیست، فقرا را به مثابه‌ی شی‌ء به تصویر می‌کشند که باید سیر شوند. در حالی‌که در کشورهای سوسیالیست، ما شاهد جدالی دائمی میان پیشگامان انقلاب کامل و بوروکرات‌هایی هستیم که بشر را به مثابه‌ی شیئ می‌بینند که باید به شکل توده درآید. “اکثریت پیشگامان انقلاب کامل، از هنرمندان تشکیل شده‌اند.” اینان مردمی هستند که نسبت به توده‌های فقیر رویکردی بیشتر حسی و کم‌تر روشنفکرانه دارند.


[۱] Colonial conditioning

[۲] Sterility

[۳] Hysteria

[۱۶] Entranced Earth, 1967

منبع و مقالهٔ تمام‌متن: زیبایی‌شناسی گرسنگی و زیبایی‌شناسی رویابینی