کتاب هر چی تو می‌خوای

ده سال تجربه در یک ساعت

من از سال ۱۹۹۸ تا سال ۲۰۰۸ یه تجربه عجیب داشتم: شروعِ پروژه‌‌ای کوچیک درحدّ یه سرگرمی و تبدیلش به یه کسب‌وکارِ بزرگ و دستِ‌آخر فروشش به‌مبلغِ بیست و دو میلیون دلار. به‌همین‌خاطر، مردم دوست دارن فکرها و نظرات من رو بدونن.

مردم از تجربه‌هام تو این دَه سال می‌پرسن و من داستان‌هام رو براشون تعریف می‌کنم. خیلی از این داستان‌ها دربارهٔ اشتباه‌هاییه که تو این مدت مرتکب شدم و بعضی‌هاشون برام خیلی گرون تموم شدن.

وقتی مردم دربارهٔ شغل و زندگی‌شون ازم مشاوره می‌خوان، من روشِ خودم رو برای حلِ اون مشکلات توضیح می‌دم. خُب، روشِ من فقط یکی از روش‌های ممکنه و حتی خودم می‌تونم دربارهٔ اینکه چرا این روش‌ها می‌تونن اشتباه باشن، باهاتون بحث کنم.

هیچ‌وقت نخواستم که بقیه شبیهِ من باشن. من آدم عجیب‌و‌غریبی‌ام و ممکنه چیزی که به‌دردِ من می‌خوره، به‌کار بقیه نیاد. حالا چرا شما دارین این کتاب رو می‌خونید؟ چون خیلی‌ها فکر می‌کردن داستان‌ها و تجربه‌های من توی این ده سال، ارزشِ شنیدن رو داره.

این کتاب شالودهٔ درس‌هاییه که توی این ۱۰ سال یاد گرفتم و شما می‌تونین اون رو در عرض یه ساعت بخونین. امیدوارم که این ایده‌ها هم توی زندگی و هم توی کسب‌وکار، به‌دردتون بخورن. همین‌طور امیدوارم که با بعضی از اون‌ها موافق نباشین و برام دربارهٔ نوعِ نگاهِ خودتون ایمیل بفرستین؛ چون این همون چیزیه که من دنبالشم، من یه دانشجواَم نه یه استاد.

قطب‌نمای شما چیه؟

اکثر آدم‌ها دلیل کارهایی که انجام می‌دن رو نمی‌دونن. به بقیه نگاه می‌کنن و ازشون تقلید می‌کنن. اجازه می‌دن باد، کشتیِ زندگی‌شون رو به هر سمتی که می‌خواد، ببره. کُلِ عمرشون دنبال چیزهایی هستن که دیگران بهشون توصیه کردن، بدونِ اینکه متوجه باشن این مسیر قرار نیست خوشحال‌شون کنه.

شما فقط یه‌بار زندگی می‌کنین. جوری زندگی نکنین که تو بستر مرگ، حسرت این رو بخورین که به‌جای دنبال‌‌کردن آرزوی بزرگ‌تون، حواس‌تون به چیزهای کوچیک و بی‌ارزش پرت شده. شما باید بدونین چه چیزی خوشحال‌تون می‌کنه و چه کاری ارزش انجام دادن داره.

همین‌طور که داستان‌های کتاب رو می‌خونین، به چند الگوی مشترک می‌رسین. این الگوها فلسفه من هستن؛ باتوجه به دَه سال تجربهٔ شروع و رشددادنِ یه کسب‌وکارِ کوچیک:

  • هدفِ کسب‌وکار پول نیست؛ هدفِ کسب‌وکار رسیدن به رؤیاهای خودتون و دیگرانه.
  • تأسیس یه شرکت راهِ خوبی برای بهترکردن دنیا و همین‌طور ارتقای شخصیِ خودتونه.
  • وقتی شرکتی رو می‌سازین، درواقع دارین آرمان‌شهرتون رو می‌سازین؛ جایی که دنیای آرمانی خودتون رو طراحی می‌کنین.
  • هیچ‌وقت کاری رو صرفاً برای پول انجام ندین.
  • کسب‌وکار رو فقط برای سودِ شخصی راه نندازین؛ به‌دنبالِ کمک به دیگران باشین.
  • موفقیت، ازطریقِ پافشاری برای بهبود و نوآوری به‌دست میاد، نه پافشاری روی کاری که نتیجه‌ای نمی‌ده.
  • طرحِ کسب‌وکارِ شما فقط یه توهّمه؛ نمی‌تونین بدون انجام کاری بفهمین که مردم واقعاً چی می‌خوان.
  • شروعِ بدونِ سرمایه، یه مزیّته؛ برای کمک به مردم نیازی به پول نیست.
  • نمی‌تونین همه رو راضی نگه دارین؛ با خیال راحت یه عده رو حذف کنین.
  • کاری کنین که چرخِ کسب‌وکارتون بدون شما هم بچرخه.
  • هدف واقعیِ انجام هر چیزی شادبودنه؛ پس فقط کاری رو بکنین که خوشحال‌تون می‌کنه.

معنیِ این جمله‌ها چیه؟ هدف چیه؟ شما چه‌طور باید این‌ها رو تو شرایط خودتون به‌کار ببرین؟

خُب… من دوست ندارم زیاد دربارهٔ خودم حرف بزنم، اما برای اینکه این نکته‌ها روشن‌تر بشن، باید داستانِ خودم رو براتون تعریف کنم.