کتاب کافه چرا
کتاب کافه چرا (The Why Café) نوشتهی «جان استرلکی» (John Strelecky)، داستانی نسبتا کوتاه و کاملا تمثیلی است که خواننده را به فکر فرو میبرد و باعث میشود پرسشهایی ذهن ما را به خود مشغول کنند؛ پرسشهایی مهم و در عین حال ساده که بیشتر ما با وجود تمام سادگیشان، آنها را نادیده میگیریم و از پاسخ دادن به آنها طفره میرویم.
جان استرلکی، سخنران انگیزشی و نویسندهی پرفروش آمریکایی است. او در دانشگاه North West در رشتهی مدیریت تحصیل کرده است. کتابهای او به موفقیت جهانی دست یافتهاند؛ و کتاب کافه چرا اولین کتاب موفق این نویسنده است. برای اطلاعات بیشتر راجع به این نویسنده، میتوانید به وبسایت زیر رجوع کنید:
این کتاب در سال ۲۰۰۲ میلادی برای بار اول با نام «کافهای در لبهی جهان» (The Cafe on the Edge of the World) توسط خود نویسنده انتشار یافت. پس از یافتن محبوبیت فراوان طی یک سال، در سال ۲۰۰۳ میلادی با نام «کافهی چرا اینجایی» (The Why Are You Here Café) منتشر شد؛ و در نهایت در سال ۲۰۰۶ میلادی باز تغییر نام داده و با نام فعلی (کافه چرا) انتشار یافت.
همانطور که از اسم کتاب پیداست؛ پرسشهایی شالودهی داستان را تشکیل میدهند. نویسنده در این کتاب تلاش میکند تا در قالب داستان، خوانندگان را به پاسخ دادن به این سوالات اساسی تشویق کند و ایشان را به سمت پاسخهایی مناسب هدایت کند؛ پاسخهایی که (از نظر من) انسانها در سنین کم بیشتر به دنبال آن هستند. با گذر زمان و افزایش درگیریهای روزمره، پاسخهایی که در کودکی به این سوالات میدهیم دستخوش فراموشی میشوند؛ درحالی که همین پاسخها هستند که مسیر زندگی افراد را تعیین میکنند.
داستان کتاب از زبان فردی به اسم «جان» نقل میشود، فردی که شاید خود نویسنده در دنیای تمثیلیاش است. احساسی که این فرد بازگو میکند، شاید افکار جمع کثیری از ماست:
«احساس میکردم دارم زندگیام را با پول عوض میکنم، که به نظر معاملهی خوبی نبود!»
شاید همین افکار و احساسات است که شخصیت اصلی داستان را ناخواسته به سمت کافهای مرموز هدایت میکند؛ کافهای در ناکجاآباد که جان پس از سردرگمی و خستگی فراوان و اتمام تقریبی بنزین ماشینش از آنجا سر درمیآورد. اتفاقاتی که در این کافه میافتد، به سرعت نشان میدهد که اینجا یک کافهی معمولی نیست؛ شاید مکانیست در ذهن مشوش و پر از فکر جان و شاید نیز در دنیای خواب، به هر حال اتفاقاتی که در کافه میافتد اتفاقات روزمره و عادی نیست.
و سه سوال اساسی روی منوی این کافه وجود دارد، که موضوع اصلی داستان این سوالات هستند و عوامل کافه مشتریان را به تفکر راجع به آنها تا آماده شدن سفارششان تشویق میکنند:
- چرا اینجایی؟
- از مرگ میترسی؟
- آیا راضی هستی؟
در ابتدا جان سوال اول را با سوالی بدیهیتر اشتباه میگیرد، او فکر میکند که منظور از سوال دلیل حضور او در کافه است. اما با گذشت روند داستان و با کمک پیشخدمت و صاحب کافه (که در کافهی خود آشپزی هم میکند) منظوری عمیقتر را در پس این پرسش درک میکند؛ منظور سوال دلیل حضور او در این جهان است.
در طول داستان و با بحثهایی که بین جان و افراد حاضر در کافه شکل میگیرد، خواننده خود را در حال تفکر در مورد همان سوالات و بحثها میبیند. در نهایت کتاب اما پاسخی مشخص به این پرسشها نمیدهد، زیرا هرکس باید خود پاسخ مناسب خود را پیدا کند؛ همانند جان که کافه را با ذهنیتی نو اما همچنان در حال تفکر به پاسخ این پرسشها ترک میکند.
در نهایت خواندن این کتاب و تفکر دربارهی پرسشهای آن را به همهی انسانها، چه کسانی که نمیدانند دلیل وجودشان چیست و چه کسانی که میدانند، توصیه میکنم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
همکاری با مرکز پخش کتاب چشمه
مطلبی دیگر از این انتشارات
سفر با لباس مبدل
مطلبی دیگر از این انتشارات
چطور یادداشتبرداری کنیم؟