معرفی کتاب مخمصه ی حیوانات


ترم دوم دانشگاه، استادی داشتیم از فرنگ برگشته که در بین درسش گه گاه به ما تازه دانشجو شده ها پیشنهاد خواندن کتاب هایی را میداد، کتاب هایی که معرفی میکرد معمولا جز کتب مطرح ادبیات ایران یا جهان بودند و شاید همین هم شانس خواندن آن کتاب ها توسط دانشجویان را بیشتر میکرد. یا شاید هم نوع بیان استاد به گونه ایی بود که ما به خواندن آن کتاب ها ترغیب شویم مثلا خوب به یاد دارم که روزی کتاب رمان ایرانی قطوری که با نشانه گذار های فلوراسنت علامت گذاری های دقیقی شده بود را، همراه خود آورده بود،فقط برای این که در بین تدریسش که میخواهد به موضوع آن اشاره کند، خود کتاب را هم به ما نشان دهد(و من متحر مانده بودم که اولا مگر رمان را هم علامت گذاری میکنند و ثانیا وقتی نمیخواسته کتاب را به هیچ کداممان امانت دهد چرا اصلا آن کتاب قطور را با خود حمل کرده و صرفا به بیان اسم آن بسنده نکرده؟)
به هرحال هر دلیلی داشت، من معمولا سعی میکردم پیگیر کتابی که معرفی شده شوم، یکی از آن کتاب ها قلعه ی حیوانات بود، شاهکاری از نویسنده ی معروف انگلیسی جورج اورول
کتاب معروفی که به کمک تمثیل در واقع به انتقاد از اوضاع سیاسی دوره ایی میپردازد اما به گونه ایی نوشته شده که امکان همزاد پنداری با آن به شدت بالاست، طوری که گاهی حتی دیده میشود از بریده ایی از آن کتاب بدون تغییر برای اوضاع سیاسی زمان های مختلف استفاده میشود. کتاب به بیانی ساده در تلاش برای نشان دادن روند تخریب یک انقلاب است.

آن کتاب آنقدر برای من جذاب بود که اکنون سال هاست که هنگام معرفی کتاب به دوستانم، معمولا به عنوان معدود کتابی که دوبار آن را خواندم از آن نام می برم.
اما مهمترین و جذاب ترین چالش ذهنی که کتاب برای من ایجاد کرد نقش اسنوبال بود، نقش مثبت داستان که در همان اوایل انقلاب از روند داستان خارج می شود و تا انتها این سوال را در ذهن خواننده خواهد گذاشت که اگر اسنوبال می ماند، آینده ی قلعه ی حیوانات چگونه میشود؟ به علاوه اینکه من برای اکثر نماد های داستان میتوانستم شخصیتی در جهان خارج در نظر بگیرم اما نمیدانستم اسنوبال زمان و انقلاب ما دقیقا چه کسی بوده، در این سال ها گاهی افرادی را در ذهن اسنوبال میدیدم و گاهی هم فکر میکردم که نه، تفاوت هایی با اسنوبال داستان دارد.
به هرحال این کشمکش های ذهنی من برای یافتن اسنوبال و همچنین برای اینکه بدانم اگر او در داستان باقی می ماند چه میشد، باعث شد چند وقت پیش که در گشت و گذارهایم در دنیای کتاب ها متوجه کتابی به نام (مخمصه ی حیوانات) شدم که در خلاصه ی آن گفته شده بود که این کتاب بازگشت اسنوبال به مزرعه را حکایت می کند، مشتاق شدم که به عبارتی ادامه ی مزرعه ی حیوانات را بخوانم و امیدوار شدم دوباره طعم شیرینی که چندسال پیش چشیده بودم را تجربه کنم.
و اول اسفند که موضوع چالش کتابخوانی طاقچه در این ماه را دیدم(کتابی که داستانش در طبیعت اتفاق می‌افتد) شروع کردم به خواندن مخمصه ی حیوانات.

راستش صادقانه بخواهم بگویم کتاب آن چیزی نبود که انتظارش را داشتم، اولا کتاب هجویه نویسی بود بر مزرعه ی حیوانات و طبیعتا همین برای منی که، مزرعه ی حیوانات را جز موفق ترین کتاب ها میدانم، میتواند چندان خوشایند نباشد ثانیا(این مورد خطراسپویل دارد) در کتاب نشان داده شده که اسنوبال هم سر کار باشد باز به نوعی دیگر، مشکلاتی وجود خواهد داشت و در این مورد هم من هنوز ترجیح میدهم اسنوبال را قهرمان ذهنم بدانم نه کسی مثل بقیه ی خوک ها ثالثا کتاب نه به اندازه ی مزرعه ی حیوانات همه گیر بود و نه به اندازه ی آن روان، انگار بخشی از تاریخ را جلوی خود گذاشته و سعی کرده آن را روی مزرعه ی حیوانات پیاده کند در حالی که در کتاب مزرعه ی حیوانات این نگرش به این وضوح دیده نمیشد و برعکس خواننده بود که میتوانست وقایع کتاب را با هر حکومتی که بخواهد تطبیق دهد.
اما با این حال کتاب را به همه ی کسانی که قلعه ی حیوانات را خوانده اند پیشنهاد میکنم، مخصوصا اگر هنوز زمان زیادی از خواندن آن نگذرانده اند و جزئیات آن را خوب به خاطر دارند چرا که فلش بک هایی در کتاب وجود دارد، که اگر مثل من چندسالی از خوانشتان گذشته ممکن است دقیق آن را به یاد نیاورید.
این کتاب را می توانید از طاقچه هم دریافت کنید:

https://taaghche.com/book/93067