کتاب هایی که تا اینجای نوروز خواندم!

خب امروز روز هشتم عیده و با توجه به اینکه تا الان کتابای حدودا زیادی خوندم می خوام معرفی شون کنم !

1. کتاب باد در بیدزار

یه کتاب ملایم! تو این کتاب با طبیعت همراه میشین و دلیلش هم اینه که جریان زندگی حیواناته نه زندگی انسان ها! یه جورایی یه کتاب خاصه که کمتر کتابی مثلش پیدا میشه! و یه جورایی شخصیت های نمادینی داره، وزغ نماد ... نه شاید بهتر باشه نگم و بذارم خودتون برین و بخونین و کشف کنین! ولی خلاصه چون در طبیعته و توصیف های زیادی هم از طبیعت داره، شما رو از دنیای شلوغ انسان ها به یه طبیعت اروم و دلنشین می بره! توصیه می کنم بخونین:)

2. کتاب رویای دویدن

چه حسی داره که یه روز یکی از بهترین دونده های مسابقات مدرسه باشی و بعد، یکی از پاهات قطع بشه!؟ چطور به زندگی بر می گردی؟! اونم وقتی که حالا نه تنها نمیتونی بدوی، حتی نمی تونی درست و حسابی راه بری؟!

این کتاب داستان یه دختر 16 ساله دونده است که پاش قطع میشه و این یه ضربه خیلی بزرگ بهش وارد می کنه ... طوری که در ابتدا از همه چیز فاصله می گیره و افسردگی می گیره و بعد کم کم یاد می گیره چطور در جریان زندگی پیش بره و حتی دوباره رویای دویدن رو در ذهنش رشد بده! تو این مسیر با یه دختر دیگه که فلج ذهنی هست اشنا میشه و اینبار نه تنها رویای خودش رو عملی می کنه، حتی می خواد برای عملی کردن یکی از رویاهای اون دختر تلاش کنه!

3. کتاب بادبادک زرد

و باز هم دست و پنجه کردن با غول سرطان ... سرطان برای یه دختر کوچولوی 7 ساله دشمن خیلی بزرگیه! و لفتر که دوست داره " ال " صداش کنن باید شاهد جنگیدن خواهر کوچیکش " اکو" با این غول باشه! و در عین حال خودش هم با غول ناامیدی، رفتن به یه مدرسه جدید، بد شدن اوضاع مالی خانواده اش و دیدن ضعیف شدن خواهرکوچولوش و هزارتا مشکل دیگه دست و پنجه نرم کنه!




خب! باید بگم خسته شدم :) ولی هنوز یک، دو، سه، چهار و شاید پنج تا کتاب دیگه مونده! و تو پست های دیگه معرفی شون می کنم:))

#چالش_نوروزی_جزیره_کتاب