گفتی از خواندنها ...
کم بین و کم باش و کم جو
اریک فروم در کتاب «به نام زندگی» در مورد سرریزی (overflow) صحبت میکند و آن را در دو دسته سرریزی خوب یا فراوانی (abundance) و سرریزی بد یا زیادت (superfluity) قرار میدهد. سرریزی بد مثل طغیان رودخانه که میتواند فاجعهبار باشد و سرریزی خوب مثل فراوانی محصول که منبع برکت است. او درنهایت این پرسش را مطرح میکند که آیا زیادت به ملال، بیزاری و نفرت نمیانجامد؟
دنیای دیجیتال و در دسترس بودن بیشازحد هم علائمی از زیادت را بروز دادهاند که نگرانی متفکران را برانگیخته است. به همین دلیل امروزه مطالعه کتابهای آسیب شناسانه در حوزه اینترنت و رسانههای اجتماعی به دلیل ماهیت جهانشمولی که دارد ضروری است زیرا با توجه به ضریب نفوذ بالای فناوری اطلاعات در زندگیمان بیشازپیش به آگاهی و مهارت نیاز داریم تا «نقشی که قرار است فناوری در زندگی ما بازی کند را تحت کنترل درآوریم».
هدف کتاب «مینیمالیسم دیجیتال» بیان دلایل درستی مینیمالیسم دیجیتال و اقناع شما به اخذ رویکرد بهرهکشی حداقلی از فناوریهای نوین مبتنی بر تلفنهای هوشمند و اینترنت بهویژه رسانههای اجتماعی است. نویسنده فقط نیروی اراده و ارشاد برای خلاصی از افسون فناوریهای جدید را کافی نمیداند. چون سازندگان به جذابیت و اعتیادآور بودن محصول توجه دارند و فشارهای فرهنگی هم از آن پشتیبانی میکند.
تجربه نویسنده این است که هرگاه دربارهی نگرانیهای مرتبط با فناوریهای جدید بهصورت عمومی بحث میشود، مدافعان فناوری با مطرح کردن مثالی خاص بهسرعت بحث را به سمت فواید آن میکشانند. درنهایت نیز نتیجه میگیرند که کنار گذاشتن این فناوریها به دلیل بیفایدگیشان اشتباه است. متأسفانه این تاکتیک در بیشتر موارد موفق است. اما آنچه کتاب میخواهد به مدافعان فناوری بگوید آن است که زمینههای مزایای استفاده از ابزار با زمینههایی که باید در استفاده از ابزارها محتاط باشیم باهم فرق دارند. «در حقیقت صحبت دربارهی مزایا نیست، بلکه درباره استقلال است».
البته نویسنده بیش از آنکه مردم را برای تسلیم شدن در برابر صفحهنمایش مقصر بداند انگشت خود را به سمت صاحبان فناوری میگیرد: آنچه آن را «اقتصاد توجه» و «بلعیدن وقت شما» میخواند. سودجویانی که فهمیدهاند فرهنگ تحت سلطه گجتها و کارافزارها ثروت زیادی با خود به ارمغان میآورد. به نقل از یکی از مهندسان سابق گوگل: «آنها میخواهند شما از راههای خاص و برای مدت طولانی از آن استفاده کنید چون پولشان را از این راه به دست میآورند». آنها تشویق اعتیاد رفتاری را با دو ترفند پاداش مثبت متناوب (لذت ندانستن حجم پاداش مثل خریدهای بختآزمایی) و انگیزه جلب تائید اجتماع (بخوانید گرفتن لایک) انجام میدهند. نیروهایی که مغز ما نسبت به آنها بهشدت حساس است. به این طریق مدام ما را بهسوی گوشیهایمان میکشانند.
پس استبداد دیجیتال با نیرویی قدرتمند میتازد که با روشهای آنی و ضربتی قادر به غلبه نیستیم. بلکه نیاز به ایجاد نگرشی تکاملی مبتنی بر ارزشهایمان داریم. هر ابزار فناوری پیش از بهکارگیری باید بتواند از صافی سؤالاتی پیرامون چرایی و چگونگی استفاده با پاسخهایی روشن و واضح بگذرد و این همان مینیمالیسم دیجیتال است: «فقط روی تعداد کمی از فعالیتهای بهینه و با دقت انتخابشده تمرکز کنید. فعالیتهایی که ارزشمندی آنها روشنشده است و از سایر فعالیتها کاملاً چشمپوشی کنید». اگر فناوری مزایای کمی عرضه کند یا مطابق انتظار نباشد آن را نادیده میگیرند. مینیمالیستها مراقباند که نوآوریها یک منبع حواسپرتی نباشند بلکه ابزاری برای پشتیبانی زندگی بهتر باشند. آنها با ممارست در چشمپوشی از ویژگیهای مازاد فناوریهای جدید مهارت مییابند و حواسشان به سپری شدن زمان هست! باید توجه داشت که «هزینه هر چیز، میزانی از زندگی است که بلافاصله یا در بلندمدت باید برایش پرداخت». سنجش زمان را انجام دهید تا متوجه شوید چه چیزی از دست میدهید و چه چیزی به دست میآورید. فلسفه مینیمالیستی در مقابل فلسفه ماکسیمالیستی است که فرهنگ غالب آن را ترویج میکند. طرز فکری که میگوید اگر چیزی کمترین ارزش و جذابیت را دارد نباید از آن چشمپوشی کرد.
کتاب سه دلیل کلی برای اثبات درستی مینیمالیسم دیجیتال اقامه میکند:
- آشفتگی پرهزینه است: در بیشتر موارد هزینهی جمعی چیزهای بیاهمیتی که زندگیمان را با آنها آشفته کردهایم بهمراتب بیش از مزایای کوچکی است که هر بخش از این آشفتگیها بهصورت جداگانه قرار است در اختیار ما قرار دهد. بهعبارتدیگر گاه «بیشتر» نتیجه «کمتری» میدهد.
- بهینهسازی مهم است: باید یاد بگیرید که از همان ابزارهای منتخب هم بهصورت گزینشی و بهینه استفاده و از ویژگیهای غیرمفید حذر کنید. مثلاً یاد بگیرید به برخی ابزارها فقط در بازه زمانی خاصی توجه کنید.
- هدفمندی رضایتبخش است: تحت کنترل قرار دادن ابزارهای دیجیتال به گونه هدفمند بیشترین میزان رضایتمندی را همراه دارد. حس انسانی که ما برده فناوری نشدهایم و استقلال خود راداریم. چنانچه نویسنده میگوید: «این خود یک شکوفایی انسانی است؛ یعنی احساس معنادار بودن که از عمل آگاهانه به دست میآید».
کتاب مثالهای متعددی برای تفهیم این اصول بیان میکند. سلوک کتاب در پیشبرد مینیمالیسم دیجیتال سه مرحله ایست:
- دوره سیروزه امساک از برخی فناوریها. تعطیلی موقت باعث میشود نسبت به ارزشهایتان شفافیت بیشتر داشته باشید.
- کشف ابزارها و فناوریهای دیجیتال واقعاً ضروری در این دوره امساک (امور مفیدی که جایگزین غیر دیجیتال ندارند). حواستان باشد که «راحتی» را با «مهم» بودن اشتباه نگیرید. شاید نبود راحتی «مفید» هم باشد.
- بازگرداندن ابزارهای شناساییشده بهصورت بهینه به زندگی
نویسنده برای قوام تصمیمها تمرینهای زیر را توصیه میکند:
الف. خلوتگزینی را بهعنوان فرصتی برای تدبر و تعمق و مراقبه از دست ندهیم. تلفنهای همراه به خلوت ما تجاوز کردهاند و نمیگذارند که با افکار خود تنها باشیم. با اجتناب از تنهایی دستاوردهای مثبتی همچون توانایی شفاف کردن مسائل دشوار، تعدیل احساسات، شجاعت رفتار بر اساس اخلاقیات و تقویت روابط حاصل نمیشود.
ب. لایک نکنید. رسانههای اجتماعی دارای یک پارادوکس هستند: حس میکنیم به ما شادی میبخشند و حس اجتماعیمان را تقویت میکنند اما درواقع هرچه بیشتر صرف اتصال به این سرویسها بکنیم احتمالاً منزویتر خواهیم شد. درواقع با رسانههای اجتماعی فکر میکنیم با دیگران ارتباط داریم و همزمان احساس تنهایی میکنیم. هم شادیم و هم غمگینیم.
مسئله مهم آن است که استفاده از این رسانهها باعث میشود مردم از معاشرت در دنیای واقعی، که بسیار باارزشتر است، دور شوند. یکی از مقصران آشکار آن است که تعامل آنلاین آسانتر و سریعتر از مکالمات قدیمی است. انسانها بهطور طبیعی به فعالیتهایی گرایش دارند که در کوتاهمدت به انرژی کمتری نیاز داشته باشد حتی اگر در بلندمدت ضرر برساند. با این کار شبکههای مغزی که در پردازش مسائل اجتماعی کارایی دارد بلااستفاده میماند و این امر باعث برآورده نشدن نیاز شدید ما به اجتماعی بودن میشود. به همین دلیل ارزش ایجادشدهی یک نظر در فیسبوک یا یک لایک در اینستاگرام، هرچند واقعی، در مقایسه باارزش ایجادشدهی گفتگویی حضوری و غیر دیجیتالی یا فعالیتی مشترک در دنیای واقعی بسیار کمتر است.
پ. پیامها را تجمیعی و در دورههای زمانی پاسخ دهید. بهعبارتدیگر از چت و پاسخگویی لحظهای بپرهیزید تا حواسپرتی لحظهای نداشته باشید. همچنین ساعات خاصی را برای تماسهای تلفنی اختصاص دهید. آژیر هشدار برنامهها را خاموشکنید. رسانههای دیجیتال و خبرهای فوری را از گوشی حذف کنید و در صورت نیاز، دسترسی از روی رایانه باشد تا همین سختی دسترسی شمارا محدود کند.
ت. اوقات فراغت خود را با سرگرمیهای خوب و مناسب احیا کنید. وقتی اوقات فراغت پر شود دیگر نیازی به سرگرمیهای بیهوده نخواهد بود. کتاب از اصل بِنِت یاد میکند: «صرف انرژی بیشتر برای اوقات فراغت درنهایت انرژی بیشتری در شما ایجاد میکند». تجربه دنیا از طریق صفحهنمایش منجر به عدم تطابق بین تجهیزات و تجربههای ماست. بهتر است با دنیا مستقیماً با حواس خودمان درگیر شویم. صنعتگری یکی از شاخصههای بشری است و انجام آن موجب رضایتمندی عمیقی است. در فرهنگی که صفحهنمایش جای صنعتگری را بگیرد افراد به داشتن مهارت تظاهر میکنند به همین دلیل راه نجاتی را که با ایجاد عزتنفس به دست میآید را از دست میدهند (ر.ک فیلسوفی در تعمیرگاه). پس از مهارتهایتان برای تولید چیزهای باارزش در دنیای فیزیکی استفاده کنید. شاید بد نباشد هر هفته چیزی بسازیم یا تعمیر کنیم!
ث. معاشرتهای پرانرژی و باکیفیت را تجربه کنید. در ملاقات دنیای واقعی نوعی غنای حسی و اجتماعی وجود دارد که در ارتباطات مجازی از بین میرود.
در پایان، کتاب به این نکته توجه دارد که رسیدن به مینیمالیسم کار آسانی نیست. «باید این فعالیتها را نوعی مبارزه در نظر بگیرید. شما چیزی ارزشمند از شبکههای آنها میخواهید و آنها میخواهند استقلال شمارا تضعیف کنند». برای پیروزی در این نبرد هم به آمادهسازی نیاز دارید و هم به تعهدی جدی برای جلوگیری از استثمار. دست آخر اینکه فکر نکنید که فرایند مینیمالیسم یکبار برای همیشه است بلکه فرایندی است که نیاز به اصلاح مداوم دارد و همواره باید بپرسیم که این ابزار را به چه دلیل و در چه شرایطی میخواهیم استفاده کنیم.
در مقام مقایسه سبک و بیان، کتاب «پیگیر اخبار نباشید» رولف دوبلی، که آنهم نقدی بر یکی دیگر از حواسپرتیهای جهان معاصر دارد و بهنوعی مینیمالیست خبرخوانی را ترویج میکند، موفقتر است و با متنی صریحتر اقامه ادله و شرح راهحل میکند. همچنین کتاب «اینترنت با مغز ما چه میکند» کتاب سودمند دیگری در این حوزه است که برخی جنبههای دیگر تأثیر فناوری دیجیتال را به ما نشان میدهد. مطالعه این دو کتاب هم به علاقهمندان توصیه میشود.
مطلبی دیگر از این انتشارات
آموزههایی از کتاب "قدرت موفقیت شخصی" /برایان تریسی
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب هایی که من خوندم (2) آخرین چیزی که به من گفت
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب هایی که من خوندم (3) قتل در قطار سریع السیر شرق