مبتلا به اسکیزوفرنی. اینجا از تجربیاتم میگم. به والله، به پیر، به پیغمبر فیلم «یک ذهن زیبا» رو دیدم.
معرفی چهار کتابی که به تازگی خواندم...
1) انجمن قتل پنجشنبه ها / نویسنده: ریچارد آزمن
کتاب «انجمن قتل پنجشنبه ها» اولین بار در سال 2020 منتشر شد. در یه روستای آرام و خلوت، چهار دوست هر هفته جمع می شوند تا در مورد جنایت های حل نشده صحبت کنن؛ آن ها اسم خودشون رو «انجمن قتل پنجشنبه ها» گذاشتند. وقتی جسد یکی از اهالی روستا (مهندس ساخت و ساز در روستا) به همراه عکسی اسرارآمیز در کنارش پیدا می شود، اعضای «انجمن قتل پنجشنبه ها» با اولین پرونده ی واقعی خود رو به رو می شوند. اما تعداد جسدها افزایش پیدا میکنه و اعضای این انجمن کانلاً درگیر حل این معمای جنایی می شوند.
- نظر من: « داستان یه کوچولو کند پیش می رفت ولی به آخر کتال و حدس هایی که اشتباه بودند میارزید. ایده جنایی معمایی داستان قشنگ بود ولی میشد یکم روند داستان تندتر باشه. در کل سرگرم کننده اس و اگه صبور باشین و تا آخر کتاب پیش برید درعوض چندتا قتل دارین که کشف معمای اونا به همین راحتیها نیست. و ترجمه ی نشر نون بهتره.
قسمتی از متن کتاب:
«الیزابت» با «پنی»، انجمن قتل پنجشنبه ها را تأسیس کرده بود. «پنی» سال ها در اداره ی پلیس «کنت» بازرس بود و پرونده های قتل های حل نشده را با خود می آورد. راستش قرار نبود به پرونده ها دسترسی داشته باشد، ولی کسی که خبردار نمی شد، نه؟ از یک سنی که بگذرید، تقریبا می توانید هر کاری دلتان خواست بکنید. به جز پزشک و بچه هایتان، هیچ کس چیزی به
شما نمی گوید.
2) آس و پاس در پاریس و لندن / نویسنه: جورج اورل
کتاب آس و پاس در پاریس و لندن، اولین بار در سال 1933 منتشر شد. کتاب شرح حال عجیب و جذابی داره که مثل یک رمان نوشته شده، بدون هیچ ترس و هراسی و با شوخ طبعی،داستان ماجراجویی های یک نویسنده ی انگلیسی فقیر را در دو شهر لندن و پاریس حکایت می کنه. اورول در بخش مربوط به شهر پاریس، به شکلی فوق العاده ای از آشپزخانه های رستوران های شیک فرانسه می گوید؛ آشپزخانه هایی که قهرمان داستان در آن ها، ظرف می شورد یا زمین را طی می کشد. و در شهر لندن و در حالی که به دنبال کار می گرده، با دنیای دوره گردها، بی خانمان ها و کمپ های اقامتی مجانی آشنا می شه.
- نظر من: «در داستان به یاد ماندنی این دو شهر می توانیم برخی از حقایق تلخ درباره ی فقر و جامعه رو بخوانیم. توصیفات جورج اوروِل در مورد فقر و سبک زندگی فقیرانه در پاریس و لندن بینظیره. ترجمه نشر ماهی به نظرم از همه بهتره.»
قسمتی از متن کتاب:
در واقع وقتی شما فقیر می شوید، به کشفی می رسید که مهم تر از بعضی اکتشافات دیگر شماست. شما ملال و دردسرهای حقیر و آغاز گرسنگی را کشف می کنید، اما خاصیت رهایی بخش فقر هم بر شما آشکار می شود: این واقعیت که فقر، آینده را از بین می برد. این حرف کم و بیش واقعیت دارد که هر چقدر پولتان کمتر باشد، نگرانی تان هم کمتر است. وقتی از دار دنیا سیصد فرانک دارید، بزدلانه ترین ترس ها احاطه تان می کند. وقتی فقط سه فرانک دارید، همه چیز برایتان علی السویه است، چون این سه فرانک شما را تا فردا زنده نگه می دارد و اساسا نمی توانید به بعد از فردا فکر کنید.
3) زندگی در پیش رو / نویسنده: رومن گاری
رمان زندگی در پیش رو، داستان پسربچه ای عرب و یتیم و چهارده سالهایه به اسم محمد که به نام مومو شناخته میشه و صمیمیت و سرسپردگی اش به مادام روزا، پیرزنی 68ساله و در حال مرگه. مادام روزاِ یهودی لهستانی جزئی از جان سالم به در بردگان اردوگاه های جنگ جهانی دوم و تن فروشی بازنشسته است. مومو، از زمانی که به خاطر می آورد، جزو یکی از خانه به دوشان در مهمان خانه ی مادام روزا در پاریس بوده است. اما زمانی که چکی که هزینه ی نگهداری از او را می پرداخت، دیگر به مهمان خانه ارسال نمی شه و وقتی مادام روزا مریض تر از آن می شه که بتواند پله های ساختمان را بالا بیاید و به اتاقشان برسد، مومو تصمیم می گیرد هر طور که می تواند به مادام روزا کمک کند و او را تحت حمایت خودش قرار بده.
- نظر من:« رمان زندگی در پیش رو عاشقانه ی ظریف و گاهی هولناک میان مومو و مادام روزا ست، که زندگی برایش هنوز سوال است و میخواهد همه چیز را بداند. همینطور دارای شخصیت های دیگری از قبیل مردان زن نما، صاحبان روسپی خانه و جادوگران شفا دهنده ی مهاجر در زاغه نشین های پاریسه. گذشته از نمایش خنده دار اما تلخ زندگی پسری یتیم و مهاجر،این رمان نقدی بر رفتار فرانسوی ها با مهاجرین، فقرا و سالخوردگانه که هم زمان می تواند زننده و هم امید بخش باشه.
قسمتی از متن کتاب:
تف به هرچی هروئینی است. بچه هایی که هروئین می زنند به خوشبختی همیشگی عادت می کنند. کارشان تمام است. چون خوشبختی وقتی حس می شود که کم بودنش را حس کنیم. آن هایی که از این چیزها به خودشان تزریق می کنند، حتما در جستجوی خوشبختی هستند و فقط احمق ترین احمق ها برای پیدا کردن آن، چنین راهی را انتخاب می کنند. من هرگز گرتی نشدم. چند بار با دوستانم ماری جوانا کشیدم. آن هم برای اینکه باهاشان همراهی کرده باشم. به هر حال، ده سالگی سنی است که آدم خیلی چیزها را از بزرگترها یاد می گیرد. اما من میل چندانی به خوشحالی نداشتم. زندگی را ترجیح می دادم.
4) پانزده سگ / نویسنده: آندره الکسیس
داستان، روایت یک شرط بندی بین دو تن از خدایان یونانی با نام های هرمس و آپولو، به بخشیدن ذهن و زبان انسان ها به چند سگ تو یه کلینیک دامپزشکی در تورنتو هستند، منجر می شود. این گروه سگ ها، که به یک باره قادر به اندیشیدن به افکاری بسیار پیچیده تر شدن و به دو گروه با نظراتی متضاد تبدیل می شوند: گروهی به مقاومت در برابر شیوه های جدید تفکر و گروه دیگر که با آغوش باز به استقبال تغییرات می رود. خدایان از بالا تماشاگر قدم گذاشتن این سگ ها به دنیایی ناآشنا هستن و ایجاد تفرقه به دلیل به وجود آمدن عقاید و احساسات متفاوت بین این موجودات رو مشاهده می کنند.
- نظر من:« هر کدام از سگ ها سرنوشت متفاوتی پیدا می کند: ویلی بنجی از خانه ای به خانه ی دیگر می رود، پرنس به شعر و شاعری روی می آورد و مجنون، رابطه اش با زوجی مهربان را از یاد برده و باعث عوض شدن مسیر زندگی شان می شود. این رمان تأثیرگذار، خوبی ها و بدی های فهم و خودآگاهی انسان رو بیان می کنه.
قسمتی از متن کتاب:
بیشتر سگ ها در سکون نشستند، شکی نبود که درگیر درک منظور شازده بودند. ولی این همه مکس زیاده از حد بود. موضوع فقط این نبود که شازده داشت زبان واضح و شریف شان را پیچ می داد، مسأله این بود که شازده ورای سگ بودن رفته بود. هیچ سگ واقعی ای نمی توانست چنین مهملاتی را به زبان بیاورد. شازده لیاقت این را نداشت که یکی از آن ها باشد
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب هایی که تا اینجای نوروز خواندم!
مطلبی دیگر از این انتشارات
شاهنامه، کوتاه و به زبان ساده(قسمت دوم)
مطلبی دیگر از این انتشارات
کم بین و کم باش و کم جو