instagram: ahmad_pourakbar
برف در تابستان
در کتاب برف در تابستان شما همراه با زندگی، اندیشه، احساس و دغدغه های یک راهب بودایی می شوید که در دهکده ای دورافتاده، با امکاناتی اولیه و به دور از خانواده زندگی می کند.
با خواندن این کتاب شما با نویسنده در دل جنگل قدم می زنید، به شیرجه قورباغه ای در برکه آبی نگاه می کنید، با خرگوش، سنجاب، سوسمار و دارکوبی دوست می شوید، گاه در خلوت و سکوت شب دلتنگ عزیزی می شوید، با خواندن نظر فیلسوف، روانشناس و یا شعر شاعری سر ذوق می آیید، از هم صحبتی با دوستی لذت می برید ، با گوش سپردن همدلانه و بی قضاوت به آرزوها، جاه طلبی ها و دغدغه های مردم عادی یاد می گیرید و با سوالات ساده و هوشمندانه نویسنده در مورد جنبه های مختلف زندگی، به فکر فرو می روید و گاه به خود می آیید.
در این همراهی ما ناخواسته تجربه نظاره کردن می کنیم، نظاره کردن خود، دیگران و طبیعت.
ترغیب می شویم از چیزهای کوچک لذت ببریم و از میل به داشتن کم کنیم و توجه مان را معطوف به بودن کنیم. ساده زندگی کنیم، کمتر فکر کنیم و بیشتر تجربه و مشاهده کنیم.
ترغیب می شویم نه تنها در خلوت بلکه در تمام اوقات روزمان بهشیار باشیم.
پ.ن: دکتر نیما قربانی در مقدمه کتاب بهوشیاری را اینگونه تعریف می کند: «بهوشیاری(midfullness) به معنای پرورش فرآیندهای طبیعی آگاهی و توجه است. بهوشیاری، هشیاری شفاف به افکار، احساسات، حس های جسمانی، اعمال و محیط اطراف است»
مطلبی دیگر از این انتشارات
اودیسه فضایی 2001
مطلبی دیگر از این انتشارات
زندگی نزیسته(Unlived Life)
مطلبی دیگر از این انتشارات
بیا تا غم فردا نخوریم؛ نقدی کوتاه بر فیلم انجمن شاعران مرده