آب است که لب تشنه لب های تو مانده

نگاهی مروری بر کتاب «وقعۀ الطف»

نویسنده: آزاده جهان احمدی

یکم
بی خبر آمده بود. خسته و پریشان احوال با یک کوله و یک دوربین عکاسی. این همه راه از آمریکا تا ایران؛ از سانفرانسیسکو تا اصفهان.
فرودگاه که رفتم استقبالش، سرش را گذاشت روی شانه ام و گفت: «دلم چای روضه می خواد.» 
آهی کشید. گرمیِ اشکش را حس کردم. چیزی در درونم جوشید. اشک ها هجوم آوردند به پلک هایم. دست هایش را فشردم و گفتم: «خوش اومدی رفیق!»

از خودم جدایش کردم، نگاه کردم توی صورت پر از درد و تنهایی اش. هنوز اشک ها در چشم های میشی رنگش جمع بودند. گفتم: «کی فکرش رو می کرد لیلی چند هزار کیلومتر از آمریکا بیاد ایران، اونم برای این که چای روضه بخوره؟» 
خندید و پلک هایش بر هم خوردند و اشک ها سرازیر شدند.
ـ دلم روضه می خواد؛ سینه زنی، اشک، قیمۀ امام حسین. گرفتار امام حسین شدم...

دوم
محرم افتاده بود وسط سالِ تحصیلی. همه جا بیرق مشکی بود و پارچه های سیاه و بنرهای «حیّ عَلی العَزا».
اولین بار همان موقع ها بود؛ در دانشکده علوم پزشکی دیدمش. نشسته بود در بوفه و نباتِ چای را هم می زد. بلند شد. آمد نشست کنارم. گفت: «شما بچه مذهبی ها...» و بقیه حرفش را خورد. بغض نشسته بود بیخِ گلویش. دستم را گذاشتم روی دستش. گفتم: «ما و شما نداره. شما خیلی خوبی هااااا...» و «ها» را جوری کشیدم که بداند با همین جمله رفیق شدیم.
ـ شما دلتون بگیره، می پرین یه روضه ای، مسجدی، هیئتی گریه می کنین. هیچ کس هم نمی فهمه برای دل خودتون بود این گریه، نه برای امام حسین.
خندیدم و همان ‎جا رفیق شدیم برای سال ها؛ شاید تا آخر عمر!

بعدها گفت تک فرزند است و پدر و مادرش با هم در تصادف مرده اند. مادربزرگش سرپرست او شده بود و کسی را نداشت. به معنای واقعی کلمه تنها بود. عاشق عکاسی بود و به قول خودش خدا در زندگی اش جایی نداشت. از نگاه او، یتیم شدنِ دختری پنج ساله هیچ توجیهی نداشت. همیشه می گفت: «خدا کجای ماجرای زندگیه؟» گاهی دست می گذاشتم روی گردنش می گفتم: «این جا.»
درسش که تمام شد، برای تخصصش بورس گرفت رفت آمریکا. خیلی بی خبر بودیم تا این که آن شب از فرودگاه زنگ زد و گفت بروم دنبالش. اوایل ماه محرّم بود که آمد. سوار ماشین که شدیم، رادیو روضه ای از مرحوم کوثری گذاشته بود. سرش را گذاشت روی کوله اش. شانه هایش تکان می خورد. به دسته که رسیدیم تا پرچم «السلام عَلیک یا اباعبدالله» را دید، دستش را گذاشت روی سینه اش و سلام داد. این لیلی که بی خدا از ایران رفته بود، حالا سال ها بعد خسته و پریشان و دلتنگِ چای روضه برگشته بود ایران دنبال چه؟ 
روز بعد جوابم را گرفته بودم. گفت آمده تا چند جلد کتاب خوب پیدا کند؛ نزدیک ترین روایت به کربلا را می خواست؛ قدیمی ترین مقتل.

سه سال پیش هنوز ترجمۀ محمدصادق روحانی از کتاب «وقعۀ الطف» منتشر نشده بود. تابستان 1397 اولین چاپ از ترجمه «وقعۀ الطف» که بازسازی شدۀ کهن ترین مقتل است، به بازار آمد. شاید شما هم مثل دوستِ من علاقه مند باشید تا یک مقتل خیلی نزدیک به آن واقعه را به فارسی روان و مستند مطالعه کنید. پس این چند خط را برای آشنایی با این مقتل بخوانید.

سوم
«مقتل الحسین» اثر ابومِخنف نخستین و کهن ترین روایت از واقعه عاشوراست. این کتاب در واقع صورت مکتوب نقلیات شاهدان واقعه کربلاست (و چه چیزی از این موثق تر که از دیده های یک نفر بنویسی، نه از شنیده ها و دانسته هایش!). این مقتل ذیل «تاریخ طبری» آمده است؛ یعنی طبری این کتاب را در تاریخ خودش آورده است. آن زمان که طبری در تاریخش بناست راجع به امام حسین(ع) بنویسد، اتفاقات را از زبان چند نفر نقل می کند. نقلش از کتاب ابومِخنف با یک واسطه است که نزدیک به دو سومِ نقلیاتش را شامل می شود و از این جهت «تاریخ طبری» منبع اصلیِ تحقیق درباره مقتل ابومِخنف است.

استاد گرامی، جناب محمدهادی یوسفی غروی، پس از جمع آوری نقل های ابومِخنف از «تاریخ طبری» آن ها را تنظیم و تصحیح و در این فرایند نقل ها را مرتب هم کرده اند؛ یعنی نوعی ساماندهی را در این فرایند انجام داده اند و سپس به توضیح و شرح هر نقل پرداخته اند. اما نکته مهم در این اثر این است که کتاب به زبان عربی منتشر شده و مخاطبِ فارسی زبان که تسلط به عربی ندارد، در مواجهه با این کتاب مهم با مشکل جدی روبه رو است. کتاب «وقعۀ الطف» پیش از این سه بار به فارسی ترجمه شده است، اما صادق روحانی با سیاقی علمی تر سراغ ترجمه مجدد کتاب رفته است.

مقدمۀ کتاب از پنج بخش تشکیل شده است که شامل گزارش های روایات طبری و ابومِخنف، گزارش بازسازی و تألیفِ متن توسط نویسنده کتاب(جناب یوسفی غروی)، گزارش نشر و ویرایش های متعددِ متن عربی و در آخر گزارش ترجمه توسط مترجم آمده است. این بخش ها هرچند مختصر هستند، اما هر کدام شامل چند زیرمجموعه اند و حاوی نکات مهمِ پژوهشی و منسجم هستند.

در متن اصلیِ مقتل یکی از نکات جالب کتاب این است که در برخی موارد تصویر و توصیفی که از افراد، جریان ها و وقایع مربوط به کربلا به دست می دهد، با روایاتِ مرسوم کم یا بیش تفاوت هایی دارد و همین اهمیت و جذابیت کتاب را دوچندان می کند؛ مثلاً تفاوت در برخی حوادث پیش از ماجرای کربلا، علت همراهی خانواده با امام حسین(ع)، موضوع طفلان مسلم، حضور و عدم حضور برخی از افراد در کربلا، چگونگی شهادت حضرت ابوالفضل(ع) و داستان آوردن آب، ماجرای حضرت رقیه(ع)، ماجرای قاسم بن حسن، داستان شیرخواره کربلا و بازشناسی متفاوت از شخصیت فرزندان امام حسین(ع) و نام آن ها و شخصیت علی اصغر، علت و چگونگی آتش زدن خیمه ها، کیفیت شهادت امام حسین(ع)، داستان تلّ زینبیه، نوع برخورد با اُسرا در شام از این جمله است. البته وجه مشترک اکثر این موارد آن است که آنچه با نگاه تاریخی و بر اساس منابعِ کهن می توان گفت بسیار خلاصه تر و کوتاه تر از چیزی است که در دوره های بعد، به ویژه در چند قرن اخیر، طول و تفصیل پیدا کرده است.

بیش از یک سوم پایانیِ کتاب، فهرست ها و پیوست ها هستند. با این کار از حجم پاورقی ها کاسته و بخشی از توضیحات منسجم و مدوّن به این بخش منتقل شده است. اگر علاقه مند به روایتی درست و واقع بینانه از ماجرای کربلا هستید، با اطمینان و تأکیدِ بسیار، مطالعه این کتاب را به ویژه در ایام محرم و دهۀ اول توصیه می کنم.


می توانید برای مطالعه مطالب بیشتر به مجله کتاب فردا سر بزنید:

https://bookroom.ir/mag/