ادغام شرکت‌ها در زنجیره‌های ارزش بین‌المللی

برگرفته از کتاب شرکت‌های کوچک و متوسط، موتور رونق اقتصاد – اثر محمود زرگر
Books4SMEs.com

شرکت‌هایی که موفق به ادغام در بازارهای جهانی شده‌اند از کارایی بیشتری برخوردارند، سطوح دستمزد بالاتری دارند و اشتغال بیشتری را به وجود می‌آورند. این واقعیت، محور بحث‌های این فصل را تشکیل می‌دهد. از یک سو، شرکت‌های با کارایی بیشتر، به دلیل توانایی تأمین هزینه‌های مربوط به ورود، نظیر حمل‌ونقل، تولید و بازاریابی، به سمت بازارهای بین‌المللی حرکت می‌کنند. از سوی دیگر، برخی بر این عقیده‌اند که بین‌المللی سازی، به واسطه یادگیری ناشی از قرار گرفتن در معرض استانداردهای کیفیت، فناوری برتر و رقابت شدید، موجب بهبود بهره‌وری و کارایی شرکت‌ها می‌شود.

علیرغم اهمیت شرکت‌های کوچک و متوسط در اقتصاد ملی، تحقیقات اندکی در خصوص راهبردهای بین‌المللی سازی و نتایج آن با تأکید بر شرکت‌های کوچک و متوسط صورت پذیرفته است. این در حالی است که بین‌المللی سازی شرکت‌های کوچک و متوسط، یکی از نیازهای فوری در زمینه سیاست‌گذاری به شمار می‌رود.

چه عواملی تعیین‌کننده قابلیت صادرات مستقیم یا غیرمستقیم در شرکت‌های کوچک و متوسط است؟ چه عواملی ساختار حاکمیت را در زنجیره ارزش تعیین می‌کند؟ کدام عوامل، توانایی این شرکت‌ها در ارتقاء در زنجیره ارزش یا کسب موقعیت‌های سودآور در زنجیره ارزش را تعیین می‌کند؟ پاسخ به تمامی این پرسش‌ها بستگی به این موضوع دارد که آیا شرکت‌های کوچک و متوسط، در کسب‌وکار منتخب خود به رقابت در سطح جهانی می‌پردازند یا خیر. از این رو، می‌توان ادعا نمود که دستورالعمل موفق بین‌المللی سازی شرکت‌های کوچک و متوسط، به عوامل رقابت‌پذیری آنها بستگی دارد.

ظهور زنجیره‌های ارزش جهانی (GVC)

امروزه حجم عظیمی از تجارت و تولید جهانی، حول محور «زنجیره‌های ارزش جهانی» شکل گرفته است. زنجیره ارزش را می‌توان به عنوان «طیف وسیعی از فعالیت‌هایی که شرکت‌ها و نیروی کار، برای تولید محصول، از مرحله مفهوم‌پردازی تا ارائه و استفاده نهایی و فراتر از آن انجام می‌دهند» تعریف نمود. زنجیره‌های ارزش معمولاً شامل فعالیت‌های طراحی، تولید، بازاریابی، توزیع، و پشتیبانی از مصرف‌کننده نهایی هستند.

این فعالیت‌ها ممکن است همگی در قالب یک بنگاه اقتصادی انجام شده یا میان شرکت‌های مختلف در این زمینه تقسیم کار صورت پذیرفته باشد. اما واقعیت پراکندگی این فعالیت‌ها در شرکت‌های واقع در کشورهای مختلف، ابعاد «جهانی بودن» آن را روشن می‌سازد.

مفهوم زنجیره ارزش جهانی (GVC) برای اولین بار در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی و با محوریت ویژگی‌های کلیدی اقتصاد جهانی موفق، مطرح شد:

  • پراکندگی تولید در کشورهای مختلف: زنجیره‌های ارزش جهانی، فعالیت‌های پراکنده جغرافیایی را در یک صنعت واحد به یکدیگر پیوند داده و به تغییر الگوهای تجارت و تولید کمک می‌کنند. از نظر سیاست‌گذاران نیز زنجیره‌های ارزش جهانی به همبستگی اقتصادها کمک می‌کند. زنجیره‌های ارزش جهانی، به طور ویژه بر اتکای رقابت‌پذیری صادرات به تأمین منابع مؤثر و دسترسی به تولیدکنندگان و مصرف‌کنندگان نهایی در خارج از کشور، تأکید دارد.
  • تخصصی شدن کشورها در زمینه انجام نقش‌ها و کارکردهای کسب‌وکار به جای تخصصی شدن در زمینه محصولات خاص: در حالی که فرض اساسی اکثر سیاست‌های ملی آن است که کالا و خدمات در داخل کشور تولید می‌شود و با محصولات «خارجی» به رقابت می‌پردازد، واقعیت آن است که بیشتر کالاها و خدمات، امروزه «در جهان ساخته می‌شوند» و کشورها در زمینه ایفای نقش‌های اقتصادی در زنجیره ارزش جهانی با یکدیگر به رقابت می‌پردازند. از این رو، مفهوم زنجیره ارزش جهانی می‌تواند به پر کردن شکاف میان سیاست‌ها و واقعیات تجاری کمک کند.
  • نقش شبکه‌ها، خریداران و تأمین‌کنندگان جهانی: تجزیه و تحلیل زنجیره ارزش جهانی نوعی بینش حاکمیت اقتصادی را ایجاد می‌کند که به شناسایی شرکت‌ها و بازیگرانی که فعالیت‌های شبکه‌های تولید را کنترل و هماهنگ می‌کنند، کمک می‌کند. درک ساختارهای حاکمیتی از اهمیت ویژه‌ای در زمینه سیاست‌گذاری، به ویژه ارزیابی چگونگی تأثیر سیاست‌ها بر شرکت‌ها و فعالیت‌ها، برخوردار است.

بر این اساس، لازم است تا چگونگی عملکرد زنجیره‌های ارزش جهانی و بستر فراهم آوردن داده‌ها و تحلیل‌های جدید برای سیاست‌گذاران تجارت، صنعت و نوآوری، مورد توجه ویژه قرار گیرد.

یکی از دسته‌بندی‌های مهم در زنجیره‌های ارزش، تقسیم زنجیره‌های ارزش به «تولیدکننده-محور» و «خریدار-محور» است:

  • زنجیره‌های ارزش جهانی تولیدکننده-محور بیشتر در بخش‌های با فناوری‌های پیشرفته مانند صنایع نیمه‌هادی یا داروسازی یافت می‌شوند. از آنجا که این صنایع، اتکای زیادی به فناوری و تحلیل و توسعه دارند، شرکت‌های اصلی (پیشرو) در بالای زنجیره ارزش قرار می‌گیرند و طراحی محصولات و بیشتر فعالیت‌های مونتاژ را در کشورهای مختلف تحت کنترل خود قرار می‌دهند.
  • در زنجیره‌های ارزش جهانی خریدار-محور، خرده‌فروشی‌ها و بازاریاب‌های صاحب برند، تولید را تماماً برون‌سپاری کرده و تحت کنترل خود در می‌آورند. تمرکز در این زنجیره‌ها بر بازاریابی و فروش است. به طور کلی، زنجیره‌های ارزش جهانی در حوزه‌هایی نظیر پوشاک که نیاز کمتری به سرمایه داشته و بیشتر متکی به نیروی کار ماهر هستند، به این شیوه سازمان‌دهی می‌شوند.

در رویکرد جدید، به جای «زنجیره» بیشتر بر روی مفهوم «شبکه» تأکید می‌شود. این تغییر رویکرد، پیچیدگی تعاملات میان تولیدکنندگان جهانی را منعکس می‌سازد. در رویکرد شبکه‌ای، فرآیندهای اقتصادی را باید همانند مداری پیچیده با چند پیوند و حلقه بازخور به جای مدارهای ساده یا حتی جریان‌های خطی، مفهوم‌پردازی نمود. در این کتاب، به منظور توصیف موقعیت و مشارکت کشورها در تولید جهانی، به جای تجزیه و تحلیل شبکه‌ای، بر روی «زنجیره‌های ارزش جهانی» تأکید می‌شود.

پیشینه پراکندگی جغرافیایی تولید

برون‌سپاری فعالیت‌ها و پراکندگی تولید، پدیده جدیدی به شمار نمی‌رود. برتیل اوهلین اقتصاددان سوئدی در سال ۱۹۳۳ بیان می‌کند که «در حقیقت، تولیدات را در بسیاری از موارد می‌توان به بیش از دو مرحله مواد اولیه و کالاهای نهایی تقسیم نمود». در واقع می‌توان گفت که نمونه‌های بسیاری از زنجیره‌های ارزش جهانی تا پیش از دهه ۱۹۸۰ میلادی نیز وجود داشته است. اما آنچه که امروزه زنجیره‌های ارزش جهانی را برجسته می‌سازد، مقیاس گسترش این پدیده به دلیل تغییرات فناوری در دهه‌های اخیر بوده است که امکان تفکیک فرآیندهای تولید را به گونه‌ای بی‌سابقه برای شرکت‌ها فراهم آورده است:

  • کاهش هزینه‌های حمل‌ونقل و ارتباطات: یکی از عواملی که پراکندگی جغرافیایی تولید را ممکن ساخته، کاهش قابل توجه هزینه‌های تجارت است. این هزینه‌ها طیف گسترده‌ای از موارد را در جریان انتقال کالا میان کارخانه یا محل تولید کالا و خدمت و مصرف‌کننده نهایی، در بر می‌گیرد. در مورد تولید و عرضه کالا، هزینه‌های تجارت شامل هزینه حمل‌ونقل زمینی، ریلی، هوایی و دریایی، باربری و بیمه، تعرفه و عوارض، هزینه‌های مربوط به اقدامات غیرتعرفه‌ای، هزینه و سود واردکنندگان، عمده‌فروشی‌ها و خرده‌فروشی‌ها و ... است. در حوزه خدمات، هزینه‌های ارتباطات جایگزین هزینه‌های حمل‌ونقل می‌شود (هرچند در برخی موارد، ارائه خدمات نیز نیازمند مسافرت اشخاص از نقطه‌ای به نقطه دیگر و تحمیل هزینه‌های مربوطه است) و اقدامات غیرتعرفه‌ای، بخش اعظم موانع تجاری را به خود اختصاص می‌دهند.
  • کاهش هزینه‌های هماهنگی: پس از هزینه‌های تجارت، هزینه‌های هماهنگی در رتبه بعدی هزینه‌های مهم مربوط به زنجیره‌های ارزش جهانی قرار می‌گیرند. دلیل این امر، لزوم ایجاد روشی مستمر برای هماهنگ‌سازی و اداره فعالیت‌های پراکنده در مناطق جغرافیایی مختلف است. همان‌گونه که هزینه‌های حمل‌ونقل و ارتباطات در نتیجه پیشرفت‌های فناوری نظیر رواج استفاده از کانتینرها و همچنین، استفاده از اینترنت، کاهش یافته است، پیشرفت‌های حاصل شده در زنجیره تأمین نیز جریان روان کالا و خدمات به روشی هماهنگ و ارزان را ممکن ساخته است.

در کنار پیشرفت‌های فناوری که موجب کاهش هزینه‌های تجارت شده است، آزادسازی تجارت و سرمایه‌گذاری و همچنین اصلاحات نظارتی در بخش‌های کلیدی حمل‌ونقل و زیرساخت نیز از جمله محرک‌های عمده روند پراکندگی جغرافیایی تولید به شمار می‌روند. سیاست‌های تجاری، نقش مهمی را در بهبود کارایی داشته و اهمیت آنها در پراکندگی تولید، کمتر از پیشرفت فناوری‌های حمل‌ونقل و ارتباطات نیست.

در نهایت، علاوه بر پیشرفت‌های فناوری و اصلاحات روندهای نظارتی، ترکیب اقتصاد جهانی نیز در دهه‌های اخیر با تغییرات شگرفی روبرو شده است. رشد اقتصادهای نوظهور در آسیا و نرخ رشد بالای آنها، میزان تقاضای جهانی را برای محصولات افزایش داده و تجارت بین‌المللی را تقویت کرده است. آسیا دیگر فقط کارخانه جهان نیست، بلکه تقاضای مصرف جدیدی را برای طیف گسترده‌تری از محصولات، ایجاد نموده است. در نتیجه، امروزه تجارت کالا و خدمات نهایی نیز به همان اندازه تجارت کالا و خدمات واسط، اهمیت و افزایش یافته است.

چشم‌انداز آینده پراکندگی جغرافیایی تولید

میزان پراکندگی جغرافیایی تولید را می‌توان بر اساس ویژگی‌های فنی محصولات و هزینه‌های ناشی از توزیع تولید در مناطق جغرافیایی مختلف، تبیین نمود. تولید تمامی محصولات به شکل چندمرحله‌ای و پراکنده امکان‌پذیر نیست. به عنوان نمونه، خدمات، در صورت نیاز به تماس حضوری ارائه‌دهنده و مصرف‌کننده، از قابلیت تخصیص عمودی برخوردار نیستند. علاوه بر این، سطح پراکندگی و تقسیم تولید، بستگی به توازن میان هزینه‌های تولید کمتر و هزینه‌های تعاملات و هماهنگی بالاتر دارد. شرکت‌ها با برون‌سپاری مراحل تولید به کشورهای دارای هزینه تولید کمتر، هزینه نهایی تولیدات خود را کاهش می‌دهند، اما در مقابل، هزینه‌های ثابت و متغیر بالاتری در نتیجه خدمات مربوط به حفظ پیوندهای تولیدات پراکنده، به آنها تحمیل می‌شود. بنابراین، سطح بهینه پراکندگی جغرافیایی تولید به سطح تجارت و هزینه‌های تعاملات بستگی دارد.

وجود این سطح بهینه، نشان‌دهنده آن است که نمی‌توان انتظار داشت که زنجیره‌های ارزش جهانی به صورت پیوسته رشد کرده و گسترش یابند. همان‌گونه که در بحران مالی سال ۲۰۰۸ میلادی مشاهده کردیم، دسترسی دشوار به منابع مالی و تحمیل هزینه‌های معاملاتی بالاتر به دلیل عدم قطعیت در تأمین برخی نهاده‌ها و ورودی‌ها، موجب ایجاد اختلال در برخی زنجیره‌های ارزش و حتی ادغام برخی از زنجیره‌های ارزش جهانی شد. مشابه همین امر، کوتاه‌شدن و کاهش پیچیدگی زنجیره‌های ارزش جهانی برخی صنایع، نظیر خودرو و لوازم الکترونیکی، به دنبال سونامی سال ۲۰۱۱ در ژاپن نیز اتفاق افتاد.

شرکت‌ها در طول حیات خود همواره در حال بازتعریف استراتژی‌ها و مرزهای فعالیت خود هستند. در نتیجه، موفقیت الگویی از تولید در یک برهه زمانی، تضمینی برای موفقیت آن در آینده به شمار نمی‌آید. برخی از زنجیره‌های ارزش جهانی، به تفاوت هزینه‌های نیروی کار و سرمایه در کشورهای مختلف متکی هستند که دائماً در حال تغییر است. به عنوان مثال، با رشد موفق اقتصاد چین، شاهد افزایش نسبت کارگران ماهر و افزایش دستمزدها و در نتیجه، خروج برخی از تولیدات از این کشور هستیم. به عبارت دیگر، الگوهای تجارت و تولید، دائماً در حال تغییر هستند و به تبع آن، سیاست‌ها نیز باید مرتباً با این تغییرات، تطبیق داده شوند.

واحد تحلیل زنجیره‌های ارزش جهانی: صنایع، کارکردهای کسب‌وکارها یا فعالیت‌ها

یکی از پیامدهای مهم پارادایم جدید زنجیره ارزش جهانی، لزوم درک الگوهای جدید تجارت و تولید، در سطحی فراتر از صنایع است. صنایع هنوز هم واحدهای تحلیلی مهمی در تجزیه و تحلیل‌های اقتصادی به شمار می‌روند، اما حجم تجارت درون صنایع بسیار بیشتر از این میزان بوده و آزادسازی تجارت و سرمایه‌گذاری موجب تخصیص مجدد فعالیت‌های درون صنایع شده است. با توجه به این مسأله، این پرسش مطرح می‌شود که واحد تحلیل مناسب چیست؟

ادبیات زنجیره ارزش بین‌المللی، بیشتر بر کارکردهای کسب‌وکار یا همان فعالیت‌های تشکیل دهنده زنجیره تأمین، از جمله تحقیق و توسعه، لجستیک، عملیات تولید، بازاریابی، خدمات مشتریان و ... متمرکز است. امروزه کشورها تمایل دارند تا به جای تمرکز بر صنایع، بر کسب تخصص در زمینه کارکردهای کسب‌وکار متمرکز شوند. از جمله نمونه‌های این روند می‌توان به تمرکز چین بر عملیات مونتاژ یا تمرکز هند بر خدمات تجاری اشاره نمود. ایده اصلی زنجیره‌های ارزش جهانی آن است که محصولات و استراتژی‌های هر شرکت در زنجیره ارزش جهانی، صنایع مختلفی را در بر می‌گیرد. برخی از صنایع خدماتی، از جمله خدمات مالی یا حمل‌ونقل، بخشی از تمام زنجیره‌های ارزش جهانی به شمار می‌روند. صنایع استخراج و مواد اولیه نیز احتمالاً در ابتدای اکثر زنجیره‌های ارزش جهانی تولیدی قرار می‌گیرند. به همین دلیل، امروزه به جای تخصصی‌شدن در سطح صنعت، شاهد تخصصی‌شدن در سطح کارکردهای خاص در زنجیره ارزش هستیم.

علاوه بر این، امروزه در ادبیات بازرگانی، واحدهایی کوچک‌تر از کارکردهای تخصصی، با عنوان فعالیت‌ها یا وظایف تعریف می‌شود. فعالیت‌ها یا وظایف قابل برون‌سپاری، نوعی جریان «تجارت فعالیت‌ها» را ایجاد کرده است. اما همچنان شواهد روشنی مبنی بر حرکت روند پراکندگی جغرافیایی به سمت سطح فعالیت‌ها یا وظایف در دست نیست.

امروزه شرکت‌ها معمولاً با حرکت الگوی تولید از «فوردیسم» به «تویوتائیسم»، کارگران دارای قابلیت‌های متعدد را به استخدام خود در می‌آورند. این امر، می‌تواند حرکت کشورها به سوی تخصص در زنجیره ارزش را توضیح دهد و الگوی «تجارت فعالیت‌ها و وظایف» را به سطح «تجارت کارکردهای کسب‌وکار» در ادبیات زنجیره‌های ارزش بین‌المللی نزدیک کند. اما آنچه روشن است آن است که سیاست‌گذاران باید در فرآیندهای سیاست‌گذاری، نگاه خود را از سطح صنایع، فراتر ببرند.

آمار تجارت و بازده در زنجیره‌های ارزش جهانی

زنجیره‌های ارزش جهانی، نحوه جمع‌آوری آمار تجارت و بازده را با چالش مواجه ساخته‌اند. امروزه تصور عمومی بر آن است که آمارهای موجود می‌توانند تصویر نادرستی را از تجارت جهانی در اختیار ما قرار دهند. یکی از دلایل این امر آن است که آمار تجارت به صورت ناخالص جمع آوری شده و در مواردی، مقادیر ورودی کالا و خدمات واسطه در زنجیره ارزش، به صورت مکرر ثبت شده است. همچنین در این آمار، کشور تولیدکننده کالا یا خدمت نهایی، ارزش بسیاری از کالاها و خدمات مورد معامله را به نام خود ثبت می‌کند و بدین ترتیب، نقش کشورهای ارائه‌دهنده نهاده‌های بالادستی، نادیده گرفته می‌شود. آمار تجارت دوجانبه و خروجی‌های سطح ملی، تجسم درست «زنجیره» یا شبکه تولید را دشوار می‌سازد.

در این راستا، سازمان همکاری‌های اقتصادی و توسعه (OECD) با همکاری سازمان تجارت جهانی (WTO) اقدام به ایجاد بانک اطلاعاتی جدید از جریان تجارت با در نظر گرفتن ارزش افزوده مبتنی بر الگوی شبکه‌های جهانی تولید و تجارت نموده است. مدل ورودی-خروجی بین کشورهای (ICIO) این سازمان، پیوندی را میان جداول ورودی‌ها و خروجی‌های بین‌المللی ۵۸ کشور فراهم می‌آورد (۵۷ کشور و یک ردیف برای سایر کشورها). این پایگاه داده، بیش از ۹۵ درصد از تولیدات جهانی را تحت پوشش خود قرار می‌دهد. جریان ورودی‌های واسط نیز در تمامی کشورها و صنایع، از پایگاه داده تجارت دوجانبه کشورها، بر اساس طبقه‌بندی مصرف نهایی موسوم به ETDIxE استخراج می‌شود.

مدل ورودی-خروجی بین کشورها (ICIO) این امکان را در اختیار ما قرار می‌دهد تا زنجیره ارزش جهانی را به صورت کامل به همراه جزئیات معاملات میان صنایع و کشورها به تفکیک ۳۷ صنعت مختلف، مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم. این در حالی است که در مدل‌های قبلی معمولاً از داده‌های ورودی و خروجی یک کشور استفاده می‌شد و در نتیجه، تصویری ناقص از واقعیت زنجیره‌های ارزش بین‌المللی ارائه می‌شد. داده‌های مربوط به پنج سال ۱۹۹۵، ۲۰۰۰، ۲۰۰۵، ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ در این پایگاه داده در دسترس قرار گرفته است. در این میان، با توجه به بحران مالی اخیر و فروپاشی تجاری ناشی از آن، ارقام سال ۲۰۰۹ کاملاً متفاوت از سال‌های گذشته بود. به همین دلیل، سال ۲۰۰۸ نیز با هدف ایجاد تصویری از تأثیر بحران مالی سال ۲۰۰۸ میلادی بر زنجیره ارزش بین‌المللی، به این پایگاه داده افزوده شد.

نظریات مختلفی در خصوص مدل ورودی-خروجی بین کشورها (ICIO) وجود دارد و هنوز هم شکاف‌هایی در داده‌های جمع‌آوری شده توسط سازمان همکاری‌های اقتصادی و توسعه مشاهده می‌شود. اما باید توجه داشت که چنین مدلی تنها قادر به ارائه تخمین‌هایی تقریبی از جریان تجارت دوجانبه در صنایع، و سهم هر اقتصاد از تولید جهانی خواهد بود. همچنین با توجه به اینکه نتایج به صورت تجمعی ارائه می‌شود، حاشیه خطا در این مدل اندک است.

زنجیره‌های ارزش به ارتقاء شرکت‌های کوچک و متوسط کمک می‌کنند
زنجیره‌های ارزش، مسیرهای جدیدی را برای انتقال دانش و فناوری در اختیار شرکت‌ها قرار می‌دهند. انتقال دانش و فناوری در این زنجیره‌ها، نوآوری را تحریک کرده و به اشکال مختلف، موجب ارتقاء شرکت‌های کوچک و متوسط می‌شود. ارتقاء فرآیندها و استقرار روش‌های تولیدی بهتر یا مبتکرانه، موجب افزایش کارآمدی در تبدیل نهاده‌ها به خروجی می‌شود. ابعاد ارتقاء ناشی از فعالیت شرکت‌های کوچک و متوسط در زنجیره‌های ارزش را می‌توان به شرح زیر برشمرد:
۱. ارتقاء محصولات: تولید محصولات با کیفیت بهتر و بالاتر.
۲. ارتقاء عملکرد: حرکت از وظایف با ارزش افزوده پایین مانند مونتاژ یا استخراج مواد معدنی به سوی فعالیت‌های با ارزش افزوده بالاتر مانند بازاریابی یا تحقیق و توسعه.
۳. ارتقاء زنجیره‌ای: ارتقاء زنجیره‌ای به شرکت‌ها این امکان را می‌دهد تا به زنجیره‌های ارزشی انتقال یابند (به عنوان مثال، از زنجیره نساجی به زنجیره الکترونیکی) که ارزش افزوده بیشتری را برای آنها به دنبال می‌آورد. ارتقاء زنجیره‌ای از جمله مواردی به شمار می‌رود که به تایوان در مسیر توسعه کمک شایانی کرده است.
زنجیره‌های ارزش بین‌المللی، شرایط مطلوبی را برای ارتقاء محصول و فرآیند در اختیار شرکت‌ها قرار می‌دهند. وجود خریداران بین‌المللی، انگیزه لازم را برای تحریک روش‌های تولید و تحویل و افزایش کیفیت محصولات فراهم می‌سازد. اما ارتقاء عملکرد، شرایط پیچیده‌تری دارد. شرکت‌های پیشگام انگیزه کمی برای کمک به تأمین‌کنندگان خود دارند، چرا که ارتقاء عملکرد آنها می‌تواند تهدیدی برای فعالیت‌های شرکت پیشگام به شمار آید.

گام‌های استوار در مسیر بین‌المللی شدن با ادغام در زنجیره‌های ارزش بین‌المللی

پیشرفت‌های فناوری و کاهش هزینه‌های تجارت موجب تقسیم فرآیندهای تولید به وظایفی مستقل شده است. بدین ترتیب، شرکت‌ها می‌توانند در بخش‌هایی از یک زنجیره تأمین تخصص یابند. با رواج این تقسیم‌بندی‌ها در داخل مرزهای ملی، تخصصی شدن فعالیت شرکت‌ها می‌تواند به بین‌المللی شدن و ادغام آنها در زنجیره‌های ارزش منطقه‌ای یا جهانی کمک کند. در نتیجه رواج این تقسیم‌بندی‌ها، حجم تجارت کالاهای واسطه به جای کالای نهایی، در دو دهه گذشته با افزایشی شدید روبرو شده و برآوردها نشان‌دهنده آن است که تجارت کالاهای واسطه، دو سوم از مجموع حجم تجارت جهانی را به خود اختصاص داده است.

امروزه شرکت‌ها می‌توانند به صورت مستقیم یا غیرمستقیم نسبت به واردات یا صادرات کالای واسطه‌ای اقدام کنند. مشارکت در زنجیره‌های ارزش بین‌المللی می‌تواند بهره‌وری شرکت‌های کوچک و متوسط، سطح دستمزدها و میزان اشتغال‌زایی آنها را افزایش داده و گامی استوار در مسیر بین‌المللی شدن به شمار می‌رود. مشارکت در زنجیره‌های ارزش بین‌المللی می‌تواند در قالب صادرات مستقیم یا سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی محقق شود که با کاهش هزینه‌های ورود و ارتباطات بین‌المللی، تسهیل می‌شود. مشارکت در این زنجیره‌ها این امکان را در اختیار شرکت‌ها قرار می‌دهد تا تخصص خود را تقویت کرده و از قدرت بیشتری نسبت به گذشته برخوردار شوند.

تأثیرگذاری زنجیره‌های ارزش بین‌المللی به حدی است که برخی از اقتصاددانان با اشاره به آن، این ادعا را مطرح می‌کنند که جهانی‌شدن وارد پارادایم جدیدی شده است. به عبارت دیگر، فرصت‌ها و چالش‌هایی که زنجیره‌های ارزش بین‌المللی پیش روی شرکت‌های کوچک و متوسط قرار می‌دهند، می‌تواند اثرات فراتری را نیز در مسیر توسعه کشورها داشته باشد. بر اساس یکی از مطالعات انجام شده، عدم ادغام کشورهای کم‌درآمد در زنجیره‌های ارزش بین‌المللی، مانعی عمده در مسیر توسعه آنها به شمار می‌رود.

تفاوت زنجیره تأمین، زنجیره ارزش بین‌المللی (IVC) و زنجیره ارزش جهانی (GVC)
الف. زنجیره ارزش بین‌المللی (IVC): اصطلاحی گسترده و شامل زنجیره‌های ارزش منطقه‌ای، فرامنطقه‌ای و جهانی است.
ب. زنجیره ارزش جهانی (GVC): در صورتی که زنجیره ارزش، بیش از سه منطقه جغرافیایی را در بر گیرد، به آن زنجیره ارزش جهانی گفته می‌شود.
ج. زنجیره ارزش و زنجیره تأمین: گرچه تفاوت‌های اساسی میان زنجیره ارزش و زنجیره تأمین در زمینه رویکردها و راهبردها وجود دارد، اما در برخی موارد می‌توان از آنها به عنوان جایگزین یکدیگر استفاده نمود.

در سطح خرد، زنجیره‌های ارزش بین‌المللی می‌توانند به افزایش دسترسی به منابع مالی، کوتاه شدن زمان تولید، کاهش تداخلات عملیاتی، کاهش انباشت موجودی، بهبود کیفیت و خدمات مشتریان، تسریع نوآوری و کاهش ریسک کمک کنند. در حقیقت، ادغام در زنجیره‌های ارزش محلی و بین‌المللی موجب ایجاد فرصت صادراتی برای شرکت‌های کوچک و متوسط می‌شود و هزینه ورود آنها به بازارهای صادراتی را کاهش می‌دهد.

در پژوهش‌های مختلف به تشریح ابعاد ارتباط میان افزایش صادرات و بهبود عملکرد اقتصادی شرکت‌های تجاری پرداخته شده است. اما به وارداتی که می‌تواند اثرات مشابهی را بر جای گذارد، کمتر پرداخته شده است. به طور کلی، در سیاست موازنه تجاری، واردات به عنوان جایگزین تولید داخلی مورد توجه قرار می‌گیرد. با این وجود، واردات کالاهای واسطه‌ای می‌تواند مزایای قابل توجهی را برای شرکت‌های کوچک و متوسط به همراه داشته باشد. در واقع، امروزه موفقیت در بازارهای بین‌المللی اتکای زیادی به ظرفیت واردات کالاهای واسطه‌ای جهانی دارد. یکی از مزایای واردات کالاهای واسطه‌ای، به ویژه برای شرکت‌های مستقر در کشورهای در حال توسعه، امکان جذب فناوری برتر و در نتیجه، افزایش بهره‌وری آنها در زمینه بهره‌برداری از منابع موجود شرکت‌های داخلی است. این امر، شرکت‌ها را به استفاده بهتر از منابع و تخصص‌ها و در نتیجه، افزایش بهره‌وری و عملکرد تشویق می‌کند.

همچنین، واردات کالاهای واسطه‌ای، یکی از راه‌های تعامل شرکت‌های فعال در بازار داخلی با زنجیره ارزش بین‌المللی به شمار می‌رود. بر اساس نتایج مطالعات منتشر شده، تعامل با زنجیره‌های ارزش بین‌المللی می‌تواند با کاهش هزینه‌های ثابت از قبیل انطباق با مقررات و هزینه‌های مربوط به تحقیقات شناسایی بازارهای سودآور و همکاران معتبر، گامی اساسی برای دستیابی به انواع پیشرفته بین‌المللی سازی، به شمار آید.

علاوه بر این، واردات کالاهای واسطه‌ای می‌تواند اثربخشی فعالیت‌های شرکت‌های صادرکننده را نیز افزایش دهد. در حقیقت، شواهد موجود نشان‌دهنده آن است که واردات کالاهای واسطه‌ای، کیفیت محصولات و حجم صادرات را افزایش داده و بهره‌وری شرکت‌های صادرکننده را بهبود می‌بخشد. جالب توجه آنکه تأثیر واردات کالاهای واسطه بر افزایش بهره‌وری بیش از بهره‌وری ناشی از صادرات است. به عنوان مثال، در یکی از مطالعات انجام شده در این زمینه مشخص شد در حالی که کاهش ۱۰ درصدی تعرفه‌های صادراتی، میزان بهره‌وری شرکت‌های اندونزی را حدود ۱ درصد افزایش داده،‌ کاهش همین مقدار از تعرفه کالاهای وارداتی منجر به افزایش ۳ درصدی بهره‌وری همه شرکت‌ها و افزایش ۱۱ درصدی بهره‌وری شرکت‌های واردکننده می‌شود. به همین دلیل، دولت‌ها باید از منطق سنتی خود مبنی بر «توسعه صادرات و محدود ساختن واردات» فاصله گرفته و در عوض، دسترسی همه شرکت‌ها به مبادی وارداتی را تسهیل کنند. به ویژه در کشورهای منطقه خاور میانه و شمال آفریقا، اعتقاد بر آن است که در صورتی که دولت‌ها تعرفه‌های مربوط به کالاهای واسطه‌ای را سریع‌تر کاهش دهند، می‌توانند از منافع قابل توجهی برخوردار شوند.

ترویج فناوری در زنجیره‌های ارزش بین‌المللی و تأثیرات آن بر نوآوری

علاوه بر موارد مورد اشاره در بالا، زنجیره‌های ارزش بین‌المللی مزایای دیگری را نیز به خصوص برای شرکت‌های فعال در کشورهای در حال توسعه به همراه دارند که از جمله مهم‌ترین آنها می‌توان به توانایی ایفای نقش به عنوان کانال اشاعه فناوری و در نتیجه، تحریک نوآوری اشاره نمود:

  • در صورتی که نقش شرکت در زنجیره ارزش بین‌المللی، صادرات کالاهای واسطه‌ای باشد، این شرکت باید الزامات زنجیره را در مورد کیفیت محصول، زمان‌بندی تولید و تحویل، تضمین کارایی فرآیندی و همچنین، استانداردهای بالقوه زیست‌محیطی، کارگری و اجتماعی را رعایت کند. این الزامات می‌تواند دسترسی این شرکت‌ها به فناوری‌های خارجی نیازمند مجوز را با هدف بهینه‌سازی و به‌روزرسانی روش‌های تولید و تحویل و همچنین محصولات خروجی آنها، تسهیل نماید. به همین دلیل، می‌توان ادعا نمود که تعامل با زنجیره ارزش بین‌المللی، از جایگاه ویژه‌ای برای تشویق به ارتقاء محصولات و فرآیندها برخوردار است.
  • ورود کالاهای واسطه‌ای می‌تواند به اشاعه مستقیم فناوری کمک کند. علاوه بر این، در صورتی که فناوری وارد شده نیازمند آموزش باشد، واردات آن می‌تواند در ارتقاء سرمایه انسانی نیز مؤثر باشد. اهمیت مشارکت در زنجیره‌های ارزش برای دستیابی به اطلاعات مربوط به نوع و کیفیت محصولات و فناوری‌های مورد نیاز بازارهای جهانی و دستیابی به این بازارها، برای شرکت‌های فعال در کشورهای در حال توسعه، دوچندان است.

شرکت‌های پیشگام و رهبران زنجیره‌های تأمین بین‌المللی، نقش کلیدی را در انتقال دانش به تأمین‌کنندگان زنجیره ایفا می‌کنند. شرکت‌های چندملیتی یا سایر شرکت‌های صنعتی یکپارچه بزرگ، محور کنترلی سیستم تولید را در اختیار دارند. این شرکت‌ها معمولاً به منظور پیشگیری از تأخیر در روند تأمین نیازمندی‌های خود، فناوری‌های خود را به صورت گسترده در اختیار تأمین‌کنندگان قرار می‌دهند. به عنوان نمونه، شرکت خودروسازی Volvo کمک‌های فناوری لازم را در اختیار تأمین‌کنندگان خود در کشورهای برزیل، هند، چین و مکزیک قرار می‌دهد و بدین ترتیب، به آنها در بهبود عملکرد تولید کمک می‌کند. در تایوان نیز تولیدکنندگان محلی قطعات کامپیوتر، همکاری‌های فشرده آموزشی با شرکت IBM برای تربیت متخصصین محلی دارند.

البته خریداران خارجی بدون پشتیبانی مستقیم هم می‌توانند به ترویج نوآوری کمک کنند. به عنوان مثال، شرکت‌های تایوانی در پاسخ به فشار خریداران خارجی در زمینه کاهش زمان تحویل کالا، اقدام به ایجاد سیستم صنعتی سه‌ضلعی کرده‌اند. این سیستم، توانایی شرکت‌ها را در زمینه هماهنگی، جستجو و تهیه کالا و خدمات خارجی افزایش داده است. در حقیقت، تحقق افزایش بهره‌وری، افزایش رقابت و کاهش قیمت‌ها را می‌توان نتیجه اقدامات شرکت‌های بالادستی در زنجیره‌های ارزش بین‌المللی دانست.

شرکت‌های فعال در حوزه اروپای مرکزی و اروپای شرقی، در دهه اخیر موفق به افزایش تولید خودروهای سواری و قطعات آن شده‌اند. این شرکت‌ها سهم خود را در زنجیره‌های ارزش بین‌المللی بالا برده و شواهدی از ارتقاء عملکرد آنها را مشاهده می‌کنیم. این شرکت‌ها در حال حرکت به سمت بالای زنجیره ارزش هستند. امروزه صنعت خودروسازی در کشورهایی مانند مجارستان و اسلواکی که به خوبی موفق به ورود به زنجیره‌های ارزش بین‌المللی شده‌اند، بازده نیروی کار بیشتری را نسبت به سایر کشورها به نمایش گذاشته‌اند.

مقایسه زنجیره تأمین با زنجیره ارزش

یکی از راه‌های درک مفهوم زنجیره‌های ارزش، مقایسه آنها با زنجیره‌های تأمین است. در زنجیره تأمین، هر شرکت باید برای افزایش درآمد به رقابت با دیگران بپردازد تا سهم خود را در این مجموعه، در مقابل کوچک‌تر شدن سهم دیگران، افزایش دهد. این در حالی است که در زنجیره ارزش، سهم هر کس با بزرگ‌تر شدن سهم سایر بازیگران، افزایش می‌یابد، بدون آنکه سهمی از دیگران را اشغال کند. در نتیجه در زنجیره ارزش، تمامی اعضای زنجیره در تلاش‌اند تا بازار مشترک خود را افزایش داده و در نتیجه، سهم همگی آنها افزایش یابشکل: مقایسه استراتژی رشد در زنجیره ارزش و زنجیره تأمین

مقایسه استراتژی رشد در زنجیره ارزش و زنجیره تأمین
مقایسه استراتژی رشد در زنجیره ارزش و زنجیره تأمین


رقابت‌پذیری شرکت‌ها و حاکمیت زنجیره‌های ارزش بین‌المللی

بهره‌مندی از مزایای زنجیره‌های ارزش بین‌المللی از طریق ارتقاء و بهبود عملکرد صنعتی در کشورهای در حال توسعه، فرآیندی خودکار، تضمین‌شده و بدون خطر نیست. دلیل این امر، وجود عوامل متعدد اثرگذار داخلی و بیرونی است. در این میان، حاکمیت زنجیره ارزش و رقابت‌پذیری شرکت‌ها از جمله مهم‌ترین عوامل اثرگذار بر منافع شرکت‌های کوچک و متوسط در زنجیره‌های ارزش بین‌المللی به شمار می‌رود.

شرکت‌های کوچک و متوسط به صورت خودکار از مزایای فعالیت در قالب زنجیره‌های ارزش بهره نمی‌برند. میزان موفقیت آنها در بهره‌برداری از این فرصت تا حد زیادی به سطح رقابت‌پذیری داخلی آنها بستگی دارد. با این وجود، خطر بسنده کردن به فعالیت‌های با ارزش افزوده کم مانند مونتاژ یا تأمین مواد اولیه، همواره متوجه شرکت‌های کوچک و متوسط در زنجیره‌های ارزش بین‌المللی است. در چنین شرایطی، این شرکت‌ها مقدار اندکی از منافع، فناوری و بازده حاصل از زنجیره ارزش را نصیب خود می‌کنند.

نگاه دقیق‌تر به دستاوردهای به دست آمده در طول زنجیره ارزش شلوار جین نشان‌دهنده آن است که از مجموع ۵۰ یورو منافع حاصل از تأمین مواد اولیه و تولید در چین تا فروش شلوار جین در فرانسه، تنها ۲۰/۳ یورو نصیب شرکت‌های چینی شده است.

برای دسترسی به فایل کامل مطلب فوق از کتاب «شرکت‌های کوچک و متوسط، موتور رونق اقتصاد» به بخش «مقالات مرتبط» این کتاب در سایت زیر مراجعه فرمایید:
www.Books4SMEs.com
همچنین می‌توانید برای تهیه کتاب «شرکت‌های کوچک و متوسط، موتور رونق اقتصاد» به لینک زیر مراجعه کنید:
www.digikala.com/product/dkp-6088763