شرایط خوردنِ شکلات در دوران مجردی!

خوردنِ شکلاتْ بدون مطالعه، خیلی بی‌مزه، حتی بدمزه‌ست
خوردنِ شکلاتْ بدون مطالعه، خیلی بی‌مزه، حتی بدمزه‌ست



دوباره می‌افتم روی کاناپه. آخرین شکلاتی که در ظرف شکلات‌خوری روی میز است را می‌خورم و به‌سختی قورتش می‌دهم. مدت زیادی این‌جا مانده و سفت شده بود. به این فکر نمی‌کنم که فردا باید یک بسته شکلات بخرم و شکلات‌خوری را پر کنم. ظرفش را باید در کابینت بگذارم که با بقیهٔ وسایل جمع شود. جای خالی‌اش هم یک ظرف چینی ساده می‌گذارم و ظرف را پر از خرمای خشک می‌کنم.

زندگی مجردی همین شکل است دیگر... . حتماً که نباید ظرف شکلات‌خوریِ کریستال اصلِ پرِ شکلات روی میز باشد. شکسته می‌شود. کثیف می‌شود. خودش عمراً وقت کند ظرف‌ها را برق بیندازد! عمراً حوصله داشته باشد.

اصلاً خودش کجا هست؟ کی هست؟ سر قبر من است حتماً...!


بخشی از کتابِ «کلید را آخر راه‌رو انداختم»

نوشتهٔ هانیه موحد