من آقای نویسنده هستم. کمکتون میکنم غرفتون توی باسلام رشد بکنه!
نوشتن چه تاثیری در فروش داره؟
همه ی ما در باسلام غرفه داریم تا محصولاتمون رو بفروشیم.
خب،برای فروش باید ما بتونیم محصولمون رو تبلیغ کنیم و محصولمون رو در دیدمشتری قرار بدید.
در تنظیمات غرفه ،بخش عمومی،سه تا فیلد می بینید که بصورت زیر هست:
قصه محصول
درباره یک زندگی
درباره یک مکان
این سه بخش،در اصل همون سه بخشی هست که درباره محصول شما در زیر غرفه شما نمایش داده میشه
چرا نوشتن قصه برای کسب وکار اهمیت داره؟
یکی از اصلی ترین کارهای ما،ترغیب مشتری به خریده،خب پس باید بدونیم چی توی ذهن مشتری میگذره؟
قبل از هرکاری باید الگوی فروش مناسبی داشته باشیم.خب باید ببینیم خودمون چجوری میخریم؟
وقتی خودمون میخواییم خرید کنیم،اول نگاه میکنیم که آیا برند معروفی هست؟
مثلا وقتی میخوایید روغنی از یک مغازه بخرید،چجوری انتخاب می کند؟خب غالبا روغنی رو انتخاب می کنید که اسم آشناتری دارند.
سپس قیمتی که محصول داره هم بررسی میکنیم،البته همگی میدونیم که برند و قیمت،همه ی اون چیزی که برای تصمیم گیری ملاک قرار میدیم،نیست و موارد دیگه ای رو هم لحاظ میکنیم.
اون معیار،میزان اعتمادی هست که به اون برند و نام تجاری داریم.اگر محصولی رو خودمون تست نکرده باشیم،به میزان محبوبیت برند نگاه میکنیم.چون معلومه وقتی که یک برند،دارای محبوبیت بیشتری باشه،حتما چند نفر تست کردند و از خدمات و محتویات محصولات کاملا راضی بودند.
اما علاوه بر اعتماد،برندهای معروف،کارکرد دیگر هم دارند،برخی برند ها می توانند،احساس تعلق خاطر رو هم برای افراد ایجاد کنند.
یعنی همون خوشایندی برخی برندها و حسی که از اون برند دریافت می کنید.مثل محصولات اپل دربرابر محصولات شرکت های دیگه(البته اینها همون چیزهایی هست که از دیگران می شنوید،نه اون تبلیغاتی که دریافت کردید.)
موضوع قصه نویسی در باسلام،مثل همین برندسازی است.
خب شرکت های بزرگ برای جذب افراد،هزینه های زیادی می کنند و از طریق ابزارهای مختلف سعی می کنند مشتریانی را جذب کنند،اما سرمایه و ابزارهای مدنظر در دسترس خیلی از کسب وکارهای کوچک نیست،مثل کمپین های برندینگ یا تبلیغات گسترده.
خب داستان،خیلی وقت ها می تونه این کارکرد رو داشته باشه و بدون اون هزینه های بزرگ در برندینگ ما تاثیر گذار باشه و باعث همون حس اعتماد بشه
چجوری ممکنه؟
حس اعتماد غالبا تابع شناخته،آدم ها تا چیزی رو نشناسند،نمی تونند بهش اعتماد بکنند.که کاملا طبیعیه مثلا وقتی شما میخوایید محصولی رو بخرید،به بسته بندی و پروانه هایی که داره،شماره های ثبت و اطلاعات اون دقت می کنید.
پس به ازای هرچیزی که به مشتری شما شناخت بده،اعتماد بین شما و مشتریتون بیشتر میشه
قصه در باسلام دقیقا همین کاربرد رو داره،یعنی فضای خالی اعتماد بین شما و مشتریتون رو پر میکنه
و شما با نوشتن قصه در باسلام،پشت صحنه های محصولاتتون رو می نویسید و هرچه بیشتر این قصه رو تعریف کنید،شناخت بیشتری رو برای مشتری به ارمغان میارید.
شاید برخی محصولات سادگی خودشون رو داشته باشند و خب اعتماد راحته،اما برخی محصولات وجود دارند که ظرفیت تقلب در اون ها بالاست(مثل عسل)که خب مشتری نیاز داره پارامترهای شناخت خودش رو بررسی کنه تا راحتتر بتونه اعتماد کنه
قصه کمک میکنه که این اعتماد بوجود بیاد و به مشتری کمک میکنه که در تصمیم گیری سریعتر شمارو انتخاب کنه
بجز اعتماد،تعلق خاطر هم وجود که داره که برندهای معروف اون رو خیلی مهم می دونند.(مثل اپل) علت این تعلق خاطر،این هست که فراتر از محصول و یاخدمتش،چیزهای بیشتری به مشتری میده که معنای جدیدی به اون محصول میده،بطور مثال: سختی هایی که رئیس شرکت کشیده،ارزش های انسانی داخل شرکت،بروز بودن اعضای شرکت و…
این اتفاق هم برای شما زمانی میوفته که قصه ای دارای ارزش های پشت این محصول برای مشتریانتون بنویسید.
برای مثال میشه به قصه غرفه (مزرعه زیتون فدک) اشاره کرد.
خب وقتی به قصه محصول این غرفه نگاهی بکنیم?متوجه نکاتی میشیم.
غرفه دار میگه که سلامتی مشتری ها،ارزش جاکم بر کسب وکارش هست و به همین ارزش،زیتون هاشو از راه های کاملا ارگانیک استفاده میکنه(یعنی از کود استفاده نمیکنه،از دستگاه های مصنوعی پرورش استفاده نمکینه و …)
خب وقتی این ارزش ها رو می شنویم،موقع خرید این محصولات،حس بهتری نسبت به محصولاتش پیدا میکنیم.
نکته دیگه ای که درباره تعلق خاطر مشتریان هست،اینه که وقتی مشتریان به این تعلق خاطر برسند،به مبلغان رایگان محصول و کسب وکرا شما تبدیل می شوند.
خب،یکی از بزرگ ترین هزینه های هر کسب وکاری،تبلیغ و البته ایجاد تبلیغات دهان به دهان،همینطور که وقتی من همینجا اسمی از غرفه آقای بلندنظر بردم،پولی دریافت نکردم،واین همون موفقیت اصلی کسب وکارتون هست.
خب وقتی افراد میخوان محصول جدیدی رو بخرند،بیشتر به حرف دوستان خودشون اعتماد می کنند و اگر ما بتونیم مشتریان راضی داشته باشیم،قطعا می تونیم جامعه ای از مخاطبان خودمون داشته باشیم.
فرض کنید مشتری راضی شما در جلسه ی خانوادگی خودش میگه که : من یک محصولی از فلان غرفه در باسلام خریدم و واقعا کارشون درسته و خیلی هم کیفیت عالی داره
مشتری برای انتخاب،به تبلیغات مجازی یا مارکتینگ خیلی دقت نمیکنه و بیشتر به حرف اطرافیان خودش دقت میکنه و شما باایجاد این حس تعلق خاطر،هرروز به مشتریان خودتون اضافه میکنید.
حالا چطور قصه کسب وکارمون رو بنویسیم؟
شاید برخی از شما این دغدغه رو داشته باشید که : ماکه تاکنون این کار رو نکردیم،چطوری قصه غرفمون رو بنویسیم،خب میتونم بگم فقط کافیه محصول زیر رو بخرید?
همین الان بخر
بامابروزباشید.?
مطلبی دیگر از این انتشارات
ثابت قدم باشید...
مطلبی دیگر از این انتشارات
شرایط خوردنِ شکلات در دوران مجردی!
مطلبی دیگر از این انتشارات
استراتژی Go To Market چیست؟ و چگونه میتوانیم آنرا طراحی کنیم؟