برنامه نویسی کارخانه تبدیل رویا به واقعیت
شروع برنامه نویسی من
سلام
امروز میخوام درباره اینکه چی شد برنامه نویسی رو شروع کردم بگم
ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها مبارک باد. تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۳/۱۱
خاطره شروع برنامه نویسی من با کامپیوتر و متولد شدن دوباره ی من
کرونا تازه شروع شده بود. مدارس چند روزی تعطیل شد و به صورت مجازی برگزار میشد. چند روزی رو با تلفن مادرم تو کلاس آنلاین میشدم. قبل از کرونا فقط با تلفن بازی میکردم به همین خاطر به من کامپیوتر نمیدادن و حتی تلفن همراهم رو هم چند بار توقیف میکردن. و در آخر تلفنم شکست
قرار شد که یک کامپیوتر به من بدن اونم با زور و قول اینکه من بازی نمیکنم. یک کامپیوتر دادن چند روزی رو با کامپیوتر تکالیف مدرسه رو انجام میدادم. و با کامپیوتر ور میرفتم این دکمه رو میزدم اون دکمه رو میزدم .
یکی از پنجشنبه ها بود که خودمو نتونستم نگهدارم وقتی شب بود رفتم بیرون که نون بگیرم کنار نانوایی لوازم جانبی کامپیوتر بود. رفتم تو و سی دی یک بازی ماشینی انتخاب کردم و خریدم
اومدم خونه و بازی رو با هزار زحمت (چون هنوز کار با کامپیوتر رو بلد نبودم) تو کامپیوتر نصب کردم.
و شروع کردم به بازی کردن یک ساعت بازی کردم و دیگه ساعت 12 شب بود آماده شدم برای خوابیدن.
"جا داره بگم وقتی بازی میکردم با خودم میگفتم که من یک گیمر حرفه ای میشم"
صبح شد هنوز رو تخت بودم که تو ذهنم میگذشت که آخش چه راحت شدم که دیگه لازم نیست صبح زود برم مدرسه. پاشدم . رفتم تو کامپیوتر ولی بازی نکردم نمیدونم چرا ولی من که برای بازی کردن گریه میکردم نرفتم بازی کردن و باز هم با کامپیوتر کار کردم و دکمه هارو زدم فایل باز کردم فایل پاک کردم و...
چند روز رو فقط با کامپیوتر ور رفتم. یادم میاد که چند تا آهنگ بی کلام دانلود کردم و تو کامپیوتر یک ویروس افتاد. وقتی روی یکی از دکمه های ویندوز کلیک کردم ویروس عمل کرد و کامپیوتر ویروسی شد.
رفتم پیش پدرم و گفتم که کامپیوتر کار نمیکنه (اون زمان نمیدونستم که ویروس کامپیوتری چیه) پدرم اومد کامپیوتر من رو چک کرد و گفت ویروس افتاده و چون وقت نداشت گفت فردا درست میکنه و رفت.
من با خودم گفتم که ویروس کامپیوتر رو پاک میکنم و رفتم سراغ پاک کردن شاید باورتون نشه رفتم و در سمت راست کامپیوتر رو باز کردم و مادربرد و رم رو فوت کردم تا شاید ویروس از کامپیوتر پاک بشه حتی با دستمال مرطوب، برد کامپیوتر رو که به برق وصل بود تمیز کردم ، کامپیوتر رو روشن کردم ولی بازم ویروس داشت.
دیگه کامپیوتر رو ول کردم به حال خودش تا پدرم اومد تا کامپیوتر رو درست کنه منهم نشستم کنارش تماشا کردم گفت داره یک ویندوز 7 جدید نصب میکنه یکی از بخش های نصب یک ترمینال باز شد من انقدر هیجان زده شده بودم چون شبیه هکر ها توی فیلم ها بود کنجکاوی من بیشتر شد و بیشتر نگاه کردم . رسیدم به بخشی که ویندوز نصب میشه چون کامپیوترم قدیمی بود 1 ساعت طول کشید تا ویندوز نصب بشه بعد نصب دیگه هیچ خبری از بازی و فایل ها نبود با خودم گفتم این که همون ویندوز با همون گرافیک ولی چرا بازی و فایل های من توش نیست. بعدش فهمیدم که وقتی ویندوز پاک میشه فایل ها و برنامه ها هم پاک میشه
اینبار از ترس هیچی دانلود نکردم. تا کامپیوتر دوباره ویروسی نشه...
این داستان ادامه دارد
اگه دوست داشتید توی نظرات بگید بقیه خاطره رو هم بنویسم
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی بازی موبایل !Leap on
مطلبی دیگر از این انتشارات
مغازهی زندگیِ تازه | به دیگر سخن: Newborn
مطلبی دیگر از این انتشارات
منابع آموزش نظریه بازی