سرمایه داری و فرزند اوری

بچه دار نشدن به مثابه اعتراض اجتماعی


دنیای سرمایه داری همواره برای چرخش روان چرخ های تولید خود، به نیروی کار جوان و در عین حال ارزان نیاز دارد. از طرفی برای توسعه بازار محصولات خود و بیشتر کردن عایدی خود از فروش بیشتر محصولات، به خریداران و مصرف کنندگان بیشتر نیاز دارد. از اینرو قشر فقیر یا متوسطی که اقدام به تولیدمثل می کنند در واقع از یک سو نیروی کار اینده تولید سرمایه داری را تامین می کنند و از سوی دیگر بازار بزرگ و رو به افزایش خریداران محصولات کارخانجات سرمایه داری را تامین و تضمین می کنند.


در واقع آنچه اتفاق می افتد این است که سرمایه داری به نیروی کار خود (اعم از کارگر و کارمند) حقوق بخور و نمیری می دهد که این نیروی کار با این حقوق اندک هم باید امورات خود را بگذراند و هم باید با همین حقوق، تولید و تربیت نسل اینده نیروی کار سرمایه داری را بر عهده بگیرد. این در حالی است که منطقی آن است که اگر سرمایه داری از قشر فقیر و متوسط جامعه توقع دارد که تولید و تربیت نسل اینده نیروی کار مورد نیازش را بر عهده بگیرد، تمام هزینه های آن را نیز تقبل نماید. اما متاسفانه به دلیل آنکه قشر فقیر و متوسط داوطلبانه اقدام به تولیدمثل می کنند، سرمایه داری خود را از پرداخت هزینه های تولید و تربیت نسل اینده نیروی کار بی نیاز می بیند. (مشابه اتفاقی که در مهاجرت نخبگان از کشورهای توسعه نیافته به کشورهای توسعه یافته می افتد و این کشورها بدون پرداخت هزینه ای بهترین نیروهای انسانی را جذب می کنند)


اینکه خانواده های ثروتمند و مرفه تولیدمثل کنند اتفاق عجیب و غیرمنتظره ای نیست، چرا که فرزندان آنها قرار است در ناز و نعمت و رفاه زندگی کنند و در اینده نیز میراث دار ثروت هنگفت پدران خود و کارخانجات و املاک آنها باشند. اما برای خانواده های فقیری که قرار است فرزندان آنها در منجلاب فقر و کمبود و تنگدستی دست و پا بزنند و در بهترین حالت به نیروی کار ارزان و تو سری خور نظام سرمایه داری تبدیل شوند (در بدترین حالت ها نیز ممکن است به انواع بزهکاری ها یا اعمال خودتخریبی نظیر اعتیاد به مواد مخدر یا الکل روی بیاورند) و در زندگی خود انواع حقارت ها، تو سری خوردن ها و مشکلات روحی و روانی را تجربه کنند، بچه دار شدن کمی عجیب و غیرمنطقی به نظر می رسد.


نظام سرمایه داری جهانی با ارزش گذاری بر تولیدمثل، قشر فقیر و متوسط جامعه را به بچه دار شدن تشویق و ترغیب می کند و با هر گونه استقلال تصمیم گیری در این خصوص به شیوه های خود برخورد می کند. به طور مثال علیرغم تاکید ظاهری فراوان بر ازادی های فردی، تصمیم افراد برای بی فرزندی را به عنوان خودخواهی و مسوولیت ناپذیری جلوه می دهد و از طریق رسانه ها و تولیدات فرهنگی خود، تولیدمثل بیشتر را ضامن احساس خوشبختی و شادی بیشتر معرفی می کند.


در چنین وضعیتی بچه دار نشدن می تواند اقدامی مهم و تاثیرگذار در مخالفت با سرمایه داری تلقی شود و نوعی اعتراض اجتماعی به شمار رود. در واقع قشر فقیر یا متوسطی که از فرزنداوری سر باز می زند، اگاهانه اعلام می کند که از بازتولید رایگان نیروی کار ارزان برای سرمایه داری خودداری کرده و اگر قرار باشد چنین کاری را به عنوان خواسته و نیاز سرمایه داری انجام دهد، صرفا در صورتی آن را انجام می دهد که نظام سرمایه داری کلیه هزینه های آن را متقبل شود.


مهدی دولتی @charkhvand


تاملات یک ذهن جستجوگر

https://t.me/zehnejostejugar