دختری که با آتش بازی کرد

 دختری که با آتش بازی کرد
دختری که با آتش بازی کرد

در این کتاب، نسبت به رمان قبلی، بسیار بیشتر به لیزبث سلندر ریزه و چابک پرداخته شده است. حال اندکی بیشتر درباره‌ی گذشته‌ی تکان‌دهنده‌ی او و اتفاقاتی که سبب شدند سلندر چنین شخصیت منحصربه‌فرد و قوی‌ای داشته باشد می‌خوانیم.

«با لزبیث سلندر درنیفت. از دید او اگر کسی با تفنگ جلوات در آمد، باید با یک تفنگ بزرگ‌تر جوابش را بدهی».

اما نگذارید تمرکز روی سلندر گولتان بزند. به توجه به موضوع کتاب باید عنوانش همان عنوان «مردانی که از زن‌ها بیزارند» می‌ماند چراکه موضوع کلی کتاب همان موضوع کتاب اول این سه گانه است و بارها نیز تکرار می‌شود. (عنوان اصلی کتاب همین بود اما تغییر کرد و یک تتوی اژدها هم آمد تنگش تا جای خود را در بازار فروش باز کند) این کتاب با یک اثر بی‌نقص بسیار فاصله دارد اما بااین‌حال اثر محبوبی است.

در این اثر نیز لارسون بنا را می‌گذارد به نمایاندن آن روی نازیبای جامعه؛ استانداردها و هنجارهای جنسیتی را زیر سؤال می‌برد و قضاوت را محکوم می‌کند؛ نشان می‌دهد که حتی در یک کشور غربی مثل سوئد که برای خودش بهشتی است نیز این مسائل تمامی ندارند. ما در این رمان سطوح مختلف نفرت نسبت به زنان را شاهد هستیم؛ نفرتی که اگر زنان تلاش کنند حدومرزهایی که جامعه برایشان مشخص کرده را زیر پا بگذارند بسیار بیشتر خود را نشان می‌دهد. این واکنش نخستین واکنشی است که سلندر از جهان اطراف خود دریافت می‌کند؛ این موضوع در رفتار مادر او نیز مشهود است.

«تمام مطبوعات که دست‌به‌یکی کنند سروکله‌ی پلیس هم پیدا می‌شود تا این زن دیوانه‌ی همجنسگرا را که عوض گروه‌های شیطان‌پرستی هم هست و مخالف هنجارهای جنسی است و از جامعه و هرچه مرد است بیزار است پیدا کنند».

گمان می‌کنم پیامی که این کتاب به مخاطبان خود می‌دهد بسیار دوست‌داشتنی است؛ اینکه اگر پای موضوعات مورد بحث در این کتاب به میان باشد نه هیچ‌گونه لطافتی جایز است و نه هیچ سازشی.

درهرحال، نثر لارسون به‌هیچ‌وجه بی‌نقص نیست و گاهی آزاردهنده می‌شود. می‌شود گفت نثر او بسیار جای ویرایش داشت. (این موضوع قابل‌درک است چراکه بیشتر آثاری که پس از مرگ نویسنده‌ی خود منتشر می‌شوند به احترام او با کمترین میزان دست‌کاری و ویرایش روانه‌ی بازار می‌شوند) نکاتی هستند که اکثر خوانندگان این کتاب روی انحا توافق نظر دارند؛ نخست اینکه جزییات بسیار کتاب را تا حدی خسته‌کننده می‌کند و سیل اسامی برندها و محصولات باعث می‌شود حس کنید بروشور تبلیغاتی فروشگاه را به دست گرفته‌اید تا یک رمان.

برای مشاهده ادامه مطلب بر روی عبارت زیر کلیک نمایید:

کتاب دختری که با آتش بازی کرد