شام با آدری هپبورن

کتاب شام با آدری هپبورن
کتاب شام با آدری هپبورن

لیست مهمان‌ها!

«یک ساعت منتظر بودیم. این چیزی بود که آدری هپبورن گفت. باکمی تندی، کلماتش تأکیدی داشتند تا اطمینان حاصل کند متوجه آزردگی‌اش شده‌ایم. آن موقع اولین چیزی که در ذهنم بود آن بود که آدری هپبورن عصبانی است؛ نه اینکه آدری هپبورن شام مهمان من است!»

سال‌ها پیش، سابرینا همان کار قدیمی را تکرار کرد. تصور کرد که اگر می‌توانست هر پنج‌نفری را که دلش بخواهد به مهمانی شام تولدش دعوت کند، چه کسی را دعوت می‌کرد. مسلماً آن زمان فکر نمی‌کرد روزی قرار است این خیال او به واقعیت بپیوندد، چه برسد به اینکه این مهمانی شام تبدیل شود به تأثیرگذارترین جلسه مشاوره‌ای که او در عمرش داشته. اما در لیست مهمانی سابرینا نام چه کسانی آورده شده است؟

البته که مهمان شماره‌ی ۱ بهترین دوستش جسیکا است. ازنظر جسیکا که خود قلباً انسانی احساساتی‌ است، روابط حتماً باید به ازدواج و بچه ختم شوند؛ پس او خود را درگیر روابط پیش‌پاافتاده نکرده است و تنها شاهد رابطه‌ی عاشقانه و پرپیچ‌وخم سابرینا و توبیاس و ناتوانی‌شان در به ثمر نشاندن این رابطه بوده است.

توبیاس، مهمان شماره‌ی ۲ هم در مهمانی حضور دارد. مشخص است که او همچنان عاشق سابرینا است. سرل در برخی فصل‌های کتاب به مهمانی شام پرداخته و برخی فصل‌های دیگر را به رابطه‌ی  سابرینا و توبیاس اختصاص داده است. سرل در این فصل‌ها داستان آشنایی و جدایی آن دو را به‌آرامی روایت می‌کند و این مهمانی شام برای آن‌ها کمک بزرگی است تا زیروبم رابطه‌شان را درک کنند و به آینده‌ای بهتر امیدوار باشند.

مهمان شماره‌ی ۳ و ۴ نیز به گذشته‌ی سابرینا مربوط‌‌‌اند: کنراد، استاد سابق فلسفه‌اش. همان کسی که ماجرای سابرینا و توبیاس در سفری که او ترتیب داده بود آغاز شد؛ و رابرت، پدرش. پدری که زمانی که سابرینا تنها ۵ سال داشت، قالش گذاشت تا بتواند در کالیفرنیا با زنی دیگر زندگی دیگری آغاز کند.

مهمان شماره‌ی پنج اما شخص به خصوصی است! آدری هپبورن زیبا و جذاب و بااستعداد. زنی که تمام کسانی که سر میز هستند،احتمالاً به‌جز جسیکا، تحسینش می‌کنند و او را الگو می‌دانند. حضور او است که سبب می‌شود غیرممکن، ممکن به نظر بیاید. اوست که این مهمانی شام را جادویی می‌کند.

مهمانی برگزار می‌شود و مهمان‌ها گپ و گفتشان با سابرینا را به سمت موضوعاتی چون عشق و خانواده سوق می‌دهند؛ سابرینا فرصت می‌یابد حقیقت را درباره‌ی رابرت بفهمد و به رابطه‌اش با توبیاس جان دوباره‌ ببخشد. چند پل شکسته میان او و دیگران شاید تا پایان عصر، تعمیر شوند و شاید صلاح آن باشد که بقیه‌شان شکسته باقی بمانند.

کتاب شام با آدری هپبورن