مدار رأس‌السرطان

مدار رأس‌السرطان
مدار رأس‌السرطان

هنری میلر نویسنده‌ی آمریکایی و از تأثیرگذارترین افراد در دنیای ادبیات است. آثار او اغلب به دلیل بی‌پرده‌گویی‌هایش در باب مسائل جنسی ممنوعه اعلام می‌شدند. در دهه‌ی شصت میلادی آثار میلر در فهرست محبوب‌ترین‌ها قرار داشتند. میلر در سال ۱۹۸۰ میلادی و در سن ۸۸ سالگی درگذشت. کتاب پیش رو، مدار رأس‌السرطان نخستین و از بهترین آثار اوست. میلر در سال ۱۹۳۰ نویسندگی را به‌طورجدی آغاز کرد و برای خود در میان دوستداران ادبیات شهرتی به هم زد.

میلر مدتی در فقر به سر برد و تحت حمایت مالی آلفرد پرس و آنائیس نین زندگی می‌گذراند؛ او در این دوران به‌شدت تحت تأثیر مکتب سورئالیسم قرارگرفته بود و کتاب «مدار رأس‌السرطان» نیز در همین دوره به نگارش درآمده است. میلر با نگارش این رمان تعریف نوینی از رمان ارائه داد و ثابت کرد که بنا است نامش در میان نام مشاهیر ادبی ماندگار شود. این کتاب نخستین بار در پاریس منتشر شد و بلافاصله ممنوعه اعلام شد و تا سال ۱۹۶۱ همچنان عنوان ممنوعه بر شانه‌هایش سنگینی می‌کرد؛ سرانجام با آزاد شدن نشر کتاب به یکی از محبوب‌ترین‌ها بدل شد. به نقل از خود میلر این اثر چون «سفری شاعرانه است از اعماق تاریکی و ترس به‌سوی ساحل طلایی آرامش».

در این رمان تلاش شده ساست تا رنج و محنت نسل جنگ‌زده و آرمان‌ها و آرزوهای بربادرفته‌شان به‌خوبی به تصویر کشیده شود. کتاب به بررسی مسائل حاکم بر جوامع غربی چون جنگ، رکود، فقر، فاشیسم و نازیسم حول دهه‌ی سی میلادی می‌پردازد. در کتاب مدار رأس‌السرطان، با قهرمان داستان و روزگار مملو از یاس و زندگی ملال‌آورش و تا رسیدن به پرتگاه جنون، همراه می‌شویم. داستان این کتاب برگرفته از تجربیات شخصی نویسنده است. ساموئل بکت در نکوداشت این اثر آن را «اثری مهم و انقلابی در تاریخ آثار ادبی مدرن» قلمداد کرده است که مهر تأییدی است بر اهمیت و ارزشمندی آن.

بخش‌هایی از متن کتاب

باید تنها باشم. باید در تنهایی به این ناامیدی خود بیندیشم. آفتاب و سنگفرش کوچه و خیابان را در خلوت خود می‌خواهم، دور از هر حرف‌وحدیثی، تنها خودم و خودم و صدای تپش قلبم که چون موسیقی است. تصمیم گرفتم که نه دل‌بسته‌ی چیزی شوم و نه دیگر از کسی انتظاری داشته باشم. من نه پولی دارم و نه امیدی. من سعادتمندترین انسان عالمم.

یک سال پیش گمان می‌کردم هنرمندم. حال دیگر به این موضوع نمی‌اندیشم. هستم. جانم اما از هرچه هنر و ادبیات است تهی است. خدا را شکر که دیگر کتابی هم برای نوشتن نیست. برایتان سؤال است که پس آخر این چیست؟ این‌که کتاب نیست! مایه‌ی آبروریزی است! افتراست؛ بی‌حرمتی است! این اراجیف با هیچ جای تعریف کلمه‌ی «کتاب» نمی‌خواند. بله این اراجیف بی‌حرمتی بلندبالایی بیش نیست، انداختن تفی است به رخسار هنر، حواله کردن لگدی است به آسمان و زمین و انسان و تقدیر و عشق و زیبایی و هرچه که فکرش را بکنید.

برای مشاهده ادامه مطلب بر روی عنوان زیر کلیک نمایید:

کتاب مدار رأس‌السرطان