مرگ فروشنده

مرگ فروشنده
مرگ فروشنده

این داستان، شاد نیست. داستان درباره‌ی خانواده‌ای است غرق در مشکلات؛ درباره‌ی پا به سن گذاشتن است و درباره‌ی سال‌ها سخت‌کوشی و درنهایت دست نیافتن به هیچ‌چیز و کنار گذاشته شدن. مرگ فروشنده داستان آرزوهای بزرگی است که هیچ‌گاه محقق نمی‌شوند؛ داستان خیانت و داستان رابطه‌ی سرد میان پدر و پسر. مرگ یک فروشنده داستان یک پدر است. این پدر چه‌کار می‌کند؟ بی‌قرار است چراکه شغلش را ازدست‌داده، پیوندش را با همه‌چیز، حتی با فرزندانش ازدست‌داده و گرفتار خیالات خود شده است.

با پیش رفتن در داستان تراژدی حقیقی ذره‌ذره خود را نشان می‌دهد. این کتاب از آن دسته آثاری است که باید بیش از یک‌بار مطالعه شود تا به‌درستی درک شود. مرگ فروشنده خواننده را عمیقاً تحت تأثیر قرار می‌دهد و این در حالی است که مطالعه‌اش چندان خوشایند نیست. این اثر در قالب نمایشنامه نوشته شد و واضح است که بازیگران بسیاری آن را روی صحنه برده‌اند؛ اما نخستین بار ۲۸ جولای ۱۹۴۹ بود که مرگ فروشنده در لاندن تیِتر روی صحنه رفت.

لیندا (صدای ویلی را از بیرون اتاق می‌شود، با اندکی لرزش صدا می‌کند): ویلی!
ویلی: همه‌چیز روبه راهه. برگشتم.
لیندا: چرا؟ چی شده؟ (مکث کوتاه) اتفاقی افتاده ویلی؟
ویلی: نه. چیزی نشده.
لیندا: تو که با ماشین تصادف نکردی مگه نه؟
ویلی (با کمی خشم): گفتم که چیزی نشده. مگه نمی‌شنوی؟
لیندا: حالت خوبه؟
ویلی: به حد مرگ خستم. (صدای موسیقی کم و کمتر می‌شود. ویلی کنار لیندا دراز می‌کشد، کرخ و بی‌حس) نتونستم. نتونستم لیندا… ۱۲۳

ویلی لومان درست ماند همه‌ی ما می‌خواهد موفق باشد. گرچه در ابتدا این‌گونه به نظر می‌رسد که ویلی یک شکست‌خورده‌ی تمام‌عیار است اما باید گفت که با پیش رفتن در داستان متوجه خواهیم شد که این شکست ویلی از سر بددلی و کم‌کاری نیست که از سر غفلت است. به گمان ویلی موفقیت در زندگی به داشتن ثروت است و راه رسیدن به ثروت، محبوبیت است. ویلی به‌جای تلاش و پند گرفتن از اشتباهات گذشته، سعی دارد راه رسیدن به موفقیت را میانبر بزند و همین دلیل آن می‌شود که درنهایت نه دوستی داشته باشد و نه پولی. فروشنده‌ای درون ویلی است که دائم در گوشش می‌خواند «ارزش تو به آن چیزی است که می‌فروشی» و مشکل هم همین‌جاست. ویلی نمی‌تواند چیزی بفروشد. او بی‌ارزش است.

میگویند که غفلت یک نعمت است و این نمایشنامه تماماً درباره‌ی ویلی است؛ ویلی با همه‌ی وجودش تلاش می‌کند، حتی تا مرز دیوانگی پیش می‌رود تا خود را رویارویی با واقعیت دور نگاه دارد؛ واقعیت این‌که ویلی دروغ می‌گوید، تقلب می‌کند، دوستی ندارد و به درد هیچ کاری نمی‌خورد.

آنچه این نمایش را تا این اندازه درخشان می‌کند این موضوع است که هرکدام از شخصیت‌های نمایش تجسم یکی از ابعاد شخصیت ویلی است. همسر ویلی همان‌گونه با او رفتار می‌کند که ویلی آرزو دارد جامعه با او رفتار کند، دو پسر او می‌خواهند درست شبیه به او باشند و آن زمان که ویلی متوجه این موضوع می‌شود امید و آرزوهایش از بین می‌روند و پسر همسایه‌اش هر چیزی را که ویلی و دو پسرش در طلب آن هستند دارد. از همین روی، مشاهده‌ی رفتار و نحوه‌ی برخورد ویلی با این افراد به‌غایت جالب است. از دیگر نکات مثبت این نمایشنامه دیالوگ‌های بسیار خوب آن است.

برای مشاهده ادامه مطلب بر روی عبارت زیر کلیک نمایید:

مرگ فروشنده