نفرت بازی

نفرت بازی
نفرت بازی

این کتاب را که خواندم دلم می‌خواست با همه تماس بگیرم و درباره‌اش صحبت کنم.  دو موردی که باید درباره‌ی من بدانید یکی این است که کتاب‌های زیادی هستند که من نقد می‌کنم، اما کمتر کتابی هست که واقعاً دوستش داشته باشم. دوم اینکه مادر و خواهر من در دو دنیای کاملاً متفاوت سیر می‌کنند؛ پس اگر من بتوانم کتابی پیدا کنم که هردو دوست داشته باشند آن کتاب صد در صد کتاب خاصی است.

رمان «نفرت بازی» رمانی است که شبیهش را کمتر می‌یابید؛ خنده‌دار است، مطالعه‌اش لذت‌بخش است و از همه مهم‌تر موضوع جالبی دارد.  اگر طرفدار رمان‌های عاشقانه هستید و چنین ویژگی‌هایی را نیز برای یک کتاب می‌پسندید، این رمان را باید در فهرست مطالعه‌تان جا دهید. فکر نمی‌کنم بشود این رمان را خواند و لذت نبرد.

یکی از شخصیت‌های کتاب لوسی هاتون است؛ لوسی دستیار اجرایی هلن پاسکال، از مدیران ارشد انتشارات بکسلی و گامین است.  لوسی دفترش را با جاشوا تمپلمن شریک است.

جاشوا نیز دستیار یکی دیگر از مدیران اجرایی ارشد انتشارات است.  انتشارات بکسلی و گامین به‌تازگی ادغام‌شده‌اند؛ جاشوا و لوسی درست مانند شرکت‌هایی که با آن‌ها کار می‌کنند، نقطه‌ی مقابل یکدیگر هستند.  لوسی که ابتدا در انتشارات گامین فعالیت داشت فردی است پرشور و علاقه‌مند به کتاب و انسان‌ها، جذاب و سهل‌انگار.  جاشوا اما ازنظر او درست نقطه‌ی مقابل تمام این‌هاست و جان به جانش کنند یک بکسلی تمام‌عیار است.

از همان نخستین باری که یکدیگر را ملاقات کردند حسی جز نفت به یکدیگر نداشتند.  حداقل این احساسی است که لوسی نسبت به جاشوا داشت و ته دلش مطمئن بود که جاشوا نیز همین حس را دارد.

سرنوشت این‌گونه رقم خورده که این دو همکار باشند و در یک دفتر بنشینند و یکدیگر را تحمل کنند؛ حتی رمز کامپیوتر لوسی حالت‌های مختلف این جمله است که من از جاشوا متنفرم! با همه‌ی این‌ها اما لوسی نهایتاً می‌فهمد که مایل است دائماً سر از کار جاشوا درآورد و تمام ‌کارهای او را زیر نظر بگیرد.  روزها می‌گذرند و دیگر لوسی از رنگ بلوز جاشوا می‌فهمد که چه روز از هفته است و خنده‌های جذاب جاشوا مو به تن او راست می‌کنند.

برای مشاهده ادامه مطلب بر روی عبارت زیر کلیک نمایید:

معرفی کتاب نفرت بازی