مجموعهای از تازهترین و برترینهای نشر ایران و جهان https://www.cavack.com
وصیتنامهی فرانسوی
وصیتنامهی فرانسوی روایتگر داستان تلخ پسری است که ساکن شوروی دههی ۶۰ و ۷۰ میلادی است و ناچار است با ناملایمات و حقایق تلخ زندگی در این کشور سر کند؛ همچنین در این کتاب ماجرای احساس نامعمول او به یک بانوی فرانسوی، شارلوت لمونیِر که ازقضا مادربزرگ او است را میخوانیم.
او هرسال تابستان را به ملاقات مادربزرگ میرود؛ مادربزرگ ساکن دهکدهای است در دل دشتی پهناور. مادربزرگ و نوه آنجا اوقات عصرشان را با نشستن در بالکن کوچک اما باصفای مادربزرگ و قصه گفتن و قصه شنیدن میگذرانند. قصههای مادربزرگ اما از زمانهای دور و مکانهای دیگری حکایت میکنند؛ داستانهای مادربزرگ برمیگردند به اوایل قرن؛ او تنیس بازی کردن پروست را با چشم خود دیده، سیل سال ۱۹۱۰ پاریس را از نزدیک شاهد بوده و حتی میتواند داستان مرگ رئیسجمهور فلیس فور را در آغوش معشوقهاش با جزییات کامل نقل کند.
شارلوت با قصههایش چشمهای پسر جوان را به روی روسیهای میگشاید که در آن قحطی، بدبختی، بیعدالتی و هیاهوی جنگ بیداد میکند. نوهی شارلوت تمام راه را از مسکو تا سیبری پابهپای داستانهایش میآید؛ از همسرش که قربانی برنامههای پاکسازی استالین بود که داستان میگوید او نیز همراهش رنج میبرد؛ از اسارت خودش به دست راهزنان که میگوید که چه وحشیگریهایی که بر سرش نیاوردند و آخر هم رهایش کردند تا جان بدهد، چهارستون تن او نیز به لرزه میافتد.
مگر میشود چنین مصیبتهایی بر سر شارلوت آرام و دوستداشتنی او آمده باشد؟ حواس او تمام و کمال درگیر داستانهای مادربزرگ است و آنها را به خیالات و عالم پنهان ذهنش سنجاق میکند. باوجود تمام کمبودها و نا عدالتیهایی که در شوروی هست، چنین به نظر میرسد که درست مانند دیگر مردان روس، او هنوز نسبت به وطنش عشق در دل دارد؛ عشقی که نمیتوان آن را در هم شکست.
برای مشاهده ادامه مطلب بر روی عنوان زیر کلیک نمایید:
مطلبی دیگر از این انتشارات
گرگ های توی دیوار
مطلبی دیگر از این انتشارات
شهر دزدها
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب من دینامیتم