کتاب برفک

کتاب برفک
کتاب برفک

برشی از کتاب برفک اثر دان دلیلو

تمام اساتید مرد هستند، لباسشان چروک است و مویشان ژولیده و موقع سرفه سر را زیر بغل فرو می‌کنند. دسته‌جمعی به روسای اتحادیه‌ی کامیون‌داران می‌مانند که برای احراز هویت همکار مثله شده‌شان دور هم جمع شده باشند. حسی که القا می‌کنند تلخی فراگیر است، بدگمانی و دسیسه‌چینی.

تنها استثنائی موری جی زیسکیند است، ورزشی‌نویس سابق که ازم خواست تا همراه هم در غذاخوری ناهار بخوریم، جایی که بوی ناخوشایند غذاهایی نامشخص خاطره‌ای تیره و تلخ را درونم زنده کرد. موری تازه آمد بود به کالج، مردی بود با شانه‌های آویزان با عینک ظریف گرد و ریشی شبیه ریش آمیش‌ها. استاد مهمان بود و موضوع درسش مفاخر در قید حیات و به نظر می‌آمد از همکاری با اساتید فرهنگ‌عامه احساس شرم می‌کند.

«من موسیقی می‌فهمم، من سینما می‌فهمم، حتی می‎‌تونم درک کنم چه طور کامیک‌بوک‌ها می‌تونن یه چیزایی به ما بگن. ولی پروفسورهایی این‌جا هستن که هیچی نمی‌خونن جز نوشته‌های روی جعبه‌های کورن‌فلکس.»

برای مشاهده ادامه مطلب بر روی عنوان زیر کلیک نمایید:

کتاب برفک