کتاب مارگریتا دلچه ویتا

کتاب مارگریتا دلچه ویتا
کتاب مارگریتا دلچه ویتا

کتاب مارگریتا دلچه ویتا اثر استفانو بنی

ترکیب شوخ‌طبعی و ابهام در آثار استفانو بنی، نویسنده و روزنامه‌نگار ایتالیایی، او را به یکی از محبوب‌‌ترین نویسندگان در سرتاسر دنیا بدل کرده است. در کتاب مارگریتا دولچه ویتا داستان دخترکی را می‌خوانیم که می‌داند باید دنیا را چگونه ببیند؛ دختری باهوش و شوخ با کمی اضافه‌‌وزن که با عیب‌ونقص‌های خانواده‌اش صمیمانه همدردی می‌کند و سرخوشانه در چمنزارهای اطراف خانه‌شان به گشت‌وگذار می‌پردازد. زندگی طبق منوال همیشگی‌اش پیش می‌رود تا اینکه سر‌وکله‌ی مکعبی سیاه‌رنگ مقابل خانه پیدا می‌شود و خانواده‌ی مارگریتا تحت نوعی طلسم تاریک قرار می‌گیرند که هیچ‌کس از آن در امان نیست.

مارگریتا فکر می‌کند دست نیرویی شیطانی در کار باشد و برای تبدیل شک خود به یقین، حاضر است تمام نبوغ و تدبیر و تخیلش را به کار ببندد و کشف کند که دنیای کوچکش – و شاید کل این دنیای بزرگ – در چه ورطه‌ای افتاده است. کتاب مارگریتا دولچه‌ ویتا اثر استفانو بنی توانسته ۳.۷ امتیاز از پنج امتیاز را از کاربران وب‌سایت گودریدز دریافت کند. این رمان نخستین‌بار در سال ۲۰۰۵ منتشر شد و دوازدهمین اثر پرفروش این نویسنده‌ی ایتالیایی است.

برشی از کتاب مارگریتا دلچه ویتا

یک هفته‌ای از مهمانی شام می‌گذشت و اتفاقات زیادی افتاده بود. اول از همه این‌که بعد از شب دزدی، یک زنگ خطر عمومی زده شد. فریدو به بابا گفت:«دیدی راست می‌گفتم، برای خودت یک اسلحه بخر.» برایش کاتالوگی با انواع و اقسام مدل‌ها و کالیبرها هم آورد.

بابا فعلا مقاومتی نکرده. گفت که همین جک ماشین جواب می‌دهد. اما پای استشهاد محلی‌ای که فریدو برای بیرون‌انداختن کولی‌ها جمع کرده بود، امضا کرد. تقریبا تمام اهالی محل امضایش کردند؛ حتی آن‌هایی که در ده‌کیلومتری این‌جا زندگی می‌کنند…

حالا قسمت جلوی موی بابا به رنگ فلفل قرمز شده است. فریدو او را مجاب کرد برای رشد مجدد موهایش یک لوسیون بخرد. آن را باید هرروز صبح به سرش بمالد. ماده‌ای حساسیت‌زاست که آن قسمت کچل سر بابا را آتش می‌زند… من روی پاتختی یک کاتالوگ کلاه‌گیس دیدم. اسم شرکتشان نیوهیر است و گفتن ندارد که خود فریدو محصولاتش را وارد می‌کند.

برای مشاهده ادامه مطلب بر روی عبارت زیر کلیک نمایید:

کتاب مارگریتا دلچه ویتا