برنامه نویسی: تحصیل یا بازار کار


سلام دوستان شایان دامغان پور هستم ملقب به Mr.Sha1 و این اولین پستی مطلبی هست که من مینویسم، پس اگه کمی و کاستی بود به بزرگی خودتون ببخشید.

من دانشجوی مهندسی IT دانشگاه آزاد تهران جنوب هستم. ترم چند؟ خب، حسابش یکم از دستم در رفته بزارید حساب کنیم. من ورودی سال 95 هستم که به عبارتی میکنه 11 ترم… نه نه… اشتباه نکنید! دکترا نمیخونم! من دانشجوی کارشناسی ام و اگه این ترم 20 واحدی که ورداشتمو پاس کنم ترم دیگه 8 واحد دیگه دارم که باید پاسشون کنم تا لیسانسمو بگیرم !

و اما چرا یه لیسانس ساده که همه تو 4 سال تموم میکنن برای من 6 سال طول کشیده؟ خب، راستش دلیل اصلیش ورود به بازار کاره. بر خلاف تحصیلاتم، رزومه کاری خیلی پر باری دارم. از ترم اول دانشگاه تا الان دستم تو جیب خودم بود. بار ها و بار ها به واسطه کار هایی که از خارج میگرفتم خواستم از ایران خارج شم و تقریبا میتونم بگم زبان برنامه نویسی و فریم ورک و پلتفرمی نیست که تاحالا یه بار باهاش کار نکرده باشم. کلی تجربه های خوب و بد، بزرگ و کوچیک، تلخ و شیرین داشتم تو این شش سال. الانم دارم استارت آپ خودمو تو آلمان راه میندازم. اینارو فقط گفتم که بدونید منی که میخوام باهاتون راجع به تحصیلات صحبت کنم همه جوانب رو تجربه کردم.

یادمه ترم سوم بود که اولین پروژه خارجیمو گرفتم. طراحی یه اپلیکیشن اندروید واسه یه شرکت انگلیسی که از قضای روزگار یکی از مدیر عاملاش ایرانی بود! البته الان حدود یه ساله شرکتشونو جمع کردن، آخه ایدشون ایده ضعیفی بود و فکر میکردن اگه اپ اندروید و ios راه بندازن، دیگه میزنن رو دست رقیبشون Netflix! اما قطعا اینطور نیست. میتونم تو یه پست کامل درباره این عوامل شکست استارت آپ باهاتون صحبت کنم ولی خب، اینجا جاش نیست. همون ترم من درس شیرین طراحی الگوریتم رو داشتم. کلاسش ساعت 7:30 صبح بود. اون موقع هم کرونا نبود. باید ساعت 6 صبح راه میوفتادم تا 7:30 برسم دانشگاه، بعد بفهمم استاد حوصله نداشت بیاد و کلاسو کنسل کرده! چند جلسه هم خواب موندم و یهو دیدم هیچی از درس نمیفهمم. نشستم با خودم حساب کتاب کردم. گفتم خب، من که دارم کار میکنم و درآمدمم خیلی خوبه. نمونه کارم دارم که همین استاده تو خوابش باید ببینه. پس درنتیجه "درس خواندن چیزیست که فقط من و بسیاری از جوانان را از پیشرفت باز میدارد، همانا که درس خواندن عاملیست تا اعتماد به نفس تمامی جوانان ایران زمین را از بین ببرد. که میگوید که ما نمیتوانیم؟ اتفاقا ما میتوانیم! وطنم ای شکوه پا برجاااااااا…". شاید این حرف ها الان خنده دار باشه ولی واقعا همچین حرف هایی رو تو ذهنم میگفتم! و تصمیم گرفتم تمام تمرکزم رو روی کار بزارم و بله اون ترم من حذف ترم شدم! یعنی هیچ کدوم از درسامو پاس نکردم. جا داره همینجا از دانشگاه آزاد واسه بودنش تشکر کنم که بخاطر پول من رو اخراج نکرد!

روز ها میگذره و من به خودم میام میبینم رسیدم ترم 8 و یک ماه دیگه امتحانای پایان ترمه و من فقط و فقط 64 واحد پاس کردم! یعنی هنوز حتی فوق دیپلمم ندارم و باید 144 واحد پاس کنم تا بتونم لیسانس بگیرم. جا داره مجددا از دانشگاه آزاد تشکر کنم بابت… .

همونطوری که از وجناتم مشخصه من یه دفعه متحول شدم و تو 3 ترم 60 واحد دیگه پاس کردم ولی چرا یهو متحول شدم؟ اصلا داستان چی بود؟ بزارید تازه بریم سراغ اصل موضوع مقاله.

اصل موضوع مقاله!

ببینید دوستان این روزا اینستا رو که باز میکنید همینجوری برنامه نویسه که از درو دیوار داره میریزه! یکی دوره آموزشی میفروشه، یکی پروژه هاشو به رخ میکشه، در آن سو یک بانوی محترم رو مشاهده میکنید که یه لپتاپ با چند تا مانیتور گزاشته رومیزش و با لباس های بسیار زیبا نشسته پشت میزش و رخ عقاب گرفته (البته مدیونید فکر کنید میخواد خودشو نشون بده ها، اگه یکم عزت نفس داشته باشید و بر شیطان رجیم لعنت بفرستید میبینید که روی مانیتور لپتاپش یه چهار خط کد هم نوشته و فقط میخواسته کد ها رو باهاتون به اشتراک بزاره! حالا چرا اونقدر دورن اون کدا؟ خدا میدونه ما کی باشیم که قضاوت کنیم؟!).

یه روز دیدم یکی از این عزیزان با اعتماد به نفس کامل یه کد نوشته که میتونست رشته فیبوناچی رو بصورت خودکار تایپ کنههههه!!!! واوووووو براوووووو. خب رشته فیبوناچیو که ما ترم 1 تو درس مبانی یاد گرفته بودیم! پس چرا همه زیرش کامنت گذاشته بودن که خیلی کارت خفنه و اینو چجوری حل کردی؟ جواب یه کلمست:

بیسوادی!

درسته که خیلی از این عزیزان تو اینستا و یوتیوب و خیلی پلتفرم های دیگه مدعی خوندن خیلی کتاب های مختلف هستن و هر روز یا هر هفته یه کتاب جدید معرفی میکنن و یه عکس با اون کتاب میگیرن. اما حاضرم شرط ببندم، اگه از وسطای یکی از اون کتاب ها ازشون یه سوال بپرسید نمیتونن جواب بدن.

خب همه این ها رو گفتم و حتی اگه فرض کنم همتون باهاشون موافق بودید، باز هنوز من حرفی راجع به تحصیلات نزدم! پس بریم سراغ تاپیک بعدی:


برنامه نویس کیست؟

شعار، شعار، شعار، شعار… چیزی که فکر میکردم فقط تو فرهنگ ما جا داره ولی نه، این فرهنگ غلط ظاهرا بین همه ملیت های مختلف نقش بسزایی داره! بزارید من تعریف خودم از برنامه نویس رو بهتون بگم:

برنامه نویس: امروزه اکثرا به معنای شخصیست که غرق در توهم و خود ستاییست و خود را با تمامی دنیا متفاوت میپندارد چون میتواند از زبان برنامه نویسی، فریم وورک، و راه حلی که قبلا شخص دیگری آن را خلق کرده استفاده کند!

ناراحت کننده بود؟ الان میخواید برید کامنت منفی بزارید؟ قبلش بزارید توضیح بدم، اگه قانع نشدید راحت باشید و هرچه دل تنگتون خواست بگید.

شما تخصصتون تو برنامه نویسی چیه؟ بگید، میشنوم، بعد با توجه به گفته شما ادامه میدم…

خب متاسفانه علم اونقدر پیشرفت نکرده که یه مقاله با المان RPG بنویسم. پس ادامه میدم! احتمالا یسریا وب دولوپرن، یسریا اندروید، یسری ios دولوپر، یسری IOT و... خب، احتمالا برای کارتون از یسری فریم وورک یا لایبرری استفاده میکنید. حالا سوال من اینه. چند نفرتون میتونید بدون استفاده از این فریم وورک ها یا لایبرری ها کارتون رو پیش ببرید؟ مثلا یه فریم وورک برای کار خودتون طراحی کنید. یا اصلا بیخیال این کار سخت، چند نفر هستن که اگه من بگم یه پروژه مرتبط با تخصصتون برام طراحی کنید، بدون کمک گرفتن از گوگل و استک اورفلو و... بتونید اون پروژه رو پیاده سازی کنید؟ چی؟ نیاز نیست چرخ رو خودمون طراحی کنیم؟ اوکی، تا حدودی درسته ولی چرا نباید دانش ساخت چرخ رو داشته باشیم؟ فرض کنید تو یه روز زیبای آفتابی دارید با ماشین میرید سمت محل کارتون و یهو میبینید ماشین داره تکونه عجیب غریب میخوره. میزنید کنار و میبینید ای دل غافل، ماشینتون پنچر شده. شما هم زاپاس دارید تو ماشین ولی بلد نیستید چجوری باید چرخ رو عوض کنید. مسخره نیست؟ باید برید گوگل سرچ کنید: چگونه چرخ پنچر را تعویض کنیم؟ کسایی که دانش کافی نداشته باشن دقیقا همین آدما هستن که باید هر چیزی رو تو گوگل سرچ کنن یا از بقیه آدما کمک بگیرن.

از نظر من برنامه نویسی مثل بنایی میمونه! به شما یسری مصالح میدن با یه نقشه میگن اوستا! برو این کارارو بکن. وقتی هم پروژه تموم شد به شما که این همه زحمت کشیدید چند میلیونی پول میدن تا دلتون خوش باشه و چند صد میلیون باقیمونده میره تو جیب مهندسا. اگه بهتون بگم تو طول این مدت که برنامه نویسی کردم به عینه قراردادی رو دیدم که تو متن قرارداد 700 میلیون توافق شد و به برنامه نویس بیچاره فقط 30 تومن رسید، باورتون میشه؟ تازه برنامه نویس خوشحالم بود که چه پول درشتی به جیب زدم! ولی چرا یه مهندس باید چند صد میلیون حقوق بگیره؟

علم بهتر است یا ثروت؟

سوال مسخره ای که همیشه باهاش روبرو بودیم. اکثرا میگفتیم ثروت چون چیزی که از ثروت تو ذهنمون بود یه چیزی تو مایه های رمز پول GTA بود! ولی وقتی علمو ول کردیم ثروت شد یه قرون ده شاهی! خیلی ها هم علمو انتخاب میکنن و مثل خیلی از جوک هایی که میشنویم تنها راهی که واسشون میمونه کار کردن تو اسنپه! البته منظور بی احترامی به رانندگان عزیز اسنپ نبود، منظور مرتبط نبودن کار با رشته و نرسیدن به هدف تعیین شده بود.

یه مهندس کامپیوتر که تو این حوزه تحصیل کرده و واقعا به درساش گوش داده و اونا رو یاد گرفته، صد در صد علمی داره که کسی که فقط کار کرده اون علم رو نداره. مثلا خود من تا دو سال پیش تحلیل و طراحی سیستم رو بلد نبودم و همیشه پروژه هایی که تکی میخواستم بنویسم مشکل Scalability و خوانایی داشت. من نمیدونستم چرا باید تو هوش مصنوعی از زبان پایتون استفاده کنیم. نمیدونستم چرا همیشه سایت هایی که طراحی میکردم یه جا یه نقص امنیتی داشتن! نمیدونستم چرا شرکتای خوب که میرم، باهام قرارداد نمیبندن. نمیدونستم چرا نمیتونم یکیو بهش بفهمونم که تو به این وب سایت یا اپ نیاز داری و خیلی نمیدونستمای دیگه که جواباشونو توی درس گرفتم. ولی بزرگترین نمیدونستمی که وجود داشت این بود که نمیدونستم کسی که واقعا جاوا بلد باشه تو ایران میتونه با ماهی 30 تومن استخدام بشه!!! البته یه روز که فهمیدم، چون زبان تخصصی من جاوا بود رفتم واسه مصاحبه! ولی سوالاشون خیلی عجیب بود! راجع به ابتدایی ترین مسائل که هر روز موقع برنامه نویسی هزار بار باهاش سرو کار داریم سوال پرسیدن و من نتونستم جواب بدم! مثلا شما میدونید چجوری باید بدون استفاده از دستورات از پیش تعریف شده تو جاوا تو کنسول چیزی تایپ کرد؟ هیچوقت نفهمیدم کار اون شرکت چی بود که باید این چیزا رو بلد میبودم…

نتیجه گیری

دوست من! اگه رشته کامپیوتر میخونی یا تازه این رشترو قبول شدی، بدون که بهترین رشته رو قبول شدی. ولی رشته ما شده یه بازار که هرکس توش یه حرفی میزنه. اگه خام یه عده آدم شدی و چسبیدی به درست و هیچ کار دیگه ای نکردی، بدون هیچ کدوم از درسایی که خوندی هیچوقت تو بازار کار به خودی خود کمکت نمیکنن! اگرم درسو ول کردی نشستی فقط کار کردن به خیلی از امید های الکی ای که بهت دادن بدون خیلی زود خسته میشی. چون انرژی و زمانی که داری میزاری ارزشش یه قرون ده شاهی نیست! خیلیا میگن تو ایران قدر برنامه نویسی رو نمیدونن. نمیگم ایران خوبه ولی تو خارج هم قرار نیست خیلی به واسطه چهار تا پروژه تحویلت بگیرن. خیلی ها میگن تو ایران قیمت پروژه ها خیلی پایینه و آدم باید فریلنسری کار کنه برای خارج. این عزیزان نمیدونن که ما تو کامیونیتی برنامه نویسی خارجی یسری سرطان های انسان نما داریم به نام هندی ها که یه پروژه سنگین رو به پول ما با 2 میلیون تومن به بد ترین شکل ممکن میزنن و عملا بازار رو خراب میکنن. خیلی ها، مخصوصا ورودی جدیدای این رشته میگن مارک زاکربرگ، بیلگیتس، استیو جابز و… ترک تحصیل کردن و چسبیدن به کار، راز موفقیت همینه! آیا میدانستید که برای استخدام در شرکت اپل، مایکروسافت، فیسبوک و… که موسس هاشون همین عزیزان ترک تحصیلی بودن، نیازمند حداقل مدرک Bachelor's یا همون لیسانس خودمون هستید؟

کلام آخر، سعی کن درسی رو که داری میخونی، بفهمی چجوری باید ازش استفاده کنی. نه علم مسخره و بی فایدست، نه ثروت باعث گمراهی و پلیدیه. اگه بتونی همزمان هم کار کردن و یاد بگیری هم درسای دانشگاهیو جلو ببری شک نکن بی برو برگرد جات دیگه یه کد نویس ساده نیست که همه سختیا رو بکشی آخرم چند میلیون با اکراه بندازن جلوت توام جلوشون دولا راست بشی، نیست.


ممنون که این مقاله رو خوندید. امیدوارم مطالب مفیدی توش پیدا کرده باشید. ببخشید اگه حرفی زده شد که زیاد خوشایند نبود. اینا فقط تجربه های من بود. اگر دوست داشتید حتما بگید که ادامه بدم نوشتن رو. منتظر کامنت هاتون هستم تا باهم بحث کنیم.

وقتتون بخیر

شایان دامغان پور