سلام... من فیلم میبینم! یعنی فیلم دیدن برام مثل یک وسواسه!! حالا تصمیم گرفتم این وسواسم رو برای شما به اشتراک بزارم.
اوه لویی... لویی عزیز من!
توی عمر بیست و چند ساله ام همیشه سعی کردم یک آدم یا طرز فکر خاص رو برای خودم بیش ازحد بزرگ نکنم.
خب میدونین، وقتی یکی برای آدم بت میشه، خیلی سخته کار اشتباهی ازش دیده شه و برای خودتون توجیهش نکنین. یا بدتر اینه که کارای بدشو به چشم خوب ببینین و انجامش بدین. حالا من خیلی به زبون خودمونی گفتم. مطمئنم که حرفمو درک میکنین.
به هر حال خواستم به این جا برسم که کم کم دارم این قانون زندگیم رو در مورد لوییس سی کی (louis c.k.) میشکنم و این اصلا خوب نیست اما اتفاقیه که داره در ناخودآگاهم میافته و یکم سخت تره مقابله باهاش!
این موضوع اما اصلا اتفاقی نیست و طی سال ها و دیدن ساعت ها ویدیوها، استندآپ ها و سریال های لوییس برام به وجود آمده.
اصلا این بشر یک نابغه اس؛ جوری می نویسه که منِ خاورمیانه ای با هزاران کیلومتر فاصله زمینی و میلیون ها کیلومتر فاصله فرهنگی، باهاش همزادپنداری می کنم. نوشته هاش رو جوری اجرا می کنه که کاملا درکش می کنی. سریال هاش رو... وای! سریال هاش... بعضی وقت ها از کوچک ترین مسائلی که در روز برای هر انسانی پیش میاد یه طنزی در میاره که آدم می مونه این چی بود و از کجا اومد. در مورد قسمت کمدی کارهاش فقط همین رو میگم چون با این که عالیه اما همه ماجرا نیست و حتی قسمت کوچکی از ماجراست. تا به حال از سریال های ساخت لوییس سی کی یه کار به اسم لویی رو دیدم و دومیش هم هوراس و پیت هست که فعلا در حال لذت بردن ازش هستم و تمومش نکردم. هر دو با داشتن داستان هایی متمایز، سبک مشابهی دارند و کارشون اینه که بعد ارائه هر قسمت (بعضی وقت ها بعد از هر گفت و گویی که در فیلم شکل میگره ) به شدت در فکر فرومیبرنت.
همه ما یه بخش خیانت کار تو وجودمون داریم که بعضی وقت ها قلقکمون میده. وقتی توی آسانسور با یه نفر تنها میشیم فکر هایی به سرمون میزنه که شاید توی دنیای واقعی جاش نباشه. بعضی وقت ها حتی حوصله بچه های خودمونم نداریم و دعا می کنیم شاید بهتر بود برای یه روز هم که شده تنها می شدیم و خودشون و مسئولیتشون رو از خودمون دور می کردیم. مسائلی که باعث احساس گناه میشن و بعدش سریع از تو کلمون دورشون می کنیم اما نمی تونیم ادعا کنیم که اصلا وجود ندارن. همه ما دروغ می گیم تا زندگی خودمون رو راحت تر کنیم. اصلا نود درصد مواقع به خودمون فکر می کنیم و نود و نه درصد مسائلی که در اطرافمون داره اتفاق میوفته رو نمیبینیم و نمی خواهیم که ببینیم چون فکر می کنیم تأثیری بر ما و کیفیت زندگی ما ندارن. این ها واقعیت هایی هستن که در مورد هرکسی صدق می کنن اما بعضی وقت ها انقدر در زندگیمون فرو میریم که نمی بینیمشون. که شاید اگر بیشتر دیده بشن و روشون فکر بشه یکم دنیا جای بهتری بشه. لوییس سی کی استاد نشون دادن این مسائل واقعیِ زندگیِ انسان هاست.
هیچوقت خودش رو قهرمان نشون نمیده. نقش اول سریال های خودشه اما قهرمانشون نیست. در واقع اصلا قهرمانی در کار نیست. هیچ آدمی بی عیب نیست. نمی تونیم ادعا کنیم کسی وجود داره که به قول مادرم؛همه کارهاش "سکه" باشه. در نتیجه وقتی پای حرف هایی که لویی برای گفتن داره و اون ها رو به تصویر کشیده، میشینین، انتظار این رو نداشته باشین که با ایجاد هر مشکل یک مسیح موعود ظاهر بشه و همه چیز رو حل کنه، نه! برعکس شاید بعضی مواقع مشکلات بدون حل رها میشن و شما میمونین و قضاوت و وجدان خودتون. با خودتون میگین این اتفاق اگه برای من می افتاد چکار می کردم ؟ آیا من هم همچین آدمی هستم که با شنیدن خبر کشته شدن 50 نفر توی یه عروسی بمب گذاری شده تو افغانستان فقط میخوام سریع کانال رو عوض کنم تا خاطرم مشوش نشه ؟ منم هرچیزی که در تلویزیون میبینم رو بدون فکر قبول می کنم ؟ هر تأثیری که قراره گذاشته بشه رو میپذیرم یا نه ؟
چند تا از دیالوگ های سریال هوراس و پیت رو بخونین :
- کِرت : "لعنت به این کشور."
- لیون : "هی! حواست به حرف زدنت باشه."
- کِرت : " چرا؟"
- لیون : " نمیدونم، وقتی یه نفر چیزایی مثل حرف تو میگه باید اینو بهش بگی."
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
- تام: " این حقیقت رو قبول کن که عشق کمیابه و احتمالا برای تو اتفاق نمیافته؛ هیچوقت."
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
- لیون ( در مورد پناهاندگان ) : " اینطوری نیست که همشون متجاوز باشن. منظورم اینه که، اشتباهه که این اتفاق میافته اما نمیشه گفت همه اون آدما متجاوزن. منظورم اینه که، اگه همه متجاوز بودن که کسی نبود بهش تجاوز بشه! "
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
- هوراس : بدترین قسمت دروغ گفتن اینه که، کسی که دوستش داری به راحتی باورش میکنه.
و ...
میشه گفت چیزی که این سریال زیاد داره؛ دیالوگ های زیبا و سخنان به فکر فروبرنده هست. شنیدنشون از زبان بازیگر ها خیلی تأثیر گذارتر از خوندنشون با ترجمه نصفه نیمه منه.
بگذریم.
خواستم این ویرگول نوشته ای بشه در مدح لویس سی کی اما شاید بیشتر شرح سریال هاش بود. به هر حال کارگردان، نویسنده، تهیه کننده و بازیگر این سریال ها خودشه و فکر می کنم وقتی داری تماشا می کنی، لویی واقعی رو هم داری بیشتر میشناسی و طرز فکرشو میفهمی. مخصوصا با ثابت موندن سبکش طی کارهای متفاوتی که ازش وجود داره، بیشتر به این موضوع اطمینان پیدا می کنم.
نظر شما چیه ؟ لویس سی کی نابغه نیست ؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
فیلم سرگیجه به کارگردانی الفرد هیچکاک
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک سریال درباره هیچ چیز!!! ( Seinfeld )
مطلبی دیگر از این انتشارات
نگاهی به سریال The Morning Show