ا
درباره مستند edge of democracy
کارگردان مستند مرز دموکراسی پترا کاستا است. مستند روایتی از برههای از تاریخ سیاسی اجتماعی برزیل است که دموکراسی به اراده مردم متولد شد ولی چندان نپایید و در برابر چشمانشان قربانی شد.
مستند از سقوط دیکتاتوری در برزیل و معرفی یکی از رهبران انقلاب آغاز میکند. کارگر کارخانه فولادی که رهبر کارگران در مبارزه با دیکتاتوری شد و با پیروزی انقلاب، حزب کارگر برزیل را تاسیس کرد و پس از چند دوره ناکامی در انتخابات ریاست جمهوری سرانجام در سال ۲۰۰۲ رئیس جمهور برزیل شد. لوئیس ایناسیو لولا دا سیلوا در دوره ریاست جمهوریش با نگاهی عدالتخواهانه و به نفع اقشار فرودست دست به اصلاح ساختارهای اقتصاد برزیل زد، فقر و بیکاری را کاهش داد و اقتصاد برزیل را به قدرتی نوظهور تبدیل کرد و به جمع هشت اقتصاد جهان رساند. چند تن از مردم در مصاحبه میگویند که پدر و مادرشان توان مالی برای خرج تحصیلشان را نداشتهاند اما آنها حالا با اصلاحات لولا میتوانند با خیالی راحت کودکانشان را به مدرسه بفرستند. لولا در اوج محبوبیت و پس از پایان دو دوره ریاست جمهوریش جای خود را به دیلما رستف قائم مقامش و اولین رئیس جمهور زن برزیل داد اما این پایان ماجرا نبود و همانند قهرمانان تراژدیهای یونانی ناگهان بختشان واژگونه شد. دولت دیلما با مشکلات اقتصادی مواجه شد و پرونده فساد حزب کارگر به جریان افتاد و آینده درخشانی که مردم برزیل در آمال خود به پا کرده بودند به یکباره فروریخت.
درست هنگامی که دیلما به بانکداران و ثروتمندان تذکر داد که آنها هم باید هزینه مشکلات اقتصادی را بپردازند. جدالی قدیمی در قامتی جدید بین مردم و سیاستمداران جانی دوباره گرفت. هواخواهان دوران دیکتارتوری و کسانی که فرماندهان نظامی آن دوران را اسطوره خود مینامند، در استیضاحی کودتاگونه دیلما را که خود از انقلابیون بوده است، از قدرت برکنار کنند. البته این دوگانگی نه تنها در میان سیاستمداران بلکه در میان مردم نیز هست. برزیل در آستانه برکناری دیلما شاهد صف آرایی هر دو جناح است که له و علیه دیلما و لولا شعار میدهند. در قسمتی از مستند فردی از فرماندهان دوران دیکتاتوری به نیکی یاد میکند و میگوید در آن روزگار شرایط زندگی بهتر بوده است در حال که دیگری بر افروخته میشود و میگوید که حکومت پیشین یکی از اعضای خانوادهاش را کشته است. در آخر تلاشها برای برکناری دیلما جواب میدهد و لولا نیز در پروندهای که صلاحیت دادگاهش زیر سوال است زیرا دادستان خود قاضی است، محکوم میشود و در میان اشکها و فریادهای حمایت مردم به زندان میرود. سیاستمداران مترقی چون دیلما و رستف جای خود را به فرد متحجری به نام بولسانارا دادند که قاب عکس جانیان دوران دیکتاتوری را به دیوار اتاقش آویخته است و البته موضعگیریهایش درباره کرونا و وضعیتی که در برزیل پدید آورده نیاز به تکرار ندارد.
با دیدن مستند با خودتان میگویید، تقدیر ما تا به چه اندازه به هم شبیه است، روز فتحمان آنی نمیپاید که باید رخت عزا بر تن کنیم و با اشک و آه مصلحمان را با حکم دادستانش تا زندان بدرقه.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا مولان 2020 را باید ببینیم؟!
مطلبی دیگر از این انتشارات
فرق فیلم جنگی ساختن اسپیلبرگ با فیلمساز وطنی
مطلبی دیگر از این انتشارات
جنگجوی کوچک